غزل شمارهٔ ۳۱۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۱۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۱۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۱۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۱۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۱۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۱۳ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۳۱۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۱۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۱۳ به خوانش حجت الله عباسی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
کلمه آخر این شعر اصلا در شان سعدی نیست.
گوز در اینجا به معنای گردو است که معرب آن جوز است
عزیز من، حتی اگر گفته شمارو درباره واژه گوز در این شعر قبول کنیم، که به نظر من این کار یک جور فرار از عدم پذیرش واقعیت هست؛ باز هم نمیتونیم از اشتباهی که در خوانش «گوز» به معنای «گردو» پیش میاد بگذریم. «گوز» با مصوت «او» و تلفظ (gooz یا gouz) با گوز با مصوت اُ و تلفظ (gows) خیلی متفاوت هست.
سعدی استاد سخن که نمیاد همچین اشتباهی در شعر انجام بده و گوز (gows) به معنای گردو رو هم قافیه روز قرار بده که.
اگر یک نگاه به قافیهها بندازیم مصوت «او» در تمام قافیهها تکرار میشه. مانند: روز، سوز، بدآموز و... . حال اینکه خوانش «گوز» به معنای «گردو» به صورت: گوز (گُز = gowz) هست. یعنی با مصوت اُ.
حتی در گویش خراسانی که هنوز هم در خیلی از مناطق مانند کاشمر، تربت حیدریه، نیشابور و ... برای گفتن گردو از واژه جوز استفاده میشه و به این حالت گفته میشه: جوز (جُز = jows) با مصوت اُ.
بنابراین لطفا نخوایم که همه چیز رو مقدس و شسته رفته و بدون تاثیر پذیرفتن از جامعه در نظر بگیریم. اون هم بخصوص در آثار کسی همچون جناب سعدی شوخ.
درود ...
البته اینجا در این غزل به آن معنایی که در وحله اول شاید به ذهن همگان رسد ، نیست طبیعتاً؛
قابل ذکر است که معنای واژگان در گذار زمان تغییر میکند شاید همین واژه در آن زمان معنای عام اش با امروز فرق داشته که به حق فرق هم داشته است ؛
درود بر شما ، حرف شما درست است ، به معنای گردو نیست . ولی گوز بر گنبد افشاندن یک اصطلاح قدیمیست به معنای کار بیهوده انجام دادن ... اینجا هم فکر کنم منظور همین است .
مصرعی از سعدی است که گفته: تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است . به گمان من در این بیت گوز همان گردکان (گردو) است که معرب آن جوز است
اگر هم به آن معنی معروف بود، باز هم مشکلی نبود. چنانکه سعدی، مولوی و ... حتی کلمات مستهجن را استفاده کرده اند. واقع گرایی از شؤون شعرای برجسته است.
بیت سوم رانفهمیدم
بیت اخر نامفهومه
جناب طبا درست نوشته اند گوز به معنای گردوست.
یاد بیتی دیگر از سعدی افتادم که مثل همین بیت برای بیان امر غیر ممکن از مثال گنبد و گردو استفاده کرده:
پرتو نیکان نگیرد آنکه بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
گوز در اینجا به معنی گوژ، کوژ وخمیده است.فردوسی این کلمه را بااین معنی فراوان بکار برده است مثلا:
همیشه تو را جاودان باد روز به شادی وبدخواه را پشت گوز.
والبته باجوز فرق دارد زیرا ج در جوز فتحه دارد ولی این کلمه هماهنگ با قافیه سایر ابیات غزل صدای کشیده "او"دارد
درود
کوز کوز یا دُولا دولا که با گذر زمان شده قوز به معنی کژ شده یا خمیده
جناب مولانا هم در غزلی بسیار زیبا و مشهور کلمه ( کوز ) با کاف به معنی خمیده استفاده کردند ولی بنده صاحب نظر و کارشناس ادبیات نیستم ، ولی به شعر بخصوص اشعار کهن علاقه وافری دارم و زیاد می خوانم ، ولی نمی دانم اینجا منطور جناب سعدی چی بوده !
جناب مولانا ✍️
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مُرده بهتر
که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
جناب فردوسی ✍️
همیشه ترا جاودان باد روز
به شادی و بدخواه را پشت کوز
جناب طبا درست نوشتن (دقیقاً در همان معنی است ) - جناب فرهاد درست گفتن ( برای شاعران نشان دادن حدی توانایی است ) .
خانم جمالی : بیت سوم : آتشین استعاره از سرخ رنگ بودن گل های درخت انار است . در معنی اینکه وقتی گل های درخت انار جلوگر شد هوا گرم شده پس آتش منقل ها را باید برچید.
زه : بیت آخر : هر چیزی اگر پایان داشته باشد . مطلوب است . عیش مدام و همیشگی مصداق همان خوشی زیر دل را زده است می شود.
دوستان گویا با معنی کلمات فارسی آشنا نیستند و هرکدام سعی کرده اند چیزی بگویند که کار سعدی را در کاربرد کلمه " گوز" توجیه کنند. این کلمه بدون اشباع "و" خوانده میشود و به معنی گردو است و عربها آن را معرب کرده و به صورت جوز به همین معنی بکار میبرند. بهتر است دوستان قبل از داوری به فرهنگ لغات نگاه کنند تا این همه به بیراهه نروند و سعدی بزرگ را متهم به ترک ادب نکنند
دولت بینی از بخت
یوز یعنی جستن و فعلی دارد سک کوچک که شکار را بیابد هم یوز نام دارد و رزم یوز یعنی رزمجوی و رهیوز یعنی راهجوی
بیت معروف :
پرتو نیکان نگیرد آنکه بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است را به یاد میآورید؟؟ در کتابهای فارسی دبیرستان بود!
