گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۰

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفْس خویشتن بکُشیم از برای یار
یاران شنیده‌ام که بیابان گرفته‌اند
بی‌طاقت از ملامت خلق و جفای یار
من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمی‌نهم مگر آن جا که پای یار
گفتی هوای باغ در ایام گل خوش‌ست
ما را به در نمی‌رود از سر هوای یار
بُستان بی‌مشاهده دیدن مجاهده‌ست
ور صد درخت گل بنشانی به جای یار
ای باد اگر به گلشن روحانیان رَوی
یار قدیم را برسانی دعای یار
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
هر کس میان جمعی و سعدی و گوشه‌ای
بیگانه باشد از همه خلق آشنای یار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
هوش مصنوعی: یار واقعی کسی است که بر ناملایمات و سختی‌های محبوبش صبر کند و به خاطر رضایت او، از خواسته‌های شخصی خود چشم‌پوشی کند.
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
هوش مصنوعی: اگر بر وجود عاشق ستمی برود، او فقط خطای خود را می‌بیند و اشتباهات معشوق را نادیده می‌گیرد.
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفْس خویشتن بکُشیم از برای یار
هوش مصنوعی: محبوب برای به دست آوردن نفس و زندگی معنوی راه و رسمی ندارد، بلکه ما باید نفس خود را قربانی کنیم تا محبوب به زندگی‌اش ادامه دهد.
یاران شنیده‌ام که بیابان گرفته‌اند
بی‌طاقت از ملامت خلق و جفای یار
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که دوستان به بیابان پناه برده‌اند، زیرا از سرزنش مردم و بدی‌های یار نقش بر آب شده‌اند.
من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمی‌نهم مگر آن جا که پای یار
هوش مصنوعی: من هیچ مسیر و راهی را نمی‌روم مگر اینکه به سمت دوستی‌ام باشد و هیچ جا نمی‌نشینم مگر اینکه پای یارم باشد.
گفتی هوای باغ در ایام گل خوش‌ست
ما را به در نمی‌رود از سر هوای یار
هوش مصنوعی: تو گفتی که هوای باغ در زمان گل زیباست و دل‌انگیز، اما من هرگز نمی‌توانم از یاد محبوبم دست بردارم.
بُستان بی‌مشاهده دیدن مجاهده‌ست
ور صد درخت گل بنشانی به جای یار
هوش مصنوعی: باغی که در آن خبری از دیدار محبوب نباشد، در حقیقت، تلاش و زحمت است. حتی اگر صد درخت گل هم بکارید، باز هم نمی‌تواند جای محبوب را پر کند.
ای باد اگر به گلشن روحانیان رَوی
یار قدیم را برسانی دعای یار
هوش مصنوعی: ای باد، اگر به باغی بروی که مخصوص روحانیان است، خواهش می‌کنم پیام عشق قدیم ما را به یار برسانی و دعای او را منتقل کن.
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
هوش مصنوعی: ما هیچ کس را در مورد درد و عشق تو خبر نداریم و حتی نمی‌توانیم ماجرای عشق خود را با یارمان در میان بگذاریم.
هر کس میان جمعی و سعدی و گوشه‌ای
بیگانه باشد از همه خلق آشنای یار
هوش مصنوعی: هر کسی که در جمع دوستان باشد و خود را از آن‌ها جدا کند، در حقیقت از همه‌ی مردم نزدیک‌تر به محبوبش است.

خوانش ها

غزل ۳۰۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۰۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۰۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۰۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۰۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۰۰ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۳۰۰ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1390/08/30 17:10
محمد

در بیت ماقبل پایانی: ما را ز درد عشق... (اشتباهاً از درد تاپ شده)
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1396/12/27 00:02
بیگانه

یا باید خون گریست از این شعر،
یا باید جان داد.
...

1396/12/27 04:02

بیگانه آشنا،
گریه آبی به رخ سوختگان باز می آورد، گاه گاه به یاری ما می آید اما نه خون گریستن
جان دادن را هم فراموش کن دوست عزیز
زندگی کن تندرست و شادکام

1398/01/30 18:03
..

بستان بی‌مشاهده دیدن مجاهده‌است..

1402/03/09 03:06
سفید

 

یار از برای نفس گرفتن طریق نیست

ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار...

 

1403/10/29 18:12
جلال ارغوانی

سعدی خوش سخن ، سخن جان مگو دگر

جان را چه قیمتی که کنیش فدای یار