غزل شمارهٔ ۲۹۱
آنک از جنت فردوس یکی میآید
اختری میگذرد یا ملکی میآید
هر شکرپاره که در میرسد از عالم غیب
بر دل ریش عزیزان نمکی میآید
تا مگر یافته گردد نفسی خدمت او
نفسی میرود از عمر و یکی میآید
سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود
هم بگیرد که دمادم یزکی میآید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنک از جنت فردوس یکی میآید
اختری میگذرد یا ملکی میآید
هوش مصنوعی: از بهشت فردوس، شخصی به سوی ما میآید و شاید ستارهای در حال گذر باشد یا فرشتهای به این سو میآید.
هر شکرپاره که در میرسد از عالم غیب
بر دل ریش عزیزان نمکی میآید
هوش مصنوعی: هر قندی که از عالم غیب به دلهای داغدیده عزیزان میرسد، نمکی به همراه دارد.
تا مگر یافته گردد نفسی خدمت او
نفسی میرود از عمر و یکی میآید
هوش مصنوعی: زمانی که فرصتی برای خدمت به او به دست میآید، باید بدانیم که ایام عمر به سرعت میگذرد و هر لحظه از زندگی ما اهمیت دارد. هر لحظه که از عمر میگذرد، لحظهای دیگر به وجود میآید که باید از آن برای خدمت به او استفاده کنیم.
سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود
هم بگیرد که دمادم یزکی میآید
هوش مصنوعی: ای سعدی، لشکر غم سلطان تو به اندازهای قوی است که به راحتی میتواند وجودت را تسخیر کند، چرا که غم به سراغت میآید و همواره در کمین است.
خوانش ها
غزل ۲۹۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۹۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۹۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۹۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۹۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۹۱ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1403/10/29 00:12
جلال ارغوانی
سعدی از شعر تو می خواند ملک وگفتملک
شاعر خوش سخنی چون ملکی می اید