غزل شمارهٔ ۳۲۹
خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش
نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش
عدیم را که تمنای بوستان باشد
ضرورت است تحمل ز بوستانبانش
وصال جان جهان یافتن حرامش باد
که التفات بود بر جهان و بر جانش
ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت
کمینه آن که بمیریم در بیابانش
اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم
که آبگینه من نیست مرد سندانش
ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز
کنند چون نکنند احتمال هجرانش
گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا
جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش
حریف را که غم جان خویشتن باشد
هنوز لاف دروغ است عشق جانانش
حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای
سر صلاح توقع مدار و سامانش
گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق
نه ممکن است چو سعدی هزاردستانش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش
هوش مصنوعی: دردی که امید به درمان آن وجود دارد، خوشایند است. بیابانی که در آن هستیم، بیپایان نیست و در نهایت به پایان خواهد رسید.
نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش
هوش مصنوعی: عشق به معنای واقعی نیازمند فداکاری و از خودگذشتگی است. نباید از سختیها و خطرات مسیر عشق فرار کرد، بلکه باید آماده بود تا برای محبوب خود جانفشانی کرد و به او وفادار ماند.
عدیم را که تمنای بوستان باشد
ضرورت است تحمل ز بوستانبانش
هوش مصنوعی: کسی که به باغ و زیباییهای آن علاقهمند است، باید در برابر باغبان و شرایطی که ارائه میدهد، صبر و تحمل داشته باشد.
وصال جان جهان یافتن حرامش باد
که التفات بود بر جهان و بر جانش
هوش مصنوعی: به دست آوردن وصل و نزدیکی با جان و جهان، کار نادرستی است، زیرا این توجه به دنیا و به جان اوست.
ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت
کمینه آن که بمیریم در بیابانش
هوش مصنوعی: از خانه کعبه نباید با ناامیدی روی گرداند، زیرا حتی اگر در بیابان بمیریم، ارزشش را دارد.
اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم
که آبگینه من نیست مرد سندانش
هوش مصنوعی: با وجود این که ممکن است ناتمام و بیباور باشم، اما میدانم که من هرگز نمیتوانم به اندازهی کسی که در کارش خبره و با تجربه است، مناسب و کارآمد باشم.
ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز
کنند چون نکنند احتمال هجرانش
هوش مصنوعی: با وجود تمام عیوب، به خاطر عشق، محبوب عزیز را تحمل میکنند، زیرا نمیتوانند جداییاش را تحمل کنند.
گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا
جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش
هوش مصنوعی: اگر هزار تیر بیرحمی از تو به من برسد، برای من جفاست؛ چون وقتی مژههایم را روی هم بگذارم، نمیتوانم از تأثیر آن پیکانها خلاص شوم.
حریف را که غم جان خویشتن باشد
هنوز لاف دروغ است عشق جانانش
هوش مصنوعی: اگر حریف کسی باشد که خود از غم جانش رنج میبرد، باز هم نمیتواند در مورد عشق معشوقش به دروغ صحبت کند.
حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای
سر صلاح توقع مدار و سامانش
هوش مصنوعی: اگر حکیمی که دلش را از دست داده و به درستی نمیتواند حرکت کند، به تو کمک کند، نباید از او انتظار اصلاح و ساماندهی به امور داشته باشی.
گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق
نه ممکن است چو سعدی هزاردستانش
هوش مصنوعی: اگر گل دیگری به زیبایی تو در دنیا وجود داشت، ممکن نبود. سعدی نیز در ادبیات و شعرش بینظیر و بسیار خاص است.
خوانش ها
غزل ۳۲۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۲۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۲۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۲۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۲۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
1401/02/12 01:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز
کنند چون نکنند احتمال هجرانش
طبق معمول، خداوندگار سخن از یک کلمه در یک بیت دو معنا را استفاده کرده است
احتمال در مصرع اول به معنای بردباری و شکیب و در مصرع دوم به معنای حدس و گمان استفاده شده
عجیب غزلی است اما انگار هیچ توضیح و حاشیه ای ندارد
کاش عمر استاد شجریان وفا کرده بود تا این غزل را بخواند آنگاه بود که بر در این سرا غوغای عشقبازان بود همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی
اگر نبود نوای آسمانی استاد، شخصا سعدی را تا آخر عمر نمی شناختم
1403/10/06 22:01
جلال ارغوانی
حدیث سخن سعدی جمله حدود گرفت
که هرچه سخنور واله شدند وحیرانش
1404/03/16 00:06
محیا شریعت
«خوش است درد که باشد امید درمانش»