گنجور

غزل شمارهٔ ۳

روی تو خوش می‌نماید آینهٔ ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
چون می روشن در آبگینهٔ صافی
خویِ جمیل از جمالِ روی تو پیدا
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
صیدِ بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
طایرِ مسکین که مهر بست به جایی
گر بِکُشندش، نمی‌رود به دگر جا
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد اَحِبّا نمی‌برم به اطبّا
برخیِ جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدانِ ثریا
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
لعبت شیرین اگر تُرُش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
مردِ تماشای باغِ حسن تو سعدیست
دستْ فرومایگان برند به یغما

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو خوش می‌نماید آینهٔ ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
آینه‌ی ما (منظور از باطن و فطرت) چهره‌ی تو را به خوبی نشان می‌دهد، زیرا آینه‌ی ما پاک است و چهره‌ی تو هم زیباست.
چون می روشن در آبگینهٔ صافی
خویِ جمیل از جمالِ روی تو پیدا
مانند شراب صاف و روشن که از شیشه جلوه‌ی زیبایی دارد، فطرت نیکوی تو نیز از چهره‌ی زیبای تو پیداست.
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
هر کس لحظه‌ای با تو بود یا چند قدمی با تو راه رفت، دیگر به هیچگونه نمی‌تواند آرام و قرار داشته باشد.
صیدِ بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
حیوان وحشی از دام فرار می‌کند در حالی که ما از قصد، در دام عشق تو خود را گرفتار کرده‌ایم.
طایرِ مسکین که مهر بست به جایی
گر بِکُشندش، نمی‌رود به دگر جا
پرنده‌ی بیچاره‌ای که دلبسته‌ی جایی ‌شد، اگر او را بکشند هم به جای دیگر نمی‌رود.
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد اَحِبّا نمی‌برم به اطبّا
به غیرتم بر میخورد که از دست تو به هر کس شکایت کنم؛ من دردی از طرف معشوق باشد را هرگز برای درمان پیش طبیب نمی‌برم.
برخیِ جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدانِ ثریا
من فدای تو می‌شوم همانطور که ثریا (خوشه‌ی پروین) پیش از طلوع خورشید می‌میرد و محو می‌شود.
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
اگر تویی که خنده‌ای مانند شکر داری، مدعیان لاف‌زن را از خودت دور نکنی، هر فرومایه‌ای خود را عاشق تو می‌پندارد.
لعبت شیرین اگر تُرُش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
معشوق شیرین اگر تندی نکند و خشمگین نشود، مدعیان دروغین به خوردن حلوای او طمع خواهند ورزید.
مردِ تماشای باغِ حسن تو سعدیست
دستْ فرومایگان برند به یغما
فقط سعدی شایسته‌ی تماشای چهره‌ی مانند باغ توست زیرا لاف‌زنان دروغگو به جای تماشا به غارت دست خواهند زد.

خوانش ها

غزل ۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳ به خوانش محسن رحمتیان
غزل ۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۳ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل ۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1391/08/22 02:10
امین کیخا

برخی : قربانی

1392/02/11 22:05
امین کیخا

طوطی ببغا است به فارسی

1392/05/01 04:08
امین کیخا

غیرت می شود باننگ به تاجیکی

1393/06/19 13:09
behzad

لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
چه قدر سعدی این بیت رو زیبا توصیف کرده

1394/01/03 23:04
روفیا

مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست
دست فرو مایگان برند به یغما
مرد می خواهد که به باغ حسنی و خوان نعمتی برسی و دست درازی نکنی و به تماشای زیبایی خرسند باشی .

1394/01/05 02:04
سیاوش بابکان

جایی دیگر می فرماید:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاگران بستانیم،
و البته راست نمی گوید، دروغ مصلحتی است.

1394/01/08 19:04
ناشناس

dear siavosh babakan
if u look for fruits the garden considers u as a thief and nobody loves a thief , if u look as a lover and love it for love not looking for fruit u turn to a confidant and the garden gives its fruit to u by itself I promise u can try it !

