گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۰

تو را سَری‌ست که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید
کدام دیده به روی تو باز شد، همه عمر
که آبِ دیده به رویش فرو نمی‌آید؟
جز این قَدَر نَتَوان گفت بر جمالِ تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
چه جور کز خمِ چوگانِ زلفِ مِشکینت
بر اوفتادهٔ مِسکین چو گو نمی‌آید؟
اگر هزار گزند آید از تو بر دلِ ریش
بد از من‌ست که گویم نکو نمی‌آید
گر از حدیثِ تو کوته کنم زبانِ امید
که هیچ حاصل از این گفت‌وگو نمی‌آید
گمان بَرَند که در عودسوز سینهٔ من
بمُرد آتشِ معنی که بو نمی‌آید
چه عاشق‌ست؟ که فریادِ دردناکش نیست
چه مجلس‌ست؟ کز او های و هو نمی‌آید
به شیر بوْد مگر شورِ عشق، سعدی را
که پیر گشت و تغیّر در او نمی‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را سَری‌ست که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید
تو دلت را به ما نمیدهی و از ما نیز صبوری بر نمی‌آید.
کدام دیده به روی تو باز شد، همه عمر
که آبِ دیده به رویش فرو نمی‌آید؟
چه کسی تو را یک‌بار دید و تمام عمر گریه نکرد؟
جز این قَدَر نَتَوان گفت بر جمالِ تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
هوش مصنوعی: تنها همین را می‌توان گفت که بر زیبایی تو عیبی نمی‌توان یافت، چرا که مهربانی از ذات و روح تو دور نیست.
چه جور کز خمِ چوگانِ زلفِ مِشکینت
بر اوفتادهٔ مِسکین چو گو نمی‌آید؟
چه ستم‌ها که از چوگان گیسوی مشکینت بر عاشق مسکین، که همچون گوی بر خاک افتاده، نمی‌رسد.
اگر هزار گزند آید از تو بر دلِ ریش
بد از من‌ست که گویم نکو نمی‌آید
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که آسیب و درد از تو به دل من برسد، من باز هم می‌گویم که رفتار تو شایسته نیست.
گر از حدیثِ تو کوته کنم زبانِ امید
که هیچ حاصل از این گفت‌وگو نمی‌آید
هوش مصنوعی: اگر درباره تو صحبت کنم و کلماتم را کوتاه کنم، امیدوارم که از این گفتگو چیزی حاصل نشود.
گمان بَرَند که در عودسوز سینهٔ من
بمُرد آتشِ معنی که بو نمی‌آید
هوش مصنوعی: آن‌ها فکر می‌کنند که در دل من، آتش عشق خاموش شده و خبری از آن نیست؛ اما در حقیقت، این آتش همچنان شعله‌ور است و بویی از آن به مشام نمی‌رسد.
چه عاشق‌ست؟ که فریادِ دردناکش نیست
چه مجلس‌ست؟ کز او های و هو نمی‌آید
هوش مصنوعی: چه عاشقی وجود دارد که فریاد دردش بلند نیست و چه مجلسی است که صدای غم او در آن نمی‌پیچد؟
به شیر بوْد مگر شورِ عشق، سعدی را
که پیر گشت و تغیّر در او نمی‌آید
هوش مصنوعی: شاید عشق سعدی به اندازه‌ای قوی و شیرین باشد که حتی در سن پیری نیز او را تغییر ندهد و همچنان شوری در دلش باقی بماند.

خوانش ها

غزل ۲۹۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۹۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۹۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۹۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۹۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۹۰ به خوانش فاطمه زندی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"هم آوازی در شوشتری"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم فریاد)

حاشیه ها

1387/03/02 20:06

سلام
خسته نباشید.
فکر می کنم در بیت آخر "به شیر" صحیح تر باشد.
---
پاسخ: با تشکر، طبق پیشنهاد شما «بشیر» با «به شیر» جایگزین شد.

