گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۵

پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز
هنگام نوبت سحرست ای ندیم خیز
شاهد بخوان و شمع بیفروز و می بنه
عنبر بسای و عود بسوزان و گل بریز
ور دوست دست می‌دهدت هیچ گو مباش
خوشتر بود عروس نکوروی بی جهیز
امروز باید ار کرمی می‌کند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو بخیز
من در وفا و عهد چنان کند نیستم
کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
گر تیغ می‌زنی سپر اینک وجود من
عیار مدعی کند از دشمن احتریز
فردا که سر ز خاک برآرم اگر تو را
بینم فراغتم بود از روز رستخیز
تا خود کجا رسد به قیامت نماز من
من روی در تو و همه کس روی در حجیز
سعدی به دام عشق تو در پای بند ماند
قیدی نکرده‌ای که میسر شود گریز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز
هنگام نوبت سحرست ای ندیم خیز
هوش مصنوعی: این باد خوشبو در زمان سحر، روح را به هم پیوند می‌زند و دوستی و محبت را به وجود می‌آورد. ای دوست ، بلند شو و از این لحظات زیبا بهره‌مند شو.
شاهد بخوان و شمع بیفروز و می بنه
عنبر بسای و عود بسوزان و گل بریز
هوش مصنوعی: به celebration و خوشی بپرداز، نور و شمع روشن کن، شراب بنوش که عطرش دل انگیز است، بخور و بوی خوش عود را بزن و گل‌ها را در فضا پراکنده کن.
ور دوست دست می‌دهدت هیچ گو مباش
خوشتر بود عروس نکوروی بی جهیز
هوش مصنوعی: اگر دوست، دستت را بگیرد، هیچ نگو، بهتر است که عروس زیبا بدون جهیزیه باشد.
امروز باید ار کرمی می‌کند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو بخیز
هوش مصنوعی: امروز، اگر ابرها به ما لطف و بخشش نشان می‌دهند، به خاطر آینده‌ای است که فردا به خاطر تشنگی درگذشتند. بنابراین، باید از این نعمت بهره‌برداری کنیم.
من در وفا و عهد چنان کند نیستم
کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
هوش مصنوعی: من در راستای وفا و پایبندی به عهد، به قدری استوار هستم که حتی با تیغ تیز هم نمی‌توانم از دامن تو دست بکشم.
گر تیغ می‌زنی سپر اینک وجود من
عیار مدعی کند از دشمن احتریز
هوش مصنوعی: اگر قصد داری ضربه‌ای به من بزنی، اکنون به من توجه کن؛ وجود من به قدری باارزش است که می‌تواند ادعای رنجش را از دشمن دور کند.
فردا که سر ز خاک برآرم اگر تو را
بینم فراغتم بود از روز رستخیز
هوش مصنوعی: اگر فردا از خاک برخاستم و تو را ببینم، در آن صورت راحتی و آسایش من از روز قیامت خواهد بود.
تا خود کجا رسد به قیامت نماز من
من روی در تو و همه کس روی در حجیز
هوش مصنوعی: نماز من تا چه زمانی به قیامت می‌رسد؟ من به تو نگاه می‌کنم و همه دیگران به دنیای فانی توجه دارند.
سعدی به دام عشق تو در پای بند ماند
قیدی نکرده‌ای که میسر شود گریز
هوش مصنوعی: سعدی در بند عشق تو گرفتار شده و نتوانسته فرار کند، چون تو هیچ قید و شرطی برای رهایی او نگذاشته‌ای.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۱۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۱۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۱۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۱۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۱۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل ۳۱۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1394/04/09 00:07
ساغر

در مصرع دوم بیت هشتم، "حجیز" درست است نه "حجاز". هر دو به یک معنی اند ولی برای حفظ قافیه بی شک حجیز باید نوشته شود.