1394/01/10 01:04
سیاوش بابکان

ناشناس گرامی،
من تنها شوخیی با استاد سخن ( از جمله طنز) سعدی کرده ام و با زبان انیرانی که سرکار نوشته اید آشنایی ندارم، ای کاش به زبان ایرانی بر می گرداندید تا بیاموزم

1394/03/22 14:05
شایق

باسلام وقتی می توانی روی زیبا را ببینی که دلت صاف و بی غبار و زنگار باشد که اگر او را دیدی دیگر چیزی جز او نمی بینی و نا شکیبا وبی قرار میشوی ومی خواهی همیشه در دام او باشی انوقت همه را او می بینی بهر جا بنگرم انجا تو وینم

این بیت اشک رو در چشمانم جمع کرد و دلم رو لرزوند
...
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس / درد احبا نمی‌برم به اطبا
....درود بر روان پاک سعدی
عجب گر بمیرد چنین بلبلی ، که بر استخوانش نروید گلی ،

1396/05/06 13:08
مینا مرادی

سلام دوستان.
مراد از ترکیب اضافی شمع افق در بیت:
"برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا"
چیه؟
قربانت بروم یا قربانی جانت بشوم که ...؟

1396/05/07 08:08
۷

برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
من پیشمرگت شوم همچون پروین که با برآمدن خورشید ناپدید میشود.
ثریا=پروین=هفت خواهران
از صورتهای فلکی که از بیش از 200 هزار ستاره تشکیل شده که به سبب فاصله بسیار دور از زمین تنها هفت تا از آنها دیده میشوند که به این گروه هفت خواهران یا هفت پیکر گویند
در افسانه های یونانی خوشهٔ پروین، هفت دختر Iapetus(اطلس)پادشاه شهر آتلانتیس بودند که اوریون (صورت فلکی شکارچی) به دنبال آنها بود که برای فرار و رهایی به صورت هفت کبوتر در آمدند.

1396/05/07 09:08
مینا مرادی

چه توضیحات جامع و روشنی.
سپاس...
لطف نمودید.
قدح تان پر می باد

1396/05/07 10:08
۷

زنده باشید.

1396/06/10 15:09
آتنا

سلام . ممنون که باعث می شید کم سوادهایی مثل ما چند کلمه ای ازتون یاد بگیرن.
میخواستم بدونم منظور از اینه در بیت اول چیه؟

1396/06/10 16:09
بابک چندم

@ آتنا،
همان "آینه" که خود را در آن نظر کنیم...

1396/06/15 15:09
آتنا

سپاس

1397/03/26 02:05
الهام

لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
معنی این بیت چیه؟

1397/03/26 03:05
۷

لعبت:عروسک
خوشگل/امروزه هم در اشاره به زنان خوشگل عروسک گویند.
عجب عروسکی:چه دختر(زن) نازی
1-لعبت زیبا اگر ترش ننشیند
خوشگل خانم اگر بر ابرو گره نیندازد
2-مدعیانش طمع کنند به حلوا
هر مرتیکه ای هوس شیرینی میکند.
یعنی بچه خوشگل اخم و تخم نکند هر بی سر و پایی هوس کام گرفتن از او به سرش میزند

1397/03/26 09:05
۷

روی تو خوش می نماید آینه ما
روی تو زیبا جلوه میکند در دل و دیده ما
یا: دیدن روی تو حال مرا خوش میکند
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
زیرا چشم و دل من پاکیزه است(زنگار و کینه ندارد) و روی تو هم نورانی و زیبا.

1397/12/05 10:03

سلام و عرض ادب
معنی بیت زیر رو دوستان اگر میدانند کلمه به کلمه لطف کنند.
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا

1397/12/05 11:03
محسن ، ۲

صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
هر شکار از دامِ شکارچی گریزان است و ما به اختیار در دام تو آمده ایم

1398/01/02 12:04
بهنام

این بیت رو لطف شرح بدید:
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا

1398/01/02 17:04
۷

گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
گهگاه پیش آمده با کسی کشمکش و بحث داشته ایم و با حرکت دست و گفتن برو پی کارت یا گمشو و .... واکنش نشان داده ایم.در این گونه زمانها آستین پیرهن به حرکت درمی آید که میشود آستین افشاندن و همانگونه که پیداست نشان راندن و مخالفت و نه گفتن است و بسته به شدت آن خشم.و....
اگر تو شکرخنده شیرین لب نه نگویی هر مگسی خیال طوطی شدن و خوشمزگی به سرش میزند.

