گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۱

آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی، کس نکند ملامتش
میوه نمی‌دهد به کس، باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد، سیب درخت قامتش
داروی دل نمی‌کنم، کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد، باز به استقامتش
هر که فدا نمی‌کند، دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور، تا نخوری ندامتش
جنگ نمی‌کنم اگر دست به تیغ می‌برد
بلکه به خون مطالبت هم نکنم قیامتش
کاش که در قیامتش، بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود، من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار _سعدیا!- بر خبر سلامتش

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی، کس نکند ملامتش
هوش مصنوعی: کسی که خواهان نابودی من است، هرچقدر هم تلاش کند تا مرا آسیب‌پذیر کند، هیچ‌کس در مورد او کم‌لطفی نمی‌کند.
میوه نمی‌دهد به کس، باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد، سیب درخت قامتش
هوش مصنوعی: باغی که در آن سرگرمی و لذت وجود دارد، میوه‌ای به کسی نمی‌دهد. تنها چیزی که از آن پیداست، زیبایی درخت و سیب‌هایش است که فقط در نگاه نمود پیدا می‌کنند.
داروی دل نمی‌کنم، کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد، باز به استقامتش
هوش مصنوعی: دارویی برای دل بیمار عشق وجود ندارد، زیرا هیچ درمانی نمی‌تواند او را دوباره به حال طبیعی‌اش برگرداند.
هر که فدا نمی‌کند، دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور، تا نخوری ندامتش
هوش مصنوعی: هر کسی که حاضری نیست از چیزهای با ارزش مثل دنیا، دین، مال و جانش بگذرد، نباید نگران غم خوبان باشد، زیرا اگر این فداکاری را نکند، در آینده پشیمان خواهد شد.
جنگ نمی‌کنم اگر دست به تیغ می‌برد
بلکه به خون مطالبت هم نکنم قیامتش
هوش مصنوعی: من به جنگ و خونریزی دست نمی‌زنم، حتی اگر دیگران به سراغ جنگ بروند. من نمی‌خواهم برای خواسته‌هایم، به خونریزی و ویرانی دامن بزنم.
کاش که در قیامتش، بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود، من بکشم غرامتش
هوش مصنوعی: ای کاش در روز قیامت دوباره او را می‌دیدم تا بتوانم عواقب گناهانش را به دوش بگیرم و هزینه‌اش را بپردازم.
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار _سعدیا!- بر خبر سلامتش
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال آرزوهای دلش رفت و از دنیا رفت، سعدی، به اخبار سلامت او گوش نده.

خوانش ها

غزل ۳۲۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۲۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۲۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۲۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۲۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۲۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۲۱ به خوانش کیوان عاروان
غزل شمارهٔ ۳۲۱ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1388/09/13 10:12
Amir Ghorbani

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
فکر کنم صحیح بیت پایین باشه
باغ تفرجست و بس میوه نمی‌دهد به کس
---
پاسخ: در صورتی که پیشنهادتان مستند است بفرمایید تا تصحیح شد.

1388/10/24 11:12
پدرام باستانی پور

در نسخهٔ‌ مرحوم "محمد علی‌ فروغی" که معتبر‌ترین و رایج‌ترین نسخهٔ‌ است، همچنین در نسخهٔ‌‌های دیگر نوشته است: میوه نمیدهد به کس، باغ تفرج است و بس.
اما استاد "محمد رضا شجریان" که همین غزل را سالها پیش بصورت تصنیف خوانده اند، میخوانند: باغ تفرج است و بس، میوه نمیدهد به کس. که بنظر میاید اگر "سعدی" غزل را این چنین سروده بود، درست تر و بهتر مینمود، ولی‌ در دیوان غزلیات همان گونه که گفته شد، به شیوه اول نوشته شده. در ضمن بهتر است که اینگونه غزل‌های ریتمیک "سعدی" را که هر مصرع آن از دو بخش هشت سیلابی تشکیل شده است، میان هر دو بخش یک ویرگول (،) گذاشته شود تا خوانندگان بتوانند این غزل‌های ریتمیک را درست بخوانند. این شیوه، در دیوان‌ها و کلیات‌ها نیز رعایت شده است. مانند:
میوه نمیدهد به کس، باغ تفرج است و بس جز به نظر نمیرسد، سیب درخت قامتش

1391/08/09 17:11
محمد علی چمنیان

بیت ششم به نظرم در اصل چنین بوده : " کاش که در قیامتش بار دگر به دیدنی آنچه گناه او بود من بکشم غرامتش " یعنی آرزو دارم در قیامت در مقابل فقط یکبار دیدن دوبارۀ او ، بار تمام گناهانش را بدوش کشم .

