غزل شمارهٔ ۳۰۷
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
کز دست میرود سرم ای دوست دست گیر
شرط است دستگیری درمندگان و من
هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر
پایاب نیست بحر غمت را و من غریق
خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر
سر مینهم که پای برآرم ز دام عشق
وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر
دل جان همیسپارد و فریاد میکند
کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست
آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر
از دامن تو دست ندارم که دست نیست
بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر
سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز
یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
کز دست میرود سرم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: ای دوست، تو که دل مرا گرفتی، لطفاً به کمکم بیا، زیرا که سرم دارد از دست میرود.
شرط است دستگیری درمندگان و من
هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: برای کمک به نیازمندان، باید با محبت و دلسوزی پیش برویم. من هر روز احساس ناتوانی بیشتری میکنم، ای دوست، لطفاً به من یاری برسان.
پایاب نیست بحر غمت را و من غریق
خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساس عمیق غم و اندوه خود اشاره میکند و میگوید که این غم به پایان نمیرسد. او به دوستش میگوید که در این وضعیت ناامیدکننده، تنها امیدش این است که دست او را بگیرد و به او کمک کند تا از این غم و غصه نجات یابد.
سر مینهم که پای برآرم ز دام عشق
وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: من سرم را پایین میآورم تا از دام عشق رهایی یابم، اما نمیدانم این آزاد شدن چه زمانی ممکن خواهد بود. ای دوست، یاریام کن.
دل جان همیسپارد و فریاد میکند
کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: دل فرمانبردار است و با صدای بلند از تو میخواهد که در کارهایش به او کمک کنی، ای دوست.
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست
آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: اکنون که به وصالت دسترسی ندارم، تنها به یک نگاه از تو راضی هستم. ای دوست، در این شرایط سخت و ناتوانی، به من کمک کن.
از دامن تو دست ندارم که دست نیست
بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من هیچ امیدی به کمک دیگران ندارم، زیرا تنها به محبت و حمایت تو نیاز دارم.
سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز
یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر
هوش مصنوعی: سعدی بارها به تو کمک خواسته و به ناتوانی خود اعتراف کرده، اما فقط یک بار از روی مهر و محبت، ای دوست، به او یاری کن.
خوانش ها
غزل ۳۰۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۰۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۰۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۰۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۰۷ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1391/01/11 22:04
مسعود رستگاری
در بیت دوم ، مصرع اول ، "درماندگان" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، در متن چاپی به همین صورت آمده است (بدون ذکر بدل) و نظیر آن در غزل شمارهٔ 40 تکرار شده. این کلمه به شکل مفرد (درمنده) در جاهای دیگری از کلیات سعدی به کار رفته (جستجو کنید) و البته در بوستان با «بنده» قافیه شده (اینجا):
«بفرمود صاحب نظر بنده را
که خشنود کن مرد درمنده را»
که در این مورد اخیر مشخصا قابل جایگزینی با «درمانده» نیست و نشان میدهد این کلمه در زبان سعدی به این صورت کاربرد داشته با وجود این که کاربرد به شکل «درمانده» و «درماندگان» هم وجود دارد و اتفاقا آمارش بر آمار کاربرد شکل با حذف الف میچربد.
تغییری داده نشد.
1403/10/31 00:12
جلال ارغوانی
گرچه زپا فتاد سعدی عاشق به روی خاک
اما در سخن زهمه سرم ای دوست دست گیر