1398/02/24 12:04

با سپاس از محسن عزیز. لطف نمودید

1398/02/24 23:04
محسن،۲

OliveLand.i
زنده باشی عزیز دل
سایت زیبایی داری
دست مریزاد

1398/03/12 22:06
محسن

با درود به همه دوستان. شاید شنیده اید که میگویند چشم آینه درون یا آینه بدن است. در واقع چشم ما یک تصویر ذهنی از هر آنچه که ببینیم در مغز ما ایجاد میکند. افزون برتفسیر رایجی که از بیت اول گفته میشود چیز دیگری هم میتوان گفت.به این صورت که وقتی روی زیبای تو مقابل چشم من (آینه من )قرار میگیرد،چشم من(آینه من )زیبا میشود. و زیبایی چشم من(آینه من )به واسطه روی زیبای تو است.تاکید در بیت دوم آمده است.می روشن از پشت شیشه صاف روشنی خودش را نشان میدهد و در واقع خوی زیبا به واسطه روی تو زیبا شده است. مجموع دو بیت اشاره دارد به این معنا که :چشمان من پاک است و به دلیل انعکاس زیبایی روی تو چشمان من نیز زیبا شده اند.

1398/03/12 22:06
محسن

در واقع گفتن اصطلاح"چشمتان روشن" به فردی که یکی از عزیزانش را میبیند، اشاره به همین معنا است.

1398/10/04 09:01
راحیل

سپاس از توضیحات روشمگر دوستان

1398/10/19 19:01
یونس یزدی

لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
حرف حق رو میزنه این بیت. حالا نه اینکه دخترها خیلی سنکین رفتار کنند و هر پسری رو برنجونند ولی حداقل با مدعی ناخواسته نشینن جک بگن و...

1399/03/24 16:05
عرفان

معنی بیت زیر چیست؟
چون می روشن در آبگینه ی صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
لطفا اگر کسی میدونه بگه.

1399/03/24 22:05
nabavar

گرامی عرفان
چون می روشن در آبگینه صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
می گوید: اخلاق نیکوی تو از رخساره ی تو پیداست
همچنانکه میِ روشن در شیشه ی شراب دیده می شود.
به قولی: رنگ رخساره خبر می دهد از سِرّ نهان

1399/03/25 15:05
عرفان

ممنون از جناب ناباور

1399/03/25 15:05
عرفان

معنی بیت زیر چیست؟
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
ممنون میشم از شما

1399/03/25 20:05
nabavar

گرامی عرفان
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
هرکس باتو لحظه ای هم صحبت بود و یا همراه
دیگر طاقت دوری تو را ندارد

1399/03/26 01:05
عرفان

ممنون از شما

1399/03/26 01:05
عرفان

به نام خدا
نسخه ها باهم خیلی فرق میکنند جوری که آدم نمیداند کدام سروده ی خود سعدی است.
برای مثال در این نسخه نوشته شده :
روی تو خوش می نماید آینه ما
کاینه پاکیزه است و روی تو زیبا
ولی در نسخه ی خطی و قدیمی گنجینه ی گنجور آمده :
روی تو خوش می نماید آینه ما
کاینه تاریک گشت و روی تو زیبا
یا مثلا در این نسخه نوشته شده :
برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
ولی در نسخه ی خطی آمده :
برخی جان سوزمت که شمع افق را
پیش بمیرد جراغدان ثریا
خدا میداند کدام درست است.

1399/03/26 01:05
عرفان

چراغدان به اشتباه نوشتم جراغدان

1399/03/27 00:05
عرفان

به نام خدا
ببخشید معنی بیت غیرتم آید شکایت از تو به هر کس یعنی چه؟

1399/06/17 11:09
مهدی

اصطلاحات «شمع افق» و «چراغدان ثریا» در بیت 7 به چه معنایی است؟

1401/03/31 12:05
سعید ا...ی

درود وزن این شعر 

مفتعلن فاعلن مفاعل و فع لن هست

 

رو ی تو خوش   می‌ ن ما   ی دآ ی ن  ی ما 

مف ت ع لن     فا ع لن      م فا ع لُ   فع لن 

 

 

کآ  ی ن پا       کی ز  اس  تُ رو ی تو   زی با

مف ت ع لن     فا  ع لن      م  فا  ع لُ   فع لن

 

 

1401/06/03 09:09
فاطمه زندی

وزن :مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

بیت اول

رویِ تو خوش می نماید آینۀ ما 

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

ما به سان آینه ای هستیم که چهره تو را به خوبی باز می تابیم . زیرا آینۀ ما ، صاف و پاکیزه و چهره تو زیبا و نمودنی است . [ نمودن = نشان دادن ] دراین بیت ما ، به آینه تشبیه شده است .

