گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۸

امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنهٔ خفته‌ست زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفتهٔ بیهوده خروس

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
هوش مصنوعی: شاید امشب این خروس به موقع نخواند، زیرا عاشقان هنوز از لبخند و بوسه سیر نشده‌اند.
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
هوش مصنوعی: پستان محبوب مانند گوی سفید و شفاف در میان موهای بلندی که به زیبایی تاب خورده، جلوه‌گری می‌کند.
یک شب که دوست فتنهٔ خفته‌ست زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
هوش مصنوعی: در یک شب که دوست با خواب بی‌خبر است، احتیاط کن و بیدار باش تا عمرت بر باد نرود.
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
هوش مصنوعی: تا وقتی صدای اذان صبح از مسجد روز جمعه یا صدای طبل از در خانه اتابک را نشنوی، متوجه نخواهی شد که صبح فرا رسیده است.
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفتهٔ بیهوده خروس
هوش مصنوعی: اگر لب بر لب کسی بیفتد، مثل اینکه چشمان یک خروس احمق را ببندیم، در آن صورت حرف زدن درباره‌ی آن کار بی‌فایده است.

خوانش ها

غزل ۳۱۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۱۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۱۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۱۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1391/02/03 07:05

در تمام نسخی که من از این غزل دیدم بیت آخر به همین صورتی که شما نقل قول کردید نوشته شده:
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته‌ی بیهوده‌ی خروس
در اینجا من فکر میکنم که «لب بر لب برداشتن» از نظر دستوری درست نیست بلکه «لب بر لب گذاشتن» درست است و اگر قرار است فعل برداشتن به کار رود باید از ترکیب «لب از لبی» استفاده کنیم. چون لب از لب برداشته می شود.
البته همانگونه که گفتم این حدس من است و فکر میکنم درست باشد مگر اینکه نکته‌یی در آن هست که من نمی‌دانم.

1391/04/10 07:07
وارتان

ایراد گرفته شده وارد نیست .در این بیت یه فعل داشتن یا گذاشتن بدون قرینه های متعارف حذف شده . یعنی اگر لب بر لبی داشته باشی ابلهی است که ان را به خاطر خواندن خروس برداری.اگر پذیرفتن حذف فعل داشتن سخته بهتره فکر کنید که بخش اول مصراع اول حالت مصدری و یا به تعبیری قیدی داره یعنی در حال لب بر لب داشتن ابلهی است که....

1393/02/14 04:05
ایران

دوستان هر دو اشتباه کردید
خروس ابتدایی به معناهایه دوشیزه و زن کم شیر
هم میباشد
میگوید لب از لب یک دوشیزه برداشتن ابلهی باشد حتی اگر خروس در سحر اواز سر دهد

1393/02/14 04:05
ایران

بیت دوم میگوید همانگونه که جوب بازی چوگان که انتهایش کج است گیسویه یارش پایین امده ازمیان سینه های(بی ادبی های سعدی اینجا هویدا میشود) مجبوبش پایین امده و همانگونه که سرچوب چوگان خم شده انتهایه موها در زیر سینه های یارش کج شده همجون حرف ال انگلیسی

1393/02/14 20:05
سعید

ایران عزیز
سعدی را بی ادب خواندن خلاف ادب است. سعدی دردانه درخشان ادب و فرهنگ ماست و منتهای زیبایی زبان مادری ما تا این لحظه در اثار او نمایان شده. هنر ظریف بی ادبی نیست.
پس با فخرالدین اسعد گرگانی چه میکنی، از همه بدتر با مولوی چه خواهی کرد!!؟؟
کاش آقای کیخا هم نظر بدهند.

