گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۹

ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار
برخاست آهم از دل و در خون نشست چشم
یا رب ز من چه خاست که بی من نشست یار
در عشق یار نیست مرا صبر و سیم و زر
لیک آب چشم و آتش دل هر دو هست یار
چون قامتم کمان صفت از غم خمیده دید
چون تیر ناگهان ز کنارم بجست یار
سعدی به بندگیش کمر بسته‌ای ولیک
منت منه که طرفی از این برنبست یار
اکنون که بی‌وفایی یارت درست شد
در دل شکن امید که پیمان شکست یار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار
هوش مصنوعی: ای صبر، مدارا کن چون یار به وعده‌اش عمل نکرد و کارم از دستم خارج شد و کمک یار نیز به من نرسید.
برخاست آهم از دل و در خون نشست چشم
یا رب ز من چه خاست که بی من نشست یار
هوش مصنوعی: آه من از عمق دل برخواست و اشک‌هایم به رنگ خون بر چشمانم نشسته است. ای پروردگارا، چه چیزی در من بیدار شد که یارم بی‌من به انتظار نشسته است؟
در عشق یار نیست مرا صبر و سیم و زر
لیک آب چشم و آتش دل هر دو هست یار
هوش مصنوعی: در عشق، نه توانایی صبر دارم و نه ثروت و جواهر، اما به جای آن، اشک‌هایم و آتش درونم وجود دارد که هر دو به خاطر یار است.
چون قامتم کمان صفت از غم خمیده دید
چون تیر ناگهان ز کنارم بجست یار
هوش مصنوعی: وقتی که قامت من از درد و غم خم شده بود، یار به یکباره مانند تیری از کنارم ناپدید شد.
سعدی به بندگیش کمر بسته‌ای ولیک
منت منه که طرفی از این برنبست یار
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید: تو به بندگی من متعهد شده‌ای، اما لطف نکن و خود را نسبت به من مدیون ندان. یار من در این موضوع تصمیم نهایی را نگرفته است.
اکنون که بی‌وفایی یارت درست شد
در دل شکن امید که پیمان شکست یار
هوش مصنوعی: اکنون که یارت به تو وفا نکرد و دل تو را شکست، دیگر نمی‌توان به وفاداری او امید داشت، زیرا او پیمان خود را شکسته است.

خوانش ها

غزل ۲۹۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۹۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۹۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۹۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۹۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۹۹ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۹۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۹۹ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1391/08/22 13:10
سارا

لینک سمت چپ غزل شماره ی 299 به اشتباه 301 درج شده است. لطفا لینک غزل شماره ی 300 را قرار دهید.

1403/10/29 18:12
جلال ارغوانی

 

سعدی چو یار بار غمت داد وهم برفت

آخر چه سود که شعر بلندم بگشت یار