گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۱

متقلب درون جامه ناز
چه خبر دارد از شبان دراز
عاقل انجام عشق می‌بیند
تا هم اول نمی‌کند آغاز
جهد کردم که دل به کس ندهم
چه توان کرد با دو دیده باز
زینهار از بلای تیر نظر
که چو رفت از کمان نیاید باز
مگر از شوخی تذروان بود
که فرودوختند دیده باز
محتسب در قفای رندانست
غافل از صوفیان شاهدباز
پارسایی که خمر عشق چشید
خانه گو با معاشران پرداز
هر که را با گل آشنایی بود
گو برو با جفای خار بساز
سپرت می‌بباید افکندن
ای که دل می‌دهی به تیرانداز
هر چه بینی ز دوستان کرمست
گر اهانت کنند و گر اعزاز
دست مجنون و دامن لیلی
روی محمود و خاک پای ایاز
هیچ بلبل نداند این دستان
هیچ مطرب ندارد این آواز
هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و سعدی از شیراز

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

متقلب درون جامه ناز
چه خبر دارد از شبان دراز
هوش مصنوعی: آدم حیله‌گر در پوشش نازک خود چقدر از درد و رنج شبان بلندخبر دارد.
عاقل انجام عشق می‌بیند
تا هم اول نمی‌کند آغاز
هوش مصنوعی: عاقل قبل از اینکه وارد عشق شود، به پیامدها و نتیجه‌های آن فکر می‌کند و به همین دلیل، هرگز به آسانی قدم در این راه نمی‌گذارد.
جهد کردم که دل به کس ندهم
چه توان کرد با دو دیده باز
هوش مصنوعی: سعی کردم که به هیچ‌کس دلم را نسپارم، اما با این حال چگونه می‌توانم با این دو چشم باز دنیا را نادیده بگیرم؟
زینهار از بلای تیر نظر
که چو رفت از کمان نیاید باز
هوش مصنوعی: مراقب اثرات منفی نگاه و توجه دیگران باش، زیرا زمانی که این نگاه رها شود، دیگر برنمی‌گردد و نمی‌توان از عواقب آن جلوگیری کرد.
مگر از شوخی تذروان بود
که فرودوختند دیده باز
هوش مصنوعی: آیا این فقط یک شوخی بود که چشمانش را به زمین دوختند؟
محتسب در قفای رندانست
غافل از صوفیان شاهدباز
هوش مصنوعی: محتسب (نگهبان اخلاق) در پی رندان (شراب‌نوشان) است، غافل از اینکه صوفیان (عارفان) به عشق و حقیقت نزدیک‌ترند و در حال معاشرت با زیبایی‌ها هستند.
پارسایی که خمر عشق چشید
خانه گو با معاشران پرداز
هوش مصنوعی: انسانی که به عشق واقعی دست یافته، باید با دوستان و همراهانش به خوبی رفتار کند و در جمع آن‌ها زندگی کند.
هر که را با گل آشنایی بود
گو برو با جفای خار بساز
هوش مصنوعی: هر کسی که با گل و زیبایی آشناست، بهتر است با سختی‌ها و تلخی‌های زندگی کنار بیاید.
سپرت می‌بباید افکندن
ای که دل می‌دهی به تیرانداز
هوش مصنوعی: وقتی دل خود را به کسی می‌سپاری، باید حاضری باشی که ریسک‌های آن را بپذیری و از آسیب‌ها و مشکلات احتمالی نترسی.
هر چه بینی ز دوستان کرمست
گر اهانت کنند و گر اعزاز
هوش مصنوعی: هر چه از دوستان می‌بینی، چه با احترام و چه با بی‌احترامی، همه از کرم و generosity آنهاست.
دست مجنون و دامن لیلی
روی محمود و خاک پای ایاز
هوش مصنوعی: مجنون به عشق لیلی دست دراز کرده و او را می‌خواهد، اما محمود و ایاز نیز در اینجا به نوعی دیگر از عشق و محبت اشاره دارند. این تصویر به ما می‌گوید که عشق و محبت در شکل‌های مختلفی وجود دارد و هر کدام هرچند متفاوت، ارزشمندند. زندگی پر از روابط و احساسات متنوعی است که هر کدام زیبا و معنادار هستند.
هیچ بلبل نداند این دستان
هیچ مطرب ندارد این آواز
هوش مصنوعی: هیچ پرنده‌ای نمی‌داند این نغمه‌ها چه محتوایی دارند و هیچ نوازنده‌ای نمی‌تواند این صداها را تولید کند.
هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و سعدی از شیراز
هوش مصنوعی: هر چیزی که ارزش و زیبایی دارد، از جایی خاص به دست می‌آید؛ مانند شکر که از مصر تولید می‌شود و سعدی که شاعر بزرگ ایرانی‌ست و از شیراز برخاسته است.

خوانش ها

غزل ۳۱۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۱۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۱۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۱۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۱۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۱۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۱۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۱۱ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1395/08/19 21:11
۷

متقلب درون جامه ناز
چه خبر دارد از شبان دراز
دهخدا یکی از معنی های متقلب را "از این پهلو به آن پهلو گردنده" آورده و این بیت را شاهد.اما با نگاه به غزل شماره 53 سیف فرغانی که آورده :
کآفرین می‌کنند بر سخنت
شکر از مصر و سعدی از شیراز
سوز اهل نیاز نشناسد
متنعم درون پردهٔ ناز
به نظر متنعم درست تر باشد.
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات (گزیدهٔ ناقص) » غزل شمارهٔ ۵۳
............................................................................
محتسب در قفای رندانست
غافل از صوفیان شاهدباز
با توجه به خبرهای یکی دو ماه گذشته به جای "صوفیان" ناخودآگاه یک کلمه دیگر در ذهنم نشست.

1396/03/26 15:05

مگر از شوخی تذروان بود
که فرو دوختند دیده باز
سبب گرفتاری باز چشمان تیزبین اوست یا زیبایی تذرو

1396/03/26 16:05

تَذَرو، تورنگ و خروس صحرایی
انگلیسی =Pheasant
فرانسوی Faisan
عربی =الفزان و التدرج(معرب)
لاتین=Phasianus colchicus

1398/12/14 05:03
۸

هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و سعدی از شیراز

1402/05/26 09:07
غبار ..

صیادان، پس از صید پرندگان شکاری(همچون باز) چشمان او را می‌دوزند، که محیط اطراف، نترساندش و آرام بگیرد.

امروزه نیز با وجود چشم‌بندهای مخصوص، همچنان این کار انجام می‌گیرد.

1403/09/12 19:12
فراز رنج پور

این همه قافیه با کلمه "باز" در شعر استاد سخن سعدی بزرگ عجیبه. قافیه بیت زیر ممکنه به جای کلمه "باز" کلمه "ناز" باشه؟ 

جهد کردم که دل به کس ندهم

چه توان کرد با دو دیده ناز؟

1403/09/13 02:12
nabavar

گرامی فراز

چه توان کرد با دو دیده ی باز « دیده ی گشوده»

که فرودوختند دیده ی باز « مقصود پرنده ای ست به نام باز »

 باز  در دو معنای متفاوت به کار رفته.

مشکل است از سعدی در شعر ایراد گرفتن.

با احترام

1403/10/31 00:12
جلال ارغوانی

در جهان ندیده کس بلبل 

همچو سعدی لطیف وخوش آواز