گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۸

شرط است جفا کشیدن از یار
خمر است و خمار و گلبن و خار
من معتقدم که هر‌چه گویی
شیرین بود از لب شکربار
پیش دگری نمی‌توان رفت
از تو به تو آمدم به زنهار
عیبت نکنم اگر بخندی
بر من چو بگریم از غمت زار
شک نیست که بوستان بخندد
هر گه که بگرید ابر آذار
تو می‌روی و خبر نداری
واندر عقبت قلوب و ابصار
گر پیش تو نوبتی بمیرم
هیچم نبود گزند و تیمار
جز حسرت آن که زنده گردم
تا پیش بمیرمت دگربار
گفتم که به گوشه‌ای چو سنگی
بنشینم و روی دل به دیوار
دانم که میسرم نگردد
تو سنگ درآوری به گفتار
سعدی نرود به سختی از پیش
با قید کجا رود گرفتار‌؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شرط است جفا کشیدن از یار
خمر است و خمار و گلبن و خار
هوش مصنوعی: برای تجربه عشق و معشوق، باید درد و رنج را تحمل کرد. در این مسیر، نوشیدن شراب عشق و زیبایی‌های گل و نیز خارها و مشکلات جزو جدایی‌ناپذیر است.
من معتقدم که هر‌چه گویی
شیرین بود از لب شکربار
هوش مصنوعی: به نظر من، هر چیزی که از دهان کسی با زبان نرم و شیرین بیان شود، دلنشین و خوشایند خواهد بود.
پیش دگری نمی‌توان رفت
از تو به تو آمدم به زنهار
هوش مصنوعی: با کسی دیگر نمی‌توانم بروم، زیرا من به خاطر تو به اینجا آمده‌ام و تنها از تو کمک می‌خواهم.
عیبت نکنم اگر بخندی
بر من چو بگریم از غمت زار
هوش مصنوعی: اگر بخندی به من، من هم عیب تو را نمی‌گویم، اما اگر به خاطر غم تو گریه کنم، بسیار ناراحت می‌شوم.
شک نیست که بوستان بخندد
هر گه که بگرید ابر آذار
هوش مصنوعی: بی‌شک وقتی که ابرهای باران‌زا می‌بارند و عواطف را بروز می‌دهند، گل‌ها و باغ‌ها نیز شاداب و شکوفا خواهند شد.
تو می‌روی و خبر نداری
واندر عقبت قلوب و ابصار
هوش مصنوعی: تو می‌روی و نمی‌دانی که در پشت سر تو، دل‌ها و چشم‌ها به تو توجه دارند.
گر پیش تو نوبتی بمیرم
هیچم نبود گزند و تیمار
هوش مصنوعی: اگر من پیش تو بمیرم، برایم هیچ ضرر و رنجی نخواهد داشت.
جز حسرت آن که زنده گردم
تا پیش بمیرمت دگربار
هوش مصنوعی: فقط آرزو می‌کنم که زنده بمانم تا دوباره شاهد مرگ تو باشم.
گفتم که به گوشه‌ای چو سنگی
بنشینم و روی دل به دیوار
هوش مصنوعی: گفتم که در جایی آرام و ساکت مثل یک سنگ بنشینم و قلبم را به دیوار بچسبانم.
دانم که میسرم نگردد
تو سنگ درآوری به گفتار
هوش مصنوعی: می‌دانم که دستیابی به هدفم آسان نیست، اما تو با کلامت می‌توانی سنگی را از جایش به حرکت درآوری.
سعدی نرود به سختی از پیش
با قید کجا رود گرفتار‌؟
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید: اگر کسی با مشکلات و سختی‌ها روبرو شود، هیچ راهی برای فرار از آن‌ها ندارد. وقتی که گرفتار چیزی هستی، نمی‌توانی به سادگی از آن دور شوی.

خوانش ها

غزل ۲۹۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۹۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۹۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۹۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1400/05/05 02:08
ابوالفضل

بسیار بسیار دلنشین

1400/07/03 11:10
محسن

با تشکر از سایت خیلی خوبتون 
شعر بی نظری بود 
ده ها بار خوندمش
میشه لطفاً معنی بیت آخر رو هم کسی بگه 
ممنونم

1400/07/03 12:10
رضا از کرمان

 اقا محسن سلام 

 با توجه به معنی کلی این غزل برای بیت آخر که فرمودی میشه این معنی را در نظر گرفت  با توجه به فراق و محنتی که داره ازش در غزل صحبت میشه میگه من با توجه به همه سختی ودرد ورنج پا پس نمیکشم وبه عشق معشوق وفا دارم  واز پیش تو نمیرم چون من مقید به عشقم  وپابسته وگرفتارم  وقادر به رفتن نیستم  ( پا بسته ومسمار شده قادر به  رفتن نیست) 

 با درود شاد باشی

 

1400/10/20 11:01
محسن

سپاس فراوان

1403/10/29 18:12
جلال ارغوانی

سعدی دل عالمی ربودی

از گفته دل کش شکر بار