گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۷

بوی بهار آمد بنال ای بلبلِ شیرین‌نفس
ور پایبندی همچو من، فریاد می‌خوان از قفس
گیرند مردم دوستان؛ نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی، ما خود یکی داریم و بس
محمولِ پیش‌آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب می‌کن بر شتر، تا بانگ می‌دارد جرس
شیرین‌بضاعت بر مگس چندان که تندی می‌کند
او بادبیزن همچنان در دست و می‌آید مگس
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد؟
گر جَستم این بار از قفس، بیدار باشم زین سپس
گر دوست می‌آید برم یا تیغ دشمن بر سرم
من با کسی افتاده‌ام کز وی نپردازم به کس
با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شوم
چون صبحِ بی‌خورشیدم از دل بر نمی‌آید نفس
من مفلسم در کاروان، گو هر که خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب در بَرَم، چندان که بستاند عَسَس
گر پند می‌خواهی بده؛ ور بند می‌خواهی بِنِه
دیوانه سر خواهد نهاد؛ آن گه نهد از سر هوس
فریاد سعدی در جهان افکندی ای آرام جان
چندین به فریاد آوری؛ باری به فریادش برس

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوی بهار آمد بنال ای بلبلِ شیرین‌نفس
ور پایبندی همچو من، فریاد می‌خوان از قفس
هوش مصنوعی: بوی بهار به مشام می‌رسد، ای بلبل نازنین، نوحه‌سرایی کن. اگر تو هم به اندازه من در قفس مانده‌ای، فریاد بزن و آواز بخوان.
گیرند مردم دوستان؛ نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی، ما خود یکی داریم و بس
هوش مصنوعی: مردم به دوستانی با ویژگی‌های مختلف و گاهی متضاد دچار می‌شوند. هر روز این وضعیت ادامه دارد و هر فرد تنها یک دوست واقعی دارد که با آن در ارتباط است.
محمولِ پیش‌آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب می‌کن بر شتر، تا بانگ می‌دارد جرس
هوش مصنوعی: ای ساربان، وقتی که شتر را آماده می‌کنی، به من بگو درباره‌ی بار و مسیر. تو در خواب به سر می‌بری تا وقتی که صدای زنگ شتر بلند شود.
شیرین‌بضاعت بر مگس چندان که تندی می‌کند
او بادبیزن همچنان در دست و می‌آید مگس
هوش مصنوعی: در این بیت به وجود نعمت‌ها و خوشی‌ها اشاره شده است. وقتی چیزی خوشمزه و لذیذ وجود دارد، مگس‌ها هم به آن جذب می‌شوند. به همین ترتیب، با وجود شیرینی و لذت‌ها، ممکن است مشکلات و موانع هم به آن نزدیک شوند. در واقع، هر چیزی که خوب و دلپذیر باشد، ممکن است جذب چیزهای ناخواسته هم بشود.
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد؟
گر جَستم این بار از قفس، بیدار باشم زین سپس
هوش مصنوعی: پند و نصیحت افراد با دانش و خرد به چه کار می‌آید اکنون که من در شرایط دشواری قرار دارم؟ اگر این بار از این قفس رهایی یابم، باید هوشیار و بیدار باشم از آن moment به بعد.
گر دوست می‌آید برم یا تیغ دشمن بر سرم
من با کسی افتاده‌ام کز وی نپردازم به کس
هوش مصنوعی: اگر دوست بیاید و مرا برساند یا تیغ دشمن بر سرم باشد، من با کسی آشنا شده‌ام که از او دست نخواهم کشید و هیچ‌کس را جای او نمی‌گذارم.
با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شوم
چون صبحِ بی‌خورشیدم از دل بر نمی‌آید نفس
هوش مصنوعی: هر کسی که با او نشسته‌ام، به مدت کوتاهی هم که شده از یاد او غافل شوم، مانند صبح بدون خورشید هستم که زندگی‌ام از دل برنمی‌آید و نفس نمی‌کشم.
من مفلسم در کاروان، گو هر که خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب در بَرَم، چندان که بستاند عَسَس
هوش مصنوعی: من در زندگی‌ام به شدت تنگ‌دست و بی‌پول هستم، پس هر کس که می‌خواهد به من آسیب بزند، دست به کار شود. هیچ‌گاه نتوانستم آنچنان که باید از لذت‌های زندگی بهره‌مند شوم، زیرا همیشه کارگزاران و ناظران مانع از آن بوده‌اند.
گر پند می‌خواهی بده؛ ور بند می‌خواهی بِنِه
دیوانه سر خواهد نهاد؛ آن گه نهد از سر هوس
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی نصیحت و پند بگویی، بگو؛ و اگر می‌خواهی بگذاری کسی را در بند و زنجیر، این کار را کن. دیوانه به زودی سر خود را به زیر خواهد گذاشت و سپس بر اساس هوس و آرزوهایش عمل خواهد کرد.
فریاد سعدی در جهان افکندی ای آرام جان
چندین به فریاد آوری؛ باری به فریادش برس
هوش مصنوعی: سعدی در دل جهان صدای خود را بلند کرده است، ای آرامش جان! چرا هنوز در فریاد او پاسخ نمی‌دهی؟ گاهی به کمکش برس.

خوانش ها

غزل ۳۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۱۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۱۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۱۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۱۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۱۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۱۷ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1398/10/26 12:12
مصطفی

در حاشیه تصحیح فروغی نوشته شده که مصراع بصورت میراند مگس در بیشتر نسخ قدیمی است که معنای آن برای ما آشکار نیست. این نوشته استاد برای من شفاف نیست. چه اشکالی در معنای راندن مگس با بادبزن هست؟ پیشنهاد تصحیح دارم.

1404/06/10 02:09
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

اشکالی در راندن مگس با بادبیزن نیست؛ اشکال در لغو بودن جمله است.

در مصرع اول گفته است کسی که کالایش شیرینی است بر مگس تندی می‌کند.

اگر در مصرع دوم بگوید او بادبیزن در دست دارد و همچنان مگس می‌راند؛ لغو بی فایده و بی معناست. این وسط نقش مگس چیست؟ اصلا سعدی دنبال نقش مگسِ لجوج است.

یعنی چه که تندی می‌کند و همچنان بادبیزن در دستش است و مگس می‌راند؟

اصلا هدف سعدی این است که بگوید او چندان که تندی می‌کند؛ و بادبیزن در دست دارد اما مگس ول کن نیست و گرد او می‌گردد

شیرین‌بضاعت بر مگس چندان که تندی می‌کند

او بادبیزن همچنان در دست و می‌آید مگس

 

سعدی این مفهوم را بارها به کار برده است:

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گِرد شکردهانان

1402/11/23 12:01
نجوا فرهادزاده

باری به فریادش برس...

1403/10/05 15:01
جلال ارغوانی

شیرین لب شیرین بیان از باب رحمت ترجمان

سعدی شیرین گوی بین گوید زتو در هر نفس

1404/01/27 11:03
محمد مهدی

در بیت ۷

مصرع دوم 

نباید می شد‌ از دل نمی آید نفس؟ حس می کنم واژه «بر» زیادی هست.

هم عروض و وزنش رو بهم زده

هم خوانش رو سخت کرده

1404/06/10 02:09
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

درود

همین شکل صحیح است و جز این مشکل و سکته دارد