گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱

امیدوار چنانم که کار بسته برآید
وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید
من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو
جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید
به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور
که موش کور نخواهد که آفتاب برآید
گلم ز دست به دربرد روزگار مخالف
امید هست که خارم ز پای هم به درآید
گرم حیات بماند نماند این غم و حسرت
و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید
ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را
چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید
هزار قرعه به نامت زدیم و بازنگشتی
ندانم آیت رحمت به طالع که برآید
ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت
چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امیدوار چنانم که کار بسته برآید
وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید
هوش مصنوعی: من به آینده امیدوارم که کارها درست شود و وقتی که ملاقات پایان یابد، دوری نیز به پایان می‌رسد.
من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو
جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید
هوش مصنوعی: من هرگز از تو خسته نمی‌شوم، حتی اگر نسبت به من بی‌محبت باشی. جواب تلخ به محبت من، مانند طعم شیرین شکر است که با تلخی نمی‌تواند مقابله کند.
به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور
که موش کور نخواهد که آفتاب برآید
هوش مصنوعی: به رغم دشمنانم، ای دوست، سایه‌ای بر سر برافراز که موش کوری نمی‌تواند ببیند که خورشید طلوع کند.
گلم ز دست به دربرد روزگار مخالف
امید هست که خارم ز پای هم به درآید
هوش مصنوعی: با وجود مشکلات و دشواری‌های زندگی، امیدوارم که روزی از این شرایط سخت رهایی یابم و به وضعیت بهتری دست پیدا کنم.
گرم حیات بماند نماند این غم و حسرت
و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید
هوش مصنوعی: اگر زندگی ادامه داشته باشد، این اندوه و حسرت باقی نخواهد ماند و اگر بلبل نمیرد، درخت گل شکوفا خواهد شد.
ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را
چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دائم در ذهنم تصویر چهره‌ات را می‌بیند، به حدی تحت تأثیر قرار گرفته‌ام که حالا حتی تلاش‌هایم برای فراموش کردنش هم به صورت خیال و تصویر در ذهنم می‌آید.
هزار قرعه به نامت زدیم و بازنگشتی
ندانم آیت رحمت به طالع که برآید
هوش مصنوعی: ما هزار بار برای تو تقدیر و سرنوشت نوشته‌ایم، اما تو هنوز برنگشته‌ای. نمی‌دانم آیا نشانه‌ای از رحمت در سرنوشت تو وجود دارد که سرانجام ظاهر شود؟
ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت
چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید
هوش مصنوعی: باید روزی به کوه بروی و آنقدر غمگین شوی که اشکت مثل سیلاب، تا کمرت بیفتد.

خوانش ها

غزل ۲۸۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۸۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۸۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۸۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۸۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۸۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۸۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۸۱ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1395/12/04 21:03
وکیلی

و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید....به نظر میرسه که یه هجا کم داره...همچنین مصرع آخر

1401/08/20 10:11
غزال

وَ گَر نَمیرَد بلبل، درختِ گُل به بَر آید_ اینطور بخوانید درست خوانده میشه دوست گرامی

و اینکه در کلمه ی "نَمیرَد"  حرف "ی" را با هجای بلند بخوانید 

1397/06/21 07:09
لبخند

این مصراع پایین به تنهایی اگه جایی نوشته بشه یعنی چی؟
امیدوار چنانم که کار بسته براید...

1397/06/21 22:09
۷

امیدم آن است که گره کور کار من وا شود.(بسامان شوم)
باشد که روزگار روی خوش به من نشان دهد و به تو برسم.
در نومیدی بسی (بسا) امید است.

1398/09/05 05:12
Somaye

در مصرع وگرنمیرد بلبل و مصرع آخر کلمه ی بگرید ، آهنگ شعر بهم میخوره . تلفظشون چجوری میشه؟

1399/01/02 20:04
سپهر

با سلام خدمت بانو somaye
مطلب موجود در دوبیت کذا که به گوش حضرتعالی ناآشنا آمده یک اختیار شاعری پر کاربرد هست که بر طبق آن یک هجای بلند جایگزین دو هجای کوتاه میشود و در اینجا مفاعلن فعلاتن بر اثر همین اختیار به مفاعلن مفعولن مبدل شده است.
چند مثال از این اختیار شاعری:
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن که گاه تبدیل به مفعولن فاعلن میشود
گویی بط سفید جامه به صابون زده ست
کبک دری ساق پا در قدح خون زده ست
بر گل‌تر عندلیب گنج فریدون زده‌ست
لشکر چین در بهار بر که و هامون زده‌ست
لاله سوی جویبار لشکر بیرون زده‌ست
خیمهٔ او سبزگون، خرگه او آتشین… (منوچهری)
یا
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فَعل (فعول) که تبدیل به مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلن فاع در مصراع نخست شده است‌.
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش (عمر خیام نیشابوری)
امیدوارم پاسخ خود را گرفته باشید.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

1403/09/24 23:11
جلال ارغوانی

نظر نکرد به چشم تر وشعر تر سعدی

سر جهان ،فکن سر ،که تادر نظر آید