غزل شمارهٔ ۳۰۸
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای
شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا
سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
چون کنم کز دل شکیبایم ز دلبر ناشکیب
چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان ناگزیر
بی تو گر در جنّتم ناخوش شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر
گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من
وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر
تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان
تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر
بوالعجب شوریدهام سهوم به رحمت درگذار
سهمگن درماندهام جرمم به طاعت درپذیر
آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر
غزل شمارهٔ ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیرغزل شمارهٔ ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
هوش مصنوعی: من به خاطر زلف و زیبایی تو دچار حیرت و شگفتی هستم؛ آیا این زیبایی تو عطر خوشی است یا نشانهای از روز قیامت؟
گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای
شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر
هوش مصنوعی: در مسیر شوریدگی گم شدهام، ای راهنما! نشان بده مسیر را تا از جایی نیفتم و دستم را بگیری.
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا
سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
هوش مصنوعی: اگر مرا از جلو خود برانی، مانند سگی که از مسجد بیرون میشود، من سر از حکمت برنمیدارم، مانند مریدی که سخن استاد را فراموش نمیکند.
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای من مانند تیر از دل بیرون میآید، مثل اینکه سوزنی از پارچه ابریشمی عبور کند.
چون کنم کز دل شکیبایم ز دلبر ناشکیب
چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان ناگزیر
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم تحمل کنم وقتی دلبرم صبر ندارد؟ و چگونه میتوانم از جان دور شوم، در حالیکه نمیتوانم از عشق او فرار کنم؟
بی تو گر در جنّتم ناخوش شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر
هوش مصنوعی: اگر در بهشت هم تنها باشم و خوشایند نباشد، اما با تو حتی در جهنم هم خوشحالم و از هوای سرد لذت میبرم.
گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من
وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر
هوش مصنوعی: اگر معشوق من در رؤیای خوشبختیام ظاهر شود، وای که در آن لحظه از شادی به حالتی سبک و شاداب در میآیم، انگار که تیر رها شدهام.
تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان
تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی میکنم، نام تو را بر زبان خواهد آورد و تا زمانی که هستم، اثر تو در ذهنم باقی خواهد ماند.
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر
هوش مصنوعی: اگر نعمت و رحمت الهی بر سرم نبارد، با ناله و دعا به آسمان میرسم، مانند یهودی که در حین خوردن نان صدایش به آسمان میرسد.
بوالعجب شوریدهام سهوم به رحمت درگذار
سهمگن درماندهام جرمم به طاعت درپذیر
هوش مصنوعی: من دچار شگفتی و حیرت هستم که در حالی که به شدت در درد و رنج هستم، امیدوارم که رحمت الهی به من برسد. در عین حال، با وجود تمام گناهانم، از تو میخواهم که مرا به خاطر اطاعتهایم بپذیری.
آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، اگر درد و رنج سعدی از زجرهای زندگی به آسمان برسد، دل کافر هم با تو همراه نخواهد شد.
خوانش ها
غزل ۳۰۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۰۸ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۰۸ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۰۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش تناز پیراسته
حاشیه ها
1392/01/20 00:04
امین کیخا
ابوریحان بیرونی در التفهیم بجای بدر ماه پر ،اورده است و اسدی توسی در گرشاسپنامه ماه ناکاسته
1403/10/31 00:12
جلال ارغوانی
سعدی شیرین سخن شیرین شود کام دلت
گر به دست آن شه شیرین بیان گردی اسیر