1393/08/10 19:11
علی رهنما

آواز استاد شجریان به همراه تار دل انگیز استاد بیگجه خانی در آلبوم بیداد پرویز مشکاتیان،با این شعر سعدی تکمیل شده است.

1393/09/20 18:12
امین افشار

رحمت بر تربت پاک استاد سخن، سعدی شیرین سخن!!!
هر که هوا گرفت و رفت... از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا ! بر خبر سلامتش...

1394/04/21 16:07
ناشناس

محسن نامجو هم این شعر را به سبک خودش خوانده است

1395/04/20 11:07
بهروز

با سلام
جز به نظر نمیرسد،سیب درخت قامتش .به چه معناست؟کجای قامت معشوق به سیب تشبیه شده است.باتشکر

1395/06/29 12:08
سجاد تاج کی

با سلام، معمولا در ادبیات، زنخدان(چانه ی) معشوق به سیب تشبیه می شود.
حافظ می فرماید:
ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
چاه نیز اشاره به گودی میان چانه است.

1395/08/10 13:11
معین گلابی

درود.این نکته ای که در مورد بیت"میوه نمی دهد . . ."‌ به نظر می رسد این گونه که سروده و نگارش شده،تعلیق بیشتری ایجاد می کند تا اینکه جا به جا شود.

1395/09/27 15:11
مجید

در بیت دوم
سرو درخت قامتش درست است
چون در بیت اول باغ تفرج آمده است

1395/09/27 15:11
مجید

چون در مصرع اول باغ تفرج آمده است

1395/11/05 19:02
بی نشان

به نظرم حضرت سعدی در مورد روز قیامت و لقا الله صخبت میکند و همانطور که در ابیات هست انقدر بزرگواری رب و مقامش بالا هست که فقط جای تفرج است و به آن مقام کسی جز پیامبران نمیرسند و دست کسی به سیب قامتشان نمیرسد.و در آخر آرزوی ظهور قیامت و دیدار حضرت قاءم رو دارند که بتوانند جان رو فدا کنند و اگر کسی در راه او قدمی نهاد جان خود را فدا میکند

1400/07/20 14:10
یلدا ی.

والا سعدی تو این حال و هوا های مذهبی شما نبوده ... شما کوتاه بیا 

1402/08/24 11:10
ادبیات

دوست عزیز ، سعدی سنی مذهب بود.... 🌹🙏

1402/11/14 16:02
مهدی جلال الدین

یعنی منظورتون اینکه که امام زمان خطاکار بوده و حضرت سعدی قصد داره در ازای دیدن او، بار گناهانش رو به دوش بکشه؟ از نظر شما امام زمان عاری از گناه نیست؟

1395/11/05 20:02
۷

درست مصرع دوم بیت نخست:
میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
چون سرو "میوه نمیدهد به کس" و جای تفرج است و بس" و "درخت قامت" سرو است.
اگر به فرض سیب باشد مصرع نخست هرز میرود و سیب درخت قامت میشود گودی کمر و سعدی در حسرت دیدن گودی کمر بوده.
این دوستی که نوشته: با سلام، معمولا در ادبیات، زنخدان(چانه ی) معشوق به سیب تشبیه می شود.
و دقت نکرده که خود حافظ: سیب زنخدان

1395/11/05 20:02
۷

ویرایش:
درست مصرع دوم بیت نخست:
میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
جز به نظر نمی‌رسد سرو درخت قامتش
چون سرو “میوه نمیدهد به کس” و جای تفرج است و بس” و “درخت قامت” سرو است.
اگر به فرض سیب باشد مصرع نخست هرز میرود و سیب درخت قامت میشود گودی کمر و سعدی در حسرت دیدن گودی کمر بوده.
این دوستی که نوشته: با سلام، معمولا در ادبیات، زنخدان(چانه ی) معشوق به سیب تشبیه می شود.
و دقت نکرده که خود حافظ: سیب زنخدان