1393/02/15 02:05
امین کیخا

با درود به سعید جان البته من بی پوشیده گویی و پنهان کاری می گویم انچه که سعدی بهشت خانه او باد فرموده خود ادب می باشد .انچه از نوشتارها با پس زمینه جنسی هم در گفتار و نوشتار اوست هم سد البته از نامکامی و ریای استفراغ آور و زشت امروز مان بهتر است . سعدی البته روان نهاد و خوش گزین است و در پاره ای از موضوعات خرده هایی در سوگیری های اخلاقی دارد و رفتارش رفتار یک مرد دانا خردمند و نیز کمی عارف گونه است . یعنی به اشکاری در کشته شدن خلیفه عباسی بدست مغول ها ابراز نا خرسندی کرده است در حالیکه مردم لهیده ایران از زیر بار یک ستمگر درآمده بودند هر چند ستمی دیگر بر آنها روا شده بودولی باز جای شادی بود . نیز در پاره ای از جا ها از نا همکیشان به بزرگواری یک عارف سخن نگفته است. ولی رویهمرفته سعدی در دمشق فارسی و عربی درس میداده است همین یک فزایستگی و فضیلت برای برتر بودن این مرد بس است . انچه که از همه بزرگان ما مانده است در روانی از نوشتار سعدی کم می آورد .

1393/02/15 04:05
دکتر ترابی

بیت سوم آیا بدین صورت درست است؟
یک شب که دوست، فتنه‌ی خفته است زینهار!
یا به گمانم :
یک شب که چشم فتنه به خواب است، زینهار!که آهنگین تراست ودرست تر می نمایدو سر انجام پایان غزل که سعدی دل از یار برنمی کند:
لب از لب چو چشم خروس، ابلهی بود ....
باید وقت را تا بانگ اذان و غریو کوس سرای اتابک غنیمت شمرد. واما قصیده‌ی : آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زمین در زوال ملک مستعصم امیر المومنین را باید با در آن سالی که مارا وقت خوش بود زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود
در کنار هم بنهیم و به یاد بداریم که حمله‌ی مغولان خانمان برانداز تر از یورش تازیان بود. و یک داغ دل قبیله مان را بس بود.

1393/06/19 03:09
عظیم توکلی

با سلام
دوستان به چند نکته توجه کنند:
1: چشم خروس کنایه از لب معشوق است که در سرخی رنگ بچشم خروس ماند (لغتنامه دهخدا) یعنی لب از لبی به سرخی چشم خروس برداشتن الخ
2: در مورد بی ادبی سعدی : در تاریخ تدبیات فارسی و از بین ادبای نامی تنها فردوسی و نظامی کاملا مودبانه سخن رانده اند و سعدی نیز در آثارش منهای هزلیات تا حدود زیادی رعایت ادب نموده اما خودش در غزلی دیگر میفرماید:
جماعتی که ندانند حظ روحانی
تفاوتی که میان دواب و انسانست
گمان برند که در باغ عشق سعدی را
نظر به سیب زنخدان و نار پستانست
مرا هرآینه خاموش بودن اولیتر
که جهل پیش خردمند عذر نادانست
و بلافاصله رندانه رفع دخل مقرر میکند و میگوید:
و ما ابری نفسی و لا ازکیها
که هر چه نقل کنند از بشر در امکانست
3: در مورد فتنه خفته: این ترکیب در زبان سعدی مکرر است:
ای فتنه زمانه دمی پیش ما بخواب
یا
ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتن این فتنه است خوابش برده به!!!

1395/03/21 23:05
بی نام

عجیبه.همیشه فکر میکردم که معشوقه ی سعدی همواره یک شاهد است.که خب این شعر خلافش رو ثابت کرد(نار پستان)

1395/05/01 09:08
آرش

با درود به همگی
در مورد عبارت "چشم خروس" در بیت آخر، باید یادآور شد که کنایه از "می سرخ" است و اینجا به معنای "لب لعل" دارد. و کل بیت می گوید: این کار ابلهانه ای است که لب را از لبی سرخ، مانند شراب، برداری صرفن به خاطر اینکه خروس آهنگ سر می دهد که صبح شده!
معین تا اندازه ای به درستی آن را "شراب انگوری" معنی کرده، ولی درست ترین را فرهنگ آنندارج درج کرده: "خون صراحی، کنایه از شراب." در واقع، یکی از معناهای خروس "صراحی" هست و این که "چشم صراحی" با "چشم خروس" به یک مفهوم هستند، چنانکه حافظ گفته:
در آستینِ مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
و مثال های دیگر:
گل شده سوری و شقایق عروس
خون بط باده چو چشم خروس
(خواجو کرمانی)
زان می که خروس در صبوحش چو بدید
پنداشت که چشم اوست، افغان برداشت
(صدرالدین خجندی)
می خورم سرخ تر از چشم خروس
بر سرش خیمه زنم همچو حباب
(ادیب ترمذی)
تا ندهیم نبیدی چو دیده ی خروس
باشد به رنگ روزم چون سینه ی غراب
(سعد سلمان)
چون چشم خروس، می در افکن به قدح
کاواز خروس، در تقاضای می است
(عبدالجلیل موفق)
زآن می که خروس در صبوحش چو بدید
پنداشت که چشم اوست، افغان برداشت
(عز شروانی)
برای اطلاع بیشتر، به کتاب گران قدر
حافظ: خنیاگری، می و شادی
نوشته ی زنده یاد هما ناطق
رجوع کنید، به ویژه بخش دوم: حافظ و نامهای می." ("چشم خروس" ص. 198-196)