1394/05/31 19:07
ناشناس

ور دوست دست می‌دهدت هیچ گو مباش
خوشتر بود عروس نکوروی بی جهاز
جهیز نه جهاز
جهیز ایرانی شده جهاز هست به معنای کالا و خانمان و به فارسی کابین
صداق هم گویند

جهاز به معنی پالان شتر هم هست و دستگاه مثلا جهاز تنفس یا جهاز هاضمه

1394/05/31 19:07
۷

احتمل دارد به خاطر بردن بار عروس بر روی پالان شتر یا همان جهیز رفته رفته ای بار نام جهیز به خود گرفته.عرب بهتر داند

1394/07/02 07:10
ناشناس

اووه از پالان شتر به کجا کشیده اووه دریغ.

1395/06/14 12:09
حسین

دوستان معنی بیت چهارم برای من مشخص نیست، لای گو بخیز یعنی چی؟

1395/06/14 22:09
۷

امروز باید ار کرمی می‌کند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو بخیز
ابر اگر قرار است ببارد امروز که نیاز است باید ببارد وگرنه فردا که من از بی آبی مردم چه سود که چنان ببارد که از شدت بارش گل و لای بلند گردد.

1395/06/14 22:09
۷

ای ماه روی حاضر غایب که پیش دل
یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری
آری تشنگان بادیه را جان به لب رسید
تو خفته در کجاوه به خواب خوش اندری
دانی چه می‌رود به سر ما ز دست تو
تا خود به پای خویش بیایی و بنگری

1395/06/15 01:09
nabavar

نظر من با 7 گرامی کمی متفاوت است
امروز باید ار کرمی می‌کند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو بخیز
اگر ابر از روی محبت می بارد ، اکنون که من زنده ام باید،
وگرنه زمانیکه مُردم و زیر گِل و لای بودم برخاستن نتوانم
به بیان زیبای مهناز گرامی
مانا باشید

1395/06/15 13:09
گمنام-۱

حسین جان،
لای بجز همه انچه ته نشین شود لای می و گل و لای و درز در و لای دفتر و......، مانا ی رود نیز دارد.
واز برای انبساط خاطر !!
" نریخت لای می و محتسب ز دیر گذشت
رسیده بود بلایی، ولی به خیر گذشت "
به قول مهناز مانا بوید.

1395/10/18 14:01
محمد

من تصور میکنم که با توجه به قافیه بندی این غزل لازم است جای بیت آخر و بیت یکی مانده به اخر با هم تغییر کند چرا که قافیه دو بیت پشت سرهم یز است و قافیه بیت سوم آز بنابر این منطقی است این تغییر انجام شود. حال بماند که اصلا این نوع قافیه بندی میتواند برای غزا به کار گرفته شود یا نه.

1395/10/18 18:01
م ، س

من روی در تو و همه کس روی در حجاز
بهتر نیست به جای ” روی در حجاز“ روی بر حجاز {حجیز به قول دوستان} می آمد ، چون انسان روی در جایی نمی کند به جایی یا بر طرف جایی میکند .
مانا بوید

1396/02/19 11:05

در پاورقی تصحیح فروغی آمده است:
«جهاز» و «احتراز» و «حجاز» را در بعضی از نسخ به یا نوشته‌اند و ما از نسخه‌های قدیم پیروی کردیم چه عربها الف را که در این کلمات هست آن قسم تلفظ می‌کنند که ایرانیها در قدیم یای مجهول را تلفظ می‌کردند و از این رو بوده است که شعرای ایران «جهاز» را با «بریز» و همچنین رکاب و عتاب را با فریب و شکیب قافیه می‌آوردند و بنابر این حاجت نیست که برای رعایت قافیه جهاز را جهیز بنویسند.

1399/10/04 00:01
بابک ۲۵۰

لای علاوه بر گل و لای معنی "سیل" نیز می‌دهد. بنابراین معنی بیت روشن است:
اگر قرار است باران ببارد بهتر است امروز که من تشنه هستم ببارد؛ وگرنه فردا که مرده باشم حتی اگر سیل هم جاری شود دیگر فایده‌ای ندارد. (اگر یار می‌خواهد عنایت و نظری به من داشته باشد، بهتر است امروز که محتاج آن هستم آن را به من عرضه کند؛ وگرنه فردا که از دست بروم دیگر سیل عنایت و توجه او نیز تاثیری به حال من ندارد.)

1403/09/21 01:11
جلال ارغوانی

روز ازل به عشق چوسعدی گشود لب

شاعر چواوندیده جهان تا به رستخیز