1395/11/05 20:02
۷

آن هم دیگر سیب نیست و شاید هندوانه آرژانتینی

1395/11/11 20:02
محمد

منظور از سیب، همان چانه یا غبغب است.
و از اینکه گفته میوه نمیدهد نباید تعبیر به سرو شود. زیرا اگر سرو بود گفته میشد که میوه ندارد.
اما اینجا گفته "میوه نمیدهد" یعنی میوه دارد ولی نمیدهد. و سهم ما از میوه فقط تماشا کردن و حسرت خوردن است.
مانند باغی که در آن گردش می کنیم و میوه های آبدار را می بینیم ولی حق خوردن میوه نداریم.

1395/11/12 01:02
nabavar

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
به زعم من درین ماناست:
قامت نگار من به باغی می ماند که به تماشایش باید نشست . جای کام گرفتن نیست، نظاره کنیدش

1395/11/12 01:02
nabavar

میوه نمی دهد به کس = کسی را به آرزو نمی رساند

1396/02/25 05:04
حسین محرابی

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
بنظرم منظور شاعر، کوتاهی زندگیست که همچون باغیست که از میان آن میگذریم و تفرج کنان، جز نظری کوتاه بر سیب زنخدان یار، فرصتی برای چیدن محصول نداریم.

1396/03/02 22:06
سینا

استاد رضوی سروستانی و جمال الدین منبری اجراهای زیبایی از این شعر دارند

1396/07/24 08:09
رهگذر

با درود بر همه دوستان
در باره این بند :
باغ تفرج است و بس میوه نمی دهد به کس
جز به نظر نمی رسد سیب درخت قامتش
به گمانم سعدی قامت زیبای معشوق را به باغ و تفرج گاهی تشبیه می کند که تنها می توان آن را از دور دید و اجازه اینکه بتوان از میوه درخت این باغ و تفرج گاه میوه ای چید، به کسی داده نشده است.
واژه بس در اینجا یعنی تنها ، فقط . یعنی این باغ و تفرج گاه فقط برای دیدن زیبایی های آن ساخته شده است . واژه نظر یعنی چشم و دید . یعنی میوه درخت این باغ را فقط با چشم می توان دید بدون اینکه بتوان آن را چید.

1396/09/23 20:11
شهراد

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
این کاملا درست است: هم میوه نمی دهد آغاز است و هم سیب درست است نه سرو.
مرید از اول دنبال چیدن میوه هستش یا از اول توقع داره میوه بچینه (میوه نمی‌دهد به کس) اما تا کاملا تسلیم نشه میوه خبری نیست (باغ تفرج است و بس). مراد از همه چیز حفاظت میشه (جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
) پس دست از حیله برای چیدن سیب بردار (گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود) و در پاکی نیت کوشا باش.

1397/05/15 10:08
علیرضا

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
در غزلی دیگر با همین مضمون میفرماید
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشا کنان بستانیم

1397/08/26 00:10
محمدحسن خانی

میوه نمی دهد به کس، باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی رسد سیب درخت قامتش
صحبت از بی رحمی معشوق است در حالیکه عاشق حتی به چنین
هم رضایت دارد و همچنان دعاگو و خواهان سلامتی معشوق است ادامه توصیف بیت اول است؛ آنکه هلاک من همی خواهد و من سلامتی......

1397/08/06 02:11
۷

میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
دست ما کوتاه و سیبت بر درخت
چشم ما بیمار و قلبت هم که سخت

1398/03/12 02:06
سپهری

به نظرم اروتیک هست این بیت.
اولا شعر به همین شکل درست هست. یادآوری اینکه نمیتونی ازش بچشی و فقط باید نظاره کنی.
اما در مصرع دوم گویی سعدی معشوقی رو نگاه میکنه که زیبایی های خودشو پوشونده باشه (که با مصرع اول هم سازگار هست) ولی یک نظرباز و اینکاره ،مثل خود سعدی ، میوه این باغ رو میبینه. سیبی که بر درخت قامت خانوم ها هست چیه؟ چانه خیلی از این تشبیه زیبا پرته. این شعر به نظر من تخیلی ارتویک رو تشبیه کرده.