گردو ، گوز، جوز ، گردکان و چهار مغز که بر گنبد نمی ماند.
واژه yuz به تلفظ محلی در روستاهایی در اصفهان یوز به معنی گردو تغییر یافتهء goz در زبان پهلوی
با جستجوی واژه جوز می تونید متوجه بشید
بنظر من همان جوز بوده که از نظر ردیف هم مطابقت دارد واین یک غلط سهوی یا عمدی میباشد. چون سعدی بزرگ کلمات عربی بسیار بکار برده است . نمیشه فکر کرد چون معرب گردو میشود جوز ایشان گوز. ثبت کرده . هرچند سعدی هجویات زیاددارد ولی در جای. خودش بکار برده است وهیچ گونه سانسر یاجای. گزینی استفاده نکرده است 29/1/94
منظور سعدی از "یوز" ، کلمه ی آخرین این غزل بی تردید پلنگ یا یوزپلنگ است.
"گوز" احتمالا همان گردو باشد. چرا ک این کلمه دقیقا با همین تلفظ در میان برخی از کوردهای منطقه ی شمال خراسان رواج دارد.
خدمت عزیزانی که اینرا نسیمی از نسیمات معدوی می پندارند عرض شود که صد شکر که شیخ آن نسیم دیگر را به میان نیاورد که آنزمان پشم و پیله (ریش) همه مان می ریخت.
گردو بر گنبد را هم دکتر ترابی اشاره ای کردند، که با گوز معلق شدن سر سازگاری دارد...
باری،
فرهنگ معین در باب "گوز بر گنبد افشاندن" آورده :
بکار بیهوده واداشتن
و از شاهنامه (گیو پس از هفت سال جستجوی کیخسرو با خود گوید):
یکی نامجوی و دگر شادروز
مرا بخت بر گنبد افشاند گوز
و در باب یوز،
در یکی دو نگاره عهد صفوی و مغولان هند (نوادگان تیمور) یوزپلنگی هویداست که قلاده ای بر گردن دارد و کنار یوزبان به انتظار شکار نشسته. در آن عهد یوز را دست آموز می کردند...
جناب دکتر ترابی گرامی
درود بر شما
گردو و جوز و گوز و گردکان را با چهار مغز آورده اید؟
چهار مغز چیست ؟ کرمانی ست ؟ یا در پاریز شما هست و ما بی خبریم
تا به حال ما ترکیبی از گردو ، پسته ، بادام و فندق را چهار مغز می گفتیم ، به زائو ، بعد زایمان هم میدادند تا جان بگیرد.
این نوشتم که شاید شما هم از غیبت کبرا ، چون استاد گوهری ، به در آیید
دلمان برایتان تنگ است
نوروزتان پیروز
چهار مغز،
در افغانستان چهار مغز به گوز یا جوز گفته شده
معروفترین جوز که از قدیم همه می شناسند ، جوزِقند ” جوزغند “ است
که لای برگه ی هلو گردو میگذاشتند
صحیح کلمه ، جوز آکند است یعنی پر از گردو یا {جوز آگند }
استاد کیخا به داد برس
گوز ـ البته با تلفظ" گویز"ـ یک واژه اصیل کردی و به معنای
گردو است .
با تشکر از اساتید محترم
مثل اینکه هیچکدوم از اساتید و معلمان اخلاق محترم که سعی در متهم کردن یا مبرا کردن نام سعدی دارند، هزلیات سعدی رو مطالعه نکردن.
روزگار غریبی است جامعه ای که رکورد تعداد و تنوع فحش رو تو دنیا داره اینقد رو ی کلمه حساس باشنD:D:D:
واژه گوز در لغتنامه دهخدا با مثال زدن همین بیت، به معنی درخت گردو (یا همان جوز یا گردکان یا ضبر) آمده است
گوز و گردکان هردو در معنی گردو٬ هم اکنون نیز به موازات هم در زبان کردی به کار میرود.
درود..
با توجه به معنی گوز در فرهنگ لغت دهخدا، و اشاره تعدادی از دوستان عزیز در نظرات،،، به نظر من منظور سعدی در مصراع که بر گنبد نخواهدماند این گوز....
این بوده که،،، گنبد همیشه گرد یا گردویی شکل ،، نخواهد ماند و روزی از این گردی از بین خواهد رفت......
این معنی از کجا آمد؟
خیلی روشن است که این گردکان (گردو) بر گنبد نخواهد ماند
در جایی می فرماید:
پرتوِ نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گِردِکان بر گنبد است
چرا میپیچانید بحث را؟
گوز همان گۆز به معنی گردو است
gōz میخوانیم نە gowz
در مورد گوز،
جسارتاً عرض میشود که سعدی در جایی دیگر گفته:
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
یعنی ناپایدار بودن را به قرار دادن گردو روی گنبد تشبیه کرده است.
در اینجا هم با توجه به معنی بیت، ناپایداری عمر و زندگی در این دنیا را به ماندن گردو بر گنبد تشبیه کرده است.
میماند تلفط gowz یا guz
که آن هم به ضرورت شعری میتواند guz خوانده شود.
هر چند که شاید این تلفظ در زمان سعدی به صورت guz بوده.
کلام دیگران شام زمستان
کلامت سعدیا صبحست ونوروز
در بیت چهارم مصرع دوم: حسد گو دشمنان را دیده بردوز
باید حسدگودشمنان با هم خوانده شود
به معنی دشمنانِ حسد گو
دیده دشمنانِ حسدگو را بردوز