1387/04/03 19:07

استاد محمد رضا شجریان در کاست فریاد این شعر را خوانده است

1391/04/17 16:07
ناشناس

حرف حسین تکمیل کنم که استاد شجریان به همراه همایون میخونن.

1391/04/19 16:07
محمد

حرف دو دوست قبلی رو کامل کنم. اینکه این هم آوازی در شوشتری در دستگاه همایون می باشد.

1391/05/23 01:07
بهزاد ب

بشیر : ب ( حرف اضافه + شیر ) که صفت مرکب شده ، مانند بخرد ...
معنی آن شیرخوار است ( رجوع به لغت نامه دهخدا شود )
در جامع نسخ به همین شکل آورده شده و به خرد کاملن اشتباست ..
لطفن تصجیج کنید ....

1392/03/23 07:05
ارسلان

به شیر بود: همراه با شیر بود. مگر: حتماً، لابد. پیر بود: پیر شد. در چاپ فروغی که هم‌آوازی شوشتری نیز به مانند آن خوانده شده «پیر گشت» آمده است. تغیر: تغییر. معنای بیت: حتماً شور عشق را همراه با شیر به سعدی نوشانده‌اند که اکنون که پیر شده است نیز هیچ تغییری در او پدید نیامده و همچنان عاشق است. (برای سعدی عشق چیزی است که با شیر اندرون شده و با جان به در رود).

1392/03/26 06:05
سامان

امکان دارد درباره اختلاف بین به شیر و بشیر توضیح بدهید ؟
تنها دلیلی که در حال حاضر می توانم حدس بزنم برای درست بودن به شیر ایجاد جناس ناقص اختلافی بین شیر و پیر است .
منتها معنایش را متوجه نمی شوم
ضمنا دوستان اشاره خوبی داشتند به آن آواز زیبا که در شوشتری شروع می شود منتها از شوشتری به اصفهان می رود

1392/05/03 09:08
مصیب

باسلام
همینطور که همه دوستان گفتند این غزل رو استاد شجریان همراه با همایون اجرا کردند که استاد مصرع آخر رواجرا میکنه و اونجابه جای تغییر، تغیر رو میگن که به نظر میاد با توجه به معنی مصرع اول تغییر صحیح تر می باشد همونطور که دوست عزیز آقا بهزاد معنی کردند فکر کنم تغییر معنی بهتری به این بیت میده.
ممنونم از صبر و حوصله تون

1392/08/01 12:11
صادق

مصیب:
استاد شجریان دقیقا" درست خوانده اند چون اگر "تغییر" را در مصرع بگذارید وزن شعر به هم میریزد. در نسخه اصلی همان "تغیر" آمده است.

1392/11/16 08:02
شهاب

با سلام به همه دوستان
بر خودم لازم دونستم از دوستانی که اشاره کردن که شعر مزبور رو استاد تو کاست فریاد خوندن و راهنمایی بیشتر کردن تشکر کنم. به علاوه برخوردای دیپلماتیک و محترمانه دوستان با نظرات همدیگه واقعا‍ قابل ستایشه......

1393/01/09 23:04
سایه

سلام دوستان ... آیا استفاده از شیر و پیر در بیت آخر نمیتونه به این معنی باشه که : آیا شور عشق سعدی انچنان والا بود که حتی با پیر شدن هم هنوز آتشین باقی مونده؟ یعنی شیر را به معنی والا و آتشین... بکار بریم همونجور که میگیم شیر اگر یر است شیر است :))))))))))

1393/03/10 18:06
ساناز

سلام
فکر می کنم همون "بشیر" به معنای جوان درست باشه!
بعدم شما چه طور به راحتی و با نظر بک خواننده عام نوشتار یک غزل رو تغییر می دین؟

1393/07/12 16:10
علیرضا

ُسلام - من با نظر ساناز موافقم . به نظرم بشیر به معنای جوان به مفهوم بیت نزدیکتره . در مصرع بعد هم از کلمه پیر (در مقابل جوان) استفاده شده است.
ضمنا" درود به پدر آواز ایران استاد بزرگ شجریان و پسر بزرگواش که الحق این غزل رو جاودانه اجرا کردند .