 بیت دوم

چون مِی روشن در آبگینۀ صافی 

خویِ جمیل از جمالِ رویِ تو پیدا

همانطور که میِ بی غش و روشن از درونِ شیشۀ صافی به خوبی نمایان می گردد . خصائلِ پسندیده تو نیز از زیبایی چهره ات آشکارا متجلّی است . [ میِ روشن = شراب صاف و بی دُرد / آبگینه = شیشه / خویِ جمیل = خصلت و خُلقِ پسندیده / جمال = زیبایی و نیکویی ] . در این بیت ، خوی زیبای معشوق در حالی که از جمال او نمایان است ، به میِ روشن در آبگینۀ صافی ، تشبیه شده است .

 بیت سوم

هر که دَمی با تو بود یا قدمی رفت

از تو نباشد به هیچ روی ، شکیبا

هر کس لحظه ای با تو به سر برد و یا به اندازه گامی با تو همراه باشد ، از آن پس به هیچ حال تابِ شکیبایی نخواهد داشت . [ به هیچ روی = به هیچ وجه ]

 بیت چهارم

صیدِ بیابان سَر از کمند بپیچد

ما همه پیچیده در کمندِ تو عمدا

هیچ حیوانِ شکاری ای پذیرای کمند نمی شود و سر از آن می پیچد . اما ما صیدِ رامی هستیم که به عمد ، خود را در کمند تو اسیر می کنیم . یعنی ما مشتاقانه و آگاهانه اسیر توایم . [ صید = شکار ، آنچه بگیرند از وحش و جز آن / عمدا = از روی قصد و نیت ، به طور ارادی و اختیاری ]

 بیت پنجم

طایرِ مسکین که مِهر بست به جایی

گر بکُشَندش نمی رود به دگر جا

پرنده مسکین وقتی به جایی دل بست مثل دل بستن کبوتران به حرم ، دیگر حتی به قیمت جانش هم حاضر نیست به جای دیگری برود . ما دل بستۀ توایم و تا پای جان ایستاده ایم . [ طایر = پرنده / مسکین = ضعیف و ناتوان ، بیچاره و درمانده ]

 بیت ششم

غیرتم آید شکایت از تو به هر کس

دردِ اَحبّا نمی برم به اَطبّا

غیرتم قبول نمی کند که از تو پیشِ دیگران شکوه کنم . بنابراین دردی را که دوستان موجب آن هستند ، برای درمان به طبیبان عرضه نمی دارم . [ غیرت = رشک و حسد ، قهر و خشم ، در اصطلاح ، کراهت داشتن مشارکت دیگری است در عشق و از لوازم عشق ، که هم متعلق به عاشق و هم متعلق به معشوق می باشد . عرفا قایل به غیرت الهی هستند و تعابیر گوناگونی از آن دارند/ احبّا = جمع حبیب به معنی دوستان / اطبّا = جمع طبیب ]

بیت هفتم

برخیِ جانت شوم ، که شمعِ افق را

پیش بمیرد چراغدانِ ثریّا

فدای جانت گردم ، درست همان طور که چراغدان ثریا ، یعنی خودِ خوشۀ پروین ، پیش مرگ خورشید می گردد . [ برخی شدن = فدا و قربان شده / افق = آسمان ، کرانۀ آسمان / چراغدان = هر جایی که در آن چراغ گذارند تا از باد و باران محفوظ محفوظ ماند در اینجا به معنی مطلقِ چراغ است / ثریا = پروین ، مجموعه ای از شش یا هفت ستاره کوچک درخشان در صورت فلکی ثور که در ادبیات معمولا آن را به گردنبند یا خوشۀ انگور ( خوشۀ پروین ) تشبیه می کنند . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ) ]

– در این بیت ثریا به چراغدان تشبیه شده است . سعدی در اینحا عاشق را به ستارۀ ثریا و معشوق را به خورشید تشبیه کرده است . همانگونه که ستارۀ ثریا به هنگامِ طلوع خورشید محو می شود . عاشق هم در برابر جلوه و جمالِ خورشیدگونِ معشوق محو می گردد .