1395/12/28 23:02
mr.nobody

به نظر مخلص لب از لبی درست میباشد

1395/12/28 23:02
سایه ای در سایه یک سایه

لب از لبی صحیح است

1396/01/07 19:04
اردشیر

بسیار زیباست این غزل سعدی عزیز
نظر جناب مهندس مشیری هم بنظرم درخور تأمل است که میفرماید بگونه ای این معنا هم برمی آید که سعدی شروع صبح را نه به بانگ خروس بلکه به زمان پایان معاشقه ی عاشقان معتبر دانسته و در کنار آن شاید بانگ اذان یا کوس سرای اتابک را هم بهانه ای قرار داده است برای ادامه ی بیشتر بوس و کنار عاشقان.

1396/01/11 10:04
اردشیر

وارتان عزیز شما ترکیب تشبیهی٬لبی چو چشم خروس٬ را ندیده گرفتید. اگر لب بر لبی ترکیب قیدی یا مصدری باشه دیگه نمیتونه در ترکیب وصفیی بکار بره که فقط یکی از اجزاء این ترکیب رو وصف کنه ، بلکه باید تشبیه به کل ترکیب قیدی منسوب بشه.
از طرفی ترکیب لب بر لبی که شما میفرمایید و تصور حالت قیدی یا مصدری اون بسیار دشوار و دور از ذهن هست ولی ترکیب لب از لبی خیلی ساده تر و برای ذهن قابل جذب تر هست و دلیلی نداشته که سعدی معنی رو انقدر پیچیده و غامض کنه و نیز باور این رویداد بسیار متصوره که اشتباه چاپ یا نوشتاری در برخی نسخ رخ داده باشه.

1396/01/11 11:04
۷

لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن بگفته بیهوده خروس
وقتی لبت را بر لب سرخ و دهان تنگ هشته ای به هوش باش که با آواز خروس بی محل آن را بر نداری.
تاکید بر ادامه فعل جاری است و نه چیز دیگر
میگوید همچنان که لبت را بر لب او نهاده ای اگر در این میان آواز مزاحم به گوش رسید هیچ توجه مکن و لب سرخ و دهان تنگ را بچسب جان برادر

1396/04/16 09:07
کاظم

با درود، از جناب وارتان سپاسگذارم که به نکته دقیقی اشاره فرمودند حقیر تا پیش از این به این گمان بودم که لب از لبی صحیح است ولی با موشکافی استادانه ایشان موافقم که تعبیر لب بر لبی حالت قیدی دارد یعنی در حالت لب بر لبی چو چشم خروس داشتن، ابلهی است برداشتن...
و نیز از جناب آرش که به درستی به کنایه چشم خروس از جام باده اشاره کردند.
در پاسخ دیگر عزیز باید بگویم : سعدی شأنش اجل از شاهدبارگی و زن بارگی و این منکرات است که مواعظ سعدی جهانی را تربیت کرده است؛ در پس این سخنان رازآلود اما اسراری است صاحبدالان را.
و در پایان این نکته که بیایید اگر عاشق سعدی هستیم از هیچ سخنش ایراد نگیریم...