1393/12/28 16:02
ابوالفضل

سلام به دوستان .
به شیر بودن یعنی شیرخواره بودن. در این غزل یعنی شور عشق هرگز از طراوت وشعف نخواهد ماند . شور عشق جوادانه است .

1393/12/28 16:02
ابوالفضل

سلام .( را ) در مصرع اول بیت آخر اضافه است .

1394/05/31 20:07
۷

چقدر جادویی
تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید
چه عاشقست که فریاد دردناکش نیست
چه مجلسست کز او های و هو نمی‌آید
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
همتراز است با این بیت:
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی

1394/07/24 19:09
خلخالی

" به شیر بود "و " تغیّر " صحیح است ، بدین معنی که : گویا شور عشق از نوزادی و با شیر مادر به سعدی منتقل شده است که با وجود پیری و کهولت سن تغییری در آن حاصل نشده است

1394/07/24 19:09
خلخالی

ابوالفضل جان ، "را " در مصرع اول بیت آخر حرف اضافه به معنی " برای "است

1394/07/24 20:09
ایران نژاد

.... را حرف نشانه است و اینجا رای فک اضافه خوانده میشود مثال دیگری از شیخ به یاد دارم:
همه را دندان به ترشی کند شود، مگر قاضیان را
که به شیرینی !!!

1394/10/14 03:01
ابراهیم

با درود خدمت دوستان. از اینکه عزیزی گفتن خواننده ی عام متوجه منظورش نشدم، استاد شجریان بدون تحقیق و بررسی شعری رو نمی خونن. این حرف عزیزان زننده است. از طرفی واضحه که به شیر درسته. اگر بشیر باشه که از نظر معنایی دچار مشکل میشه.

1395/07/19 00:10
۷

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید
ای سخت جفای سست پیوند
رفتی و چنین برفت تقدیر
با جان من از جسد،برآید
خونی که فروشدست با شیر

1395/10/21 20:12
مصطفی

به تفکر بنده عبارت «به شیر» مفهوم تشابه و آرایه ی تشبیه دارد.
منظور مشرف الدین، «به سان شیر» بوده که در مصرع دوم وجه شبه آن را عیان میکند.

1395/10/21 20:12
مصطفی

به عبارت دیگر به این مثل اشاره دارد که «شیر پیر هم که بشود باز شیر است.»

1396/04/02 21:07
سجاد شعبانی راد

با سلام.
توضیحاتی که جناب خلخالی راجع به بیت آخر دادند، توضیحات درستی‌ست.
شاعر در مقام شگفتی از عاشقیِ مدام و همیشگی خود که از عنفوان جوانی تا روزهای پیری همراهش بوده، یاد می‌کند؛ و اینکه چطور با وجود پیری، همچنان عاشق است!
و می‌پرسد: مگر در زمان کودکی به همراه «شیر مادر»، عاشقی را هم به او خورانده‌اند که در پوست و استخوان او جاری و عجین شده و هیچ‌گونه «تغییری» در این حال عاشقی او ایجاد نشده و تا هنگام مرگ از او جدا نمی‌شود!

1396/10/05 12:01
دوستدار شعر و موسیقی

در جواب یکی از نظرات که استاد را عامی خوانده اند باید بگویم که این خواننده عامی همان است که سایه درباره اش می گوید اگر حافظ بود شجریان را غرق بوسه می کرد و کدکنی می گوید که خوانش شجریان همان است که مد نظر سعدی بوده.
نه اینکه ایشان را بت بدانیم ولی در هر موردی که ایشان خوانده اند حتما شایسته توجه و دقت است که استاد شجریان خاص است و الحق که خواص هم ایشان را آنطور که شایسته است در می یابند.
مورد دیگر اینکه چطور است که ما همیشه خود را محق و نظر خود را به طور کامل صحیح می دانیم حال آنکه در بسیاری از موارد ممکن است در اشتباه باشیم.