 بیت هشتم

گر تو شکرخنده آستین نَفِشانی 

هر مگسی طوطی ای شوند شکرخا

اگر تو که شکرین می خندی ، برای راندن مگس ها ، یعنی مدعیان سودجو از گردِ خویش ، آستین نفشانی . هر مگسی خود را طوطی شکرخایی می پندارد . [ شکرخنده = معشوقی که دارای لبخند شیرین است / آستین فشاندن = به حرکت درآوردن آستین / شکرخا = کسی که شکر بخورد یا بجَوَد . در اینجا صفت طوطی است که شیرین سخن است ]

 بیت نهم

لعبتِ شیرین اگر تُرش ننِشیند 

مدّعیانش طمع کنند به حلوا

همانگونه که اگر معشوقِ شیرین حرکات خشمگین ننشیند و مدعیان را از خود نراند . آنان به بهره مندی از شیرینی او طمع می کنند . [ لعبت = در لغت به معنی عروسک / شیرین = صفت لعبت است که منظور ، شیرین حرکاتی و نوش لبی معشوق می باشد / مدعیان = جمع مدعی به معنی ادعا کنندگان و لاف زنان ، کسانی که دعوی هنر و عشق کنند ولی کم مایه و دروغگو هستند ]

 بیت دهم

مردِ تماشایِ باغِ حُسنِ تو سعدی است 

دست ، فرومایگان بَرند به یغما

فقط سعدی از باغِ زیبایی تو به تماشایی بسنده می کند و در خورِ آن است . والا خسیسان و فرومایگان به جای تماشا دست به یغما دراز خواهند کرد . [ یغما = غارت و تاراج ]

/ احبّا = جمع حبیب به معنی دوستان / اطبّا = جمع طبیب ]

بیت هفتم

برخیِ جانت شوم ، که شمعِ افق را

پیش بمیرد چراغدانِ ثریّا

فدای جانت گردم ، درست همان طور که چراغدان ثریا ، یعنی خودِ خوشۀ پروین ، پیش مرگ خورشید می گردد . [ برخی شدن = فدا و قربان شده / افق = آسمان ، کرانۀ آسمان / چراغدان = هر جایی که در آن چراغ گذارند تا از باد و باران محفوظ محفوظ ماند در اینجا به معنی مطلقِ چراغ است / ثریا = پروین ، مجموعه ای از شش یا هفت ستاره کوچک درخشان در صورت فلکی ثور که در ادبیات معمولا آن را به گردنبند یا خوشۀ انگور ( خوشۀ پروین ) تشبیه می کنند . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ) ]

– در این بیت ثریا به چراغدان تشبیه شده است . سعدی در اینحا عاشق را به ستارۀ ثریا و معشوق را به خورشید تشبیه کرده است . همانگونه که ستارۀ ثریا به هنگامِ طلوع خورشید محو می شود . عاشق هم در برابر جلوه و جمالِ خورشیدگونِ معشوق محو می گردد .

 بیت هشتم

گر تو شکرخنده آستین نَفِشانی

هر مگسی طوطی ای شوند شکرخا

اگر تو که شکرین می خندی ، برای راندن مگس ها ، یعنی مدعیان سودجو از گردِ خویش ، آستین نفشانی . هر مگسی خود را طوطی شکرخایی می پندارد . [ شکرخنده = معشوقی که دارای لبخند شیرین است / آستین فشاندن = به حرکت درآوردن آستین / شکرخا = کسی که شکر بخورد یا بجَوَد . در اینجا صفت طوطی است که شیرین سخن است ]

بیت نهم

لعبتِ شیرین اگر تُرش ننِشیند 

مدّعیانش طمع کنند به حلوا

همانگونه که اگر معشوقِ شیرین حرکات خشمگین ننشیند و مدعیان را از خود نراند . آنان به بهره مندی از شیرینی او طمع می کنند . [ لعبت = در لغت به معنی عروسک / شیرین = صفت لعبت است که منظور ، شیرین حرکاتی و نوش لبی معشوق می باشد / مدعیان = جمع مدعی به معنی ادعا کنندگان و لاف زنان ، کسانی که دعوی هنر و عشق کنند ولی کم مایه و دروغگو هستند ]

 بیت دهم

مردِ تماشایِ باغِ حُسنِ تو سعدی است 

دست ، فرومایگان بَرند به یغما

فقط سعدی از باغِ زیبایی تو به تماشایی بسنده می کند و در خورِ آن است . والا خسیسان و فرومایگان به جای تماشا دست به یغما دراز خواهند کرد . [ یغما = غارت و تاراج ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

1402/11/12 11:02
شهرام .