1398/04/04 23:07
پویا

سیب درخت قامت اشاره به قامت دارد نه صورت و چانه مناسب نیست بلکه سینه معشوق میباشد

1398/06/09 14:09
مسعود

دکتر سروش بیت دوم این غزل رو به این صورت خوانده اند:
باغ تفرج است و بس میوه نمی‌دهد به کس
جز به نظر نمی‌رسد نخل بلند قامتش

1398/06/09 14:09
مسعود

منبع خوانش دکتر سروش:
پیوند به وبگاه بیرونی

1398/09/25 15:11
ارشک دادور

آقای سپهری وآقای پویا...خواهش میکنم این مکان ادبی رانیالوده ودرسایت های زیادی که مختص ومتناسب باافکارو منویات شماست اظهارفضل فرمائید

1399/05/19 17:08
حسین عظیمی نژاد

منظور از سیب میوه ای است که حضرت آدم در بعضی روایات در بهشت خورد نه گندم وباغ را که به تفرجگاه تعبیر کرده یعنی مثل بوستان مخصوص نظاره کردن است تا میوه چیدن وبیشتر از نظر کردن بخواهی طمع کنی سراب است

1399/09/11 02:12
مریم مصباح

عجب در زنخدان آن دل فریب
که هرگز نبوده‌ست بر سرو سیب
......
به است آن یا زنخ یا سیب سیمین
لب است آن یا شکر یا جان شیرین

1400/07/20 13:10
یلدا ی.

درودبر روان سعدی علیه رحمه ، استاد شجریان بی نظیر اجرا کرده این غزل را محسن نامجو هم کم نگذاشته 

1401/08/27 10:10
م ر ن

بیت ششم، کاش که درست نیست کاشکه (کاشکی) به معنی ای کاش درست است.

1401/10/07 20:01
Mokoshle

دوستان لذت ببرید از این همه زیبایی هر کس هر برداشتی داشته باشه برای خودش و ارضای روحی خودش کافیه

 

1402/01/15 07:04
جمال رادفر
شرح غزل 321 شیخ سعدی به وسیله دکتر بهادر باقری را در سایت ادبستان شیراز بشنوید 

پیوند به وبگاه بیرونی

1402/07/17 09:10
ادبیات

کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هر بیت این شعر شاه ییت، چه جانی میده سعدی به کلمات
.استاد سخن بشر چه قصری درست کردی،  روحت شاد سعدی🌹🌹🌻

1402/11/14 17:02
مهدی جلال الدین

همونطور که در یکی از نسخه های ابتدای صفحه اومده، استاد شجریان هم مصرع دوم رو اینطور خونده:

هر چه کند به شاهدی کس نکند ملامتش.

که در معنی هم بنظر بهتر میاد، یعنی اون معشوق با عاشقان و نظربازان خودش هرچه کند کسی ملامتش نمیکند

1403/02/19 09:05
احمدرضا نظری چروده

باغ تفرج است وبس میوه نمی دهد به کس

جز به نظر نمی رسد سیب درخت قامتش

اما آنچه که دربیت پنهان است وکسی متوجه آن نشده است، رسیدن میوه است یعنی پختن وسرخ شدن

یعنی فقط با یک نگاه عاشق صورتش سرخ میشود مثل سیب

سیب درخت قامت معشوق یعنی صورتش. می گوید ازبس محجوب است که تا حال فقط محصول نگاه بوده است وکسی حتی دست به او نرسانده وضمنا با یک نگاه سرخ میشود ومی رسد.این همان معنی پنهانی است که درشعر نهفته است

1403/09/09 11:12
ضیا احمدی

باسلام و تشکر از مدیران پایگاه گنجور به‌دلیل استفاده از ظرفیت‌های مختلف همچون هوش مصنوعی برای شرح ابیات؛ با این حال به‌نظر می‌رسد توضیحی لازم داشته باشد تا مخاطبان، این متون را مقدمه بدانند و صحتِ آنها را مطلق نپندارند.

نمونه، شرح بیت زیر:

هر که فدا نمی‌کند دنیی و دین و مال و سر

گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش

1403/10/05 15:01
جلال ارغوانی

سعدی خوش سخن اگر در پی نیکوان رود

جان بدهد دراین سخن کس نکند ملامتش