1398/01/29 20:03
آرش

سلام
واقعا نمی‌دونم چرا بعد از اون مثالی مجهول 7 از خود حضرت سعدی آوردند بازهم درباره به شیر یا بشیر و... بحث ادامه داره، مگر ما از خود سعدی بالاتریم که به وجود چنین ارجاعی از جانب این دوست به این غزل باز هم نظر میدیم ، به گمانم وقتی خود حضرت حرفی بیان میکنند
ما باید بیان رو کوتاه کنیم

با درود عرض ادب
بنظر بنده در مورد بیت آخر، "بِشیر"بنظر صحیح تر بود چون منظور "بَشیر" به معنی بشارت دهنده محتمل تر بنظر می رسد.
"بَشیر بود مگر شور عشق سعدی را؟"

بنده قانع شدم، اگر به خواندن این کامنت رسیدید لطفا هردو کامنت من رو حذف بفرمایید،
"به شیر" محتمل تر است.

1398/07/21 01:10
علی دهقانیان

اگر "به شیربود " را بصورت "نه شیربود" بخوانیم به نظر شکل معنایی بهتری پیدا میکند:
نه شیر بود مگر شور عشق سعدی را؟
که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید
یعنی: مگر نه اینکه شور عشق برای سعدی، همچون شیر بود؟ چرا که پیر شده اما همچنان هیچ تغییری نکرده است. نظر به مثل معروف: شیر شیر است اگرچه پیر بوَد.

1399/02/11 11:05
ابراهیم سالاری

با سلامخدمت همه ی عزیزان
به نظر به شیر درست است به این معنی که : شور عشق سعدی در شیری بوده که خورده است.

1399/09/04 14:12
مادر

سلام دوستان جان. در مورد این غزل فقط بشیر ( به شیر - با شیر) بحق شده. ممنون از توضیحات شما.
لطفا در مورد سایر ابیات هم اعلام نظر بفرمایند.
من تمام نظرات و نوشته های شما را می خونم و استفاده میکنم. سپاسگزارم

1399/09/05 02:12
Arash

دوستان به شیر درسته منظور سعدی اینه که از شیر خوارگی عاشق بودن

1399/10/07 12:01
ع.ر.گوهر

با سلام
به شیر :داخل شیر مادر
بدان جهت معنی میشود :
شور عشق در شیر مادر بوده است از این روست که حتی در عالم پیری هم مشاقم و عاشق و چون در زمان شیرخواری این شور عشق را مکیده ام در تمام اجزای وجودم جای گرفته است لذا تا زنده ام از وجودم خارج نمیگردد

1400/03/07 23:06
علیرضا

با عرض سلام و ادب

در شگفتم که دوستان "شیر" در بیت آخر را به شیر مادر تعبیر کرده اند، در حالی که ظاهرا غافل هستند که ضرب المثلی در فارسی داریم به این مضمون که "شیر، شیر است گرچه پیر است"، به این معنا که شیر به هنگامه پیری نیز از همان هیبت و شاکله وجودی برخوردار است گرچه پیر و فرتوت گردد. در بیت آخر نیز جناب شیخ اجل به همین ضرب المثل ارجاع میدهد و شور عشق خود را به شیر تعبیر میکند، که "مگر شور عشق در وجود سعدی، به مانند شیر بود، که پیر گشت و تغییری در آن حاصل نشد و به همان طراوت و شور اولیه بود!"

عنایت بفرمایید

شیر بود مگر شور عشق سعدی را/ که پیر گشت و تغیر در او نمی آید.

1400/03/08 08:06
همیرضا

جهت آن که حاشیه جناب علیرضا موجب گمراهی و به اشتباه افتادن دوستان دیگر نشود ایشان کلا «به شیر» را «شیر» خوانده اند و نظریه ای که ارائه کرده اند هم برداشت شخصی و نامستند و نادرست است.