با سلام 

خیلی از همگی سپاسگذارم بویژه از شما خانم فاطمه زندی ، خدا خیرتون بده 

1403/01/05 01:04
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

در بیت

گر تو شکرخنده آستین نفشانی

هر مگسی طوطیی شوند شکرخا

به نظر می رسد منظور سعدی این نیست که هر مگسی خود را طوطی شکرخایی می‌پندارد بلکه شیرینی محبوب چنان است که مگس هم واقعا طوطی شکرخا می‌شود. و این اوج قوۀ خیال سعدی و صنعت زیبای اغراق است. اگر تصور کنیم که مگس ادعا می‌کند، در واقع این دو صنعت را در این بیت پایمال یا حداقل سست کرده‌ایم.

شاید اگر گوینده کسی غیر از سعدی بود می‌شد توجیه کرد که نتوانسته است به روشنی بیان کند و فعل دیگری در درست نداشته است. اما سعدی است و سرشار از واژه. بلکه به قول استاد عزیز شاعر گرانقدر استاد جعفری «سُها»، برخلاف بقیه شاعران که به دنبال واژه هستند؛ واژه ها به دنبال سعدی می‌گردند و در دهانش آماده به صف ایستاده‌اند.

سعدی در اینجا به صراحت از فعلِ مصدرِ «شدن» استفاده کرده است که معادل عربی آن «صارَ» است و به معنی صیرورت و دگرگونی است.

مگس‌ها ادعا نمی‌کنند بلکه شیرینی این قدر زیاد است که مگس را هم طوطی می‌کند.

نشان دادنِ بسیاریِ شیرینی چه از محبوب و چه از خود سعدی گاهی چیزهایی را خلق می‌کند که انسان انگشت به دهان می‌ماند مانند بیت زیر که هر توضیحی آن را گنگ می کند.

من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس

زحمتم می‌دهد از بس که سخن شیرین است

1403/01/05 15:04
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

برخیِ جانت شوم که شمع افق را

پیش بمیرد چراغدانِ ثریا

برخی شدن: فدا شدن

ثریا: مجموع ستارگان خوشۀ پروین، چراغ چندشاخه‌ای که از سقف اتاق آویزان می‌کنند؛ چهل‌چراغ؛ چلچراغ.

سعدی در این بیت تشبیه بسیار زیبایی دارد و خوشه پروین را به چراغ‌دانی تشبیه می‌کند که در آسمان آویخته شده است.

یک لحظه چراغدان یا چلچراغ که در آن شمع می‌گذاشته اند را در ذهن تصور نمایید تا زیبایی این بیت را بیشتر احساس نمایید.

سعدی جسم خود را به چراغدان تشبیه می‌کند و یک تشبیه پنهان هم در آن وجود دارد که جانِ عاشق است. جان عاشق مانند یک شمع کم سو است که در چراغدان (جسمِ شخص عاشق) قرار دارد.

دو معنا برای این بیت می‌شود در نظر گرفت که هر دو صحیح است:

1- فدای جانت شوم که مانند خورشید (شمع افق) هستی. روح من در پیش قدم تو فدا شود.

2- فدای جانت شوم که مانند خورشید (شمع افق) هستی. با نور اولیه‌ای که قبل از آمدنت پخش می‌شود روح من از جسم خارج می‌شود؛ مثل نور ستاره ثریا که با نور سحر از بین می‌رود. من هیچم در برابر تو.

این نکته یعنی کم نور و ضعیف شدن جان عاشق و تشبیه آن به شمع و چراغِ سَحَر را به مناسبت‌های مختلف به زبان‌های مختلف مطرح نموده است از جمله:

به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست

 

شب غم‌های سعدی را مگر هنگام روز آمد
که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی

1403/08/13 23:11
جلال ارغوانی

عجب مدار که خلق مست سعدی شد

میکند کلام سعدی دردل بی دلان غوغا