گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶

به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید
جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید
حلاوتیست لب لعل آبدارش را
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
ز چشم غمزده خون می‌رود به حسرت آن
که او به گوشه چشم التفات فرماید
بیا که دم به دمت یاد می‌رود هر چند
که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید
امیدوار تو جمعی که روی بنمایی
اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید
نخست خونم اگر می‌روی به قتل بریز
که گر نریزی از دیده‌ام بپالاید
به انتظار تو آبی که می‌رود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه می‌زاید
کنند هر کسی از حضرتت تمنایی
خلاف همت من کز توام تو می‌باید
شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست خودم زهر می‌دهی شاید
تو همچو کعبه عزیز اوفتاده‌ای در اصل
که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید
من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی
چو ترک ترک نگفتی تحملت باید
در سرای در این شهر اگر کسی خواهد
که روی خوب نبیند به گل برانداید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید
جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید
هوش مصنوعی: برای زیبایی محبوب من هیچ چیزی نمی‌تواند پایدار باشد، جز این لحظه‌ای که با دوستان می‌گذرانم.
حلاوتیست لب لعل آبدارش را
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شیرینی و جذابیت لب‌های داغ و زیبا را نمی‌توان به سادگی در کلام توصیف کرد. حتی اگر در گفتار هم به آن اشاره شود، واقعیات آن را نمی‌توان به طور کامل منتقل کرد. در واقع، حس و لذت واقعی تنها با تجربه شخصی قابل درک است.
ز چشم غمزده خون می‌رود به حسرت آن
که او به گوشه چشم التفات فرماید
هوش مصنوعی: از چشمان غمگین من اشک می‌ریزد، به امید اینکه محبوب نگاهی به من بیندازد.
بیا که دم به دمت یاد می‌رود هر چند
که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید
هوش مصنوعی: بیا که هر لحظه در حال گذر است و یادها فراموش می‌شوند، هرچند یاد آب فقط به تشنگی می‌افزاید و چیزی بیشتر نمی‌دهد.
امیدوار تو جمعی که روی بنمایی
اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید
هوش مصنوعی: اگر تو با چهره‌ات به جمعی روی بیاوری، امید به آن دارم که حتی اگر فتنه‌ای پیش آید، باز هم تو موجب آن نخواهی شد.
نخست خونم اگر می‌روی به قتل بریز
که گر نریزی از دیده‌ام بپالاید
هوش مصنوعی: اگر نخستین قطره خونم را به زمین میریزی، آن را به خاطر کشتن من بریز؛ چرا که اگر نریزی، اشک‌هایم بر روی زمین می‌ریزند و همه چیز را پاک می‌کنند.
به انتظار تو آبی که می‌رود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه می‌زاید
هوش مصنوعی: در انتظار تو، اشک‌هایم به سمت آب می‌روند و دیگر هیچ آبی در چشمانم نخواهد ماند؛ چرا که از چشمه‌ای تازه جوانه می‌زند و شروع به ریختن می‌کند.
کنند هر کسی از حضرتت تمنایی
خلاف همت من کز توام تو می‌باید
هوش مصنوعی: هر کسی از تو خواسته‌ای دارد که با آرزوهای او متفاوت است، اما خواسته من از تو باید خاص باشد و فراتر از آنچه دیگران می‌خواهند.
شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست خودم زهر می‌دهی شاید
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از کسی که نسبت به من لطف دارد، هدیه‌ای خوب بفرستی، آن را به دست او بگذار. اما اگر خودت می‌خواهی به من آسیبی برسانی، حتی اگر زهر هم باشد، این کار را انجام نده.
تو همچو کعبه عزیز اوفتاده‌ای در اصل
که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید
هوش مصنوعی: تو مانند کعبه‌ای هستی که ارزش و محبوبیت زیادی دارد و در حقیقت هر کسی که به تو دسترسی پیدا کند، باید سختی‌ها و سفرهای زیادی را پشت سر بگذارد.
من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
هوش مصنوعی: من هرگز تصور نکردم که قدرت عشق بتواند کنترل و تسلط عقل را از حکیم بگیرد.
نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی
چو ترک ترک نگفتی تحملت باید
هوش مصنوعی: سعدی به دوستش می‌گوید که او را از نگاه کردن به ترکان نهی کرده است. اما حالا که او چشم از آن‌ها برنمی‌دارد، تحمل این احساس و عاطفه دشوار است. به نوعی، اگر نمی‌خواهد به آن‌ها نگاه کند، باید قدرت تحمل این کشش را داشته باشد.
در سرای در این شهر اگر کسی خواهد
که روی خوب نبیند به گل برانداید
هوش مصنوعی: اگر کسی در این شهر بخواهد از زیبایی‌ها بی‌خبر بماند، باید در باغی از گل‌ها ماندگار شود.