1397/05/18 17:08
یاسان

در مورد توضیح نخست ایران عزیز لازم به یادآوری است که در بیت: لب بر لبی چو چشم خروس... آشکار است که منظور نظر سعدی شباهت سرخی لب یار به سرخی چشم خروس است و آن واژه که شما به معنای دوشیزه و زن کم شیر گرفته اید "خروس" به فتح خ است که واژه ای عربی است بر وزن فعول که از نام غذایی به اسم "خرسه" گرفته شده که برای زن تازه آبستن میساخته اند و از آن رو در زبان عرب دوشیزه نفسا را خرسه (به فتح خ) گویند.

1397/06/11 17:09
فاطمه

عزیزان با عرض ادب و احترام
«چشم خروس» نام گلی سرخ و جام گونه به رنگ سرخ است.
تشبیه لب های یار به این گل است.

1397/12/17 01:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن، بگفته بیهوده خروس
توضیحات دوستان کافی و وافی بود ولی به زبان ساده تر کمی کلمات جابجا شوند تا از حالت نظم به نثر درآید مشکل کاملا حل می شود
بگفته بیهوده خروس، لب بر لبی چو(ن) چشم خروس (است) برداشتن، ابلهی بود
یعنی ابلهی است که با صدای خروسِ صبح، لب برداشتن از لبی که سرخ (چون چشم خروس) است

1398/06/20 22:09
محمد ضیا احمدی

در جواب آقا یا خانم ایران که سعدی را با ادب نمی‌شناسد با یک مصراع از حافظ به عرضشان می‌رسانم : سخن شناس نئی دلبران خطا اینجا ست ، ایشان اگر دفتر پنجم مولانا را« در داستان کنیزک و خر و خانون » رابخوانند ، مولانا را چه خطاب میکنند؟

1398/09/30 13:11
فرهاد

احتراز داشتم از اظهار نظر در جمع ادیبان.
صرفا جهت اطلاع خودم می پرسم
مصرع اول بیت سوم می تواند اینًگونه باشد؟
یک شب که چشم فتنه بخفتست زینهار

1399/10/18 19:01
ابوالحسن کاشانی

با سلام
در این بیت سعدی:
«امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس»
یک نکته اخلاقی زیبا استفاده می‌شود که در فرهنگ کهن ما عشق زناشویی میان زن وشوهر در وقت تاریکی و آرامش شب بوده است و با خروسخوان صبح مرد و زن دست از عشق می‌کشیده‌اند و پس از اقامه نماز، به فکر کار و تلاش روزانه بوده‌اند ولی متأسفانه زندگی مدرن امروز و تلویزیون و شب نشینی‌های طولانی و... همه برنامه های خواب و عشق و عبادت مردم را به هم ریخته و بیشتر زندگی ها را بی نظم و بی‌برنامه کرده است که این مطلب نیاز به شرح ندارد.

1402/12/01 18:03
Hamid Khanjan

باسلام 

در بیت

لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود

برداشتن به گفته بیهوده خروس 

در مصرع اول لب یار را به گل چشم خروس تشبیه کرده . گل چشم خروس یا گل آدنیس گل سرخ رنگ زیبایی است 

در مصرع دوم گفته ی خروس همان آواز صبحگاهی خروس هست 

وقتی لب بر لب یار که مانند گل چشم خروس سرخ و لعل فام هست گذاشتی ابلهی بود اگر در سحر با شنیدن آواز خروس لب از لب یار برداری.

1403/03/14 03:06
عرفان خسروی

«تا» در این‌جا(بیت ۴) به‌نظر تای تحذیر است:

حواست را جمع کن که که نه بانگ اذان را بشنوی و نه صدای کوس شاهی را؛ چراکه این‌گونه معذوری و می‌توانی به نزدیکی با یار ادامه دهی!

1403/03/14 03:06
عرفان خسروی

«تا» در این‌جا(بیت ۴) به‌نظر تای تحذیر است:

حواست را جمع کن که که نه بانگ اذان را بشنوی و نه صدای کوس شاهی را؛ چراکه این‌گونه معذوری و می‌توانی به نزدیکی با یار ادامه دهی!

1403/09/22 22:11
Mojtaba Razaq zadeh

پناه بر خدا

1403/10/05 15:01
جلال ارغوانی

 

تاروز حشر ملک سخن ملک سعدیست

کرده بر  آن سریر سخن این زمان جلوس