اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
چو بلبلم هوس نالههای زار آید
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد چهره آن محبوب میافتم، مانند بلبل، آرزوی نالههای حزین و دلسوز به جانم میرسد.
میان انجمن از لعل او چو آرم یاد
مرا سرشک چو یاقوت در کنار آید
هوش مصنوعی: در جمع دوستان، وقتی که یاد او به یادم میآید، اشک از چشمانم ریخته میشود و مانند سنگ قیمتی یاقوت در کنار هم قرار میگیرد.
ز رنگ لاله مرا روی دلبر آید یاد
ز شکل سبزه مرا یاد خط یار آید
هوش مصنوعی: به یاد روی دلبر، رنگ لاله به ذهنم خطور میکند و با دیدن سبزه، یاد خط یار به یادم میآید.
گلی به دست من آید چو روی تو هیهات
هزار سال دگر گر چنین بهار آید
هوش مصنوعی: اگر گل، روزی به دست من بیفتد که شبیه روی تو باشد، وای بر من! حتی اگر هزار سال دیگر هم بهار این طور بیاد، همچنان چنین رویی پیدا نخواهد شد.
خسان خورند بر از باغ وصل او و مرا
ز گلستان جمالش نصیب خار آید
هوش مصنوعی: بدبختان از باغ وصال او بهرهمند میشوند، ولی من فقط از زیباییاش خار نصیبم میشود.
طمع مدار وصالی که بی فراق بود
هرآینه پس هر مستیی خمار آید
هوش مصنوعی: به آنچه که به وصال و نزدیکی عشق مربوط میشود، طمع نکن که بدون جدایی باشد؛ زیرا بعد از هر شادی و مستی، حتماً اندوه و دردسر هم خواهد آمد.
مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید
هوش مصنوعی: زمانه من را به جایی دور از دوستانم کشاند، اما من راضیام به اینکه نسیمی از آن دیار به من برسد.
فراق یار به یک بار بیخ صبر بکند
بهار وصل ندانم که کی به بار آید
هوش مصنوعی: فراق یار به شدت صبر انسان را میسوزاند و نمیدانم که بهار وصال دوباره کی خواهد آمد.
دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی
چو بر امید وصالست خوشگوار آید
هوش مصنوعی: ای دل، اگرچه صبر در ابتدا تلخ و دشوار است، اما زمانی که به امید وصال و دیدار معشوق باشد، شیرین و دلپذیر میشود.
پس از تحمل سختی امید وصل مراست
که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
هوش مصنوعی: پس از گذراندن مشکلات و دشواریها، امید به دیدار معشوق مرا تنها میسازد، زیرا هر صبحی که از شب میآید و هر نوع تسکینی که به دست میآید، مانند تریاکی است که از زهر مار میکاهد.
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
بجست و در دل مردان هوشیار آید
هوش مصنوعی: از زندگی و ناملایمات آن، برخی مردم در پی قدرت و تسلط بر دیگران هستند و در دل مردان دانا و آگاه، اثرات این ظلم و ستم عمیق میشود.
چو عمر خوش نفسی گر گذر کنی بر من
مرا همان نفس از عمر در شمار آید
هوش مصنوعی: اگر لحظات خوشی که با من سپری میکنی را در نظر بگیری، برای من آن لحظات، به اندازه عمر باارزش است.
بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید
هوش مصنوعی: غیر از عشق و محبت محبوبم، سعدی به هیچ چیز دیگر در دنیا اهمیت نمیدهد، حتی اگر پادشاهی هم باشد، او از این امور بیزار است.
حاشیه ها
1394/06/27 17:08
سعید قاضی
استاد عبدالوهاب شهیدی در گل های تازه شماره یک با همراهی پیانوی استاد جواد معروفی این شعر را بصورت آوازی در دشتی اجرا کرده اند. بسیار زیباست.
البته استاد شهیدی مصرع اول بیت دوم را اینگونه خوانده اند:
میان انجمن از لعل او چو یاد آرم....
1394/09/03 01:12
شمس شیرازی
گلی به دست من آید چو روی تو ؟ هیهات!
هزار سال دگر ، گر چنین بهار بر آید
درود بر روان پاک سعدی شیرازی.
طمع مدار وصالی که بی فراق بود
هرآینه پس هر مستیی خمار آید
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
بجست و در دل مردان هوشیار آید.
1403/03/04 23:06
سید مصطفی سامع
شعر شماره ۱۷۴
نیکی
بهار عمـــر گر طـی شـد خـزانِ او چیکار آید
نه طاقت در بدن ماند نه کار،از جسم زار آید
به راه ومسلک جـــانان بیا طی کن بهار عمر
بجز سیر ولای او، نه ســودی در گذار آید
اگر تاب وتـوان باشد بیا نیکی به مردم کن
که نیکی کردنـت آخر به محــشر در شمار آید
بیا بهـر سفر یـک توشه ی جـــانا مهــیا کن
کف خالی و بار معصــــیت بر تو فشار آید
شبــی با ناله وآهـی بگــو یارب پناهی ده
سوای بندگــی تو چه چیزی مر بکار آید
کریم و راحمی ای دلبر دلجو، به دل ساکن
ولـی دستـم تهی باشـد مرا شرم از ندار آید
برو بر راه حق سامـع به عون کبریا هر دم
نترس از زحمت هستی دعا دفع شـرار آید
یکشنبه ۱۳-۰۳-۱۴۰۳
1403/09/24 23:11
جلال ارغوانی
سعدی بگشت معنی باغ ومل وبهاروگل
تکرار بی خوداست هر چه دگر روزگار آید