«سعدی را» یعنی «برای سعدی»، «مگر» را به شکل معاصر می‌توان «آیا» و پرسشی تعبیر کرد اما به احتمال قوی در معنای متداول‌تر در متون قدیمی معنی «قطعا» می‌دهد.

معنای کلی بیت می‌شود:

قطعا شور عشق با شیر مادر در کالبد سعدی وارد شده (مادرزادی است) که با وجود این که (سعدی) پیر شده در آن تغییری رخ نمی‌دهد.

مشخصا از پیری سعدی صحبت می کند و نه از پیری شور عشق (که پیرش هم همان شیری بماند که بوده در این تعبیر عجیب) و البته مهمترین اشکال این پیشنهاد حذف «به» از ابتدای بیت است که به لحاظ وزنی قابل حذف نیست.

1401/08/14 18:11
Navid Aryan

به شیر بودن در اینجا منظور همون اصطلاح ژنتیک هست ، مگر شور عشق در سعدی ژنتیک بوده به ژن یا شیر مادر بوده ، هنوز هم این اصطلاح عامیانه کاربرد داره میگن به شیر مادر هست که این خلق یا ویژگی وجود دارد

1401/11/06 22:02
ح.ا.ا ا.ا.ه

برخی کلمات تاب تحمل بیش از یک معنا رو دارن مثل کلمه «باز» ک هم معنی گشوده میده در فارسی هم اسم یک پرنده ست و هم معنای دوباره داره.

برخی از مفاهیم و معانی هم با چندین کلمه میتونن خودشون رو ظاهر کنن. مثل شجاعت و دلیری بی باکی و...

ادیب سخنور از این قابلیت زبان استفاده میکنه و گاهی یک جمله یا یک‌بیت میتونن چند معنی داشته باشن و یا بک معنی داشته باشن ولی با تعابیر  و کلمات مختلف.

پیدایش اختلاف نُسَخ نشان دهنده این انعطاف زبانی، در فارسی و عربی است‌.

هرکس تا جایی که به وزن و ساختار معنایی ابیات ضربه نزنه، میتونه به سلیقه خودش شعر رو لغت گذاری کنه و معنایی ک فکر میکنه مراد شاعر هست رو برداشت کنه.

بنظر بنده بیت آخر میتونه حتی سوالی باشه.

یعنی شاعر با حیرت از عشق و اشتیاق شدیدش به معشوق، این سوال رو مطرح میکنه ک مگر عشق و اشتیاق من به تو از بدو تولد و با شیر مادر به من داده شده ک حتی در پیری هم اینچنین مشتاق معشوقم؟؟؟

این سوال مبالغه در عشق رو میرسونه. و غیر از اون یک پیام عرفانی هم داره از عشقی الهی.

 

1402/07/05 07:10
عبدالرضا ناظمی

درود

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

بد از منست که گویم نکو نمی‌آید

در بازی چوگان  که گوی ( سر ) را با چوگان ( زلف) می زنند و عاشق می کشند  بدشانسی من است که در اثر ضربات و طی بازی  به شکلی قرار گرفته ام  که  معشوق زمانی که می خواهد به سر من ضربه بزند و  سرم را از تن جدا کند بجای آن  ضربه به دل افگارم می خورد و مرا عاشق تر و خون دل تر می کند . خدایش بیامرزاد

1402/09/22 19:11
همیرضا

مصرع اوّل این بیت را حافظ تقریباً بعینه نقل کرده است:

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ » جز این قَدَر نتوان گفت در ...

1403/05/13 16:08
ریحانه فرنقی زاد

غزل بسیا زیباییست.

1403/10/29 00:12
جلال ارغوانی

 

نهفته آب طراوت به گفته ات سعدی

که این شور ولطافت به هرزه گو نمی باشد