خوانش ها

غزل ۲۷۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۷۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۷۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۷۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1394/04/12 00:07
کسرا

نخست خونم اگر می‌روی به قتل بریز
که گر نریزی از دیده‌ام بپالاید
اوووووج دل شکستگیست این بیت...

1394/09/03 01:12
شمس شیرازی

بگفتمت ، که به ترکان نظر مکن سعدی؟
چو ترک ترک نگفتی، تحملت باید !!
برای آنان که واژه ترک را پیراهن عثمان میکنند به آن معنای نژادی و به تازگی سیاسی میدهند.
این سخن استاد سخن پارسی است.

1394/09/03 01:12
شمس شیرازی

نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی ؟

1395/03/26 14:05
مصطفی

بزرگواری میدونه معنای "برانداید" در بیت پایانی چیه؟

1395/03/26 14:05
۷

در سرای در این شهر اگر کسی خواهد
که روی خوب نبیند به گل برانداید
برانداید=برانداییدن=براندودن=گل گرفتن
اگر کسی در شهر هست که میخواهد چشمش به مهرویان نیفتد باید در خانه خود را گل بمالد(بیرون نیاید)

1395/03/26 16:05
۷

*من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
روایت دیگر:
*من این قیاس نکردم که زور پنجه عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی
چو ترک ترک نگفتی تحملت باید
سعدیا مگر نگفته بودم که مهرویان را منگر زیرا اگر ترک مهرویان نکردی رنج خواهی کشید.

1395/05/25 20:07
ارش

سلام...لطفا یکی از دوستان بزرگوار معنای بیت اول رو بنویسید...سپاس

1396/03/01 18:06
فرخ مردان

@آرش: ظاهرا: "بخاطر زیباییش یار من هیچ وقت نباید که بیرون برود مگر مثل این لحظه حاضر که بی اعتنا به دیگران( و از جمله من) در گذر است" ( پاییدن= توجه کردن. در بودن+ بیرون بودن/رفتن)

1397/05/28 17:07
محمد الهی

در پاسخ به آرش عزیز و نیز فرخ گرامی در مورد معنی بیت اول:
درنمی باید از مصدر دربایستن و به معنی کم آمدن و نقصان یافتن (در اسرار التوحید ص55 آمده است : ...نه یک درم دربایست و نه زیادت آمد)
پاییدن در اینجا به معنی درنگ کردن و توقف کردن است. منوچهری دامغانی در مسمط معروف خود در وصف خزان می فرماید:
از باغ به زندان برم و دیر بیایم
چون آمدمی نزد شما دیر نپایم
یعنی شما را از باغ به زندان برده و دیر به دیر به شما سر خواهم زد و آنگاه که پیش شما بیایم زمان زیادی درنگ نخواهم کرد و زود ترکتان می کنم.
معنی بیت: در زیبایی و کمال معشوقِ من هیچ نقصانی یافت نمی شود جز این نکته ظریف که زمانی با دوستان نمی نشیند و درنگ نمی کند.
دقیقه در اینجا ایهام دارد. هم به معنی زمان اندک است و هم به معنی نکته ظریف.

1399/01/08 19:04
محمد حسین

دوستان معنای مصرع(خلاف همت من کز توام تو میباید)چیه؟لطفا باتوجه به مصرع قبلیش معنیش رو بگید ممنون

1399/01/08 19:04
محمد حسین

دوستان معنای مصرع(خلاف همت من کز توام تو می باید)چیه؟لطفا معنیش رو باتوجه به مصرع قبلیش بگید ممنونم

1399/01/09 07:04
nabavar

گرامی محمد حسین
کنند هر کسی از حضرتت تمنایی
خلاف همت من کز توام تو می‌باید
می گوید: هر کس که از تو خواهشی می کند، غیر از خود توست، برای آنست که حاجتی بر آوری تا به آرزویش برسد، ولی من حاجت و آرزویی ندارم جز وصال تو

1399/05/11 08:08
مجید۲۸

مصرع دوم بیت دوم را متوجه نمیشوم منظور سعدی از آوردن دو حدیث چه بود ممنون میشوم اگر کسی معنی کند.

1399/05/11 17:08
nabavar

گرامی مجید 28
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
زبان از وصفش قاصر است زمانی که سخن می گوید.
حدیث اول به مانای توصیف کردن و دومی سخن گفتن است.

1399/05/13 16:08
مجید۲۸

ممنون از ناباور عزیز که وقت گذاشتید با توضیح شما معنی بر من آشکار شد

1399/05/13 23:08
nabavar

گرامی مجید 28
ناقابل بود
ماناباشید

1403/10/29 00:12
جلال ارغوانی

چو گفته سعدی به ناز وجاه وجلال

دری دگر برای دلبری خویش بگشاید