غزل شمارهٔ ۲۷۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۷۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۷۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۷۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۷۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۷۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۷۳ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۷۳ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۷۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۷۳ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
گذشت و ایثار را واقعا باید از سعدی بیاموزیم (بیت 2و 3)
مروارید در بیت آخر ایهام دارد (گوشواره مروارید و اشعار گرانبها)
بیت دوم در نسخه فروغی اینطور است:
آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
چرا بیت سوم ردیف درستی ندارد؟ لذیذ با بقیه بیت ها همخوان نیست.
با درود فراوان وعرض خسته نبأ شید در بیت سوم مصرع دوم
کو بگو از لب شیرین و لطیفت که چشید. صحیح است
با سپاس
این چه چرت است د پس از صدا دار در پارسی ذ میگشت و سروده را باید اینگونه خواند کمی در این باره پژوهش کن
هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشیذ
کز گلستان صفا بوی وفایی ندمیذ
آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خریذ
هر چه زان تلختر اندر همه عالم نبود
گو بگو از لب شیرین که لطیف است و لذیذ
گر من از خار بترسم نبرم دامن گل
کام در کام نهنگ است بباید طلبیذ
مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست
مبر ای یار که ما از تو نخواهیم بریذ
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
که محال است که در خود نگرد هر که تو دیذ
آفرین کردن و دشنام شنیدن سهل است
چه از آن به که بود با تو مرا گفت و شنیذ
جهد بسیار بکردم که نگویم غم دل
عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسیذ
آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد
چند گویی که مرا پرده به چنگ تو دریذ
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند طپیذ
سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی
خاصه آن وقت که در گوش کنی مرواریذ
دو نفر درباره قافیه بیت سوم اشکال وارد کردهاند. قضیه ظاهرا بر میگردد به آنچه ادبای قدیم «ذال معجم» مینامیدند. این صفحه ویکیپدیا را ببینید:
پیوند به وبگاه بیرونی
محسن گرامی،
معجم اینجا به مانای نقطه دار است.
منسوب است به نصیرالدین توسی:
آنان که به فارسی سخن میرانند
در معرض دال ذال را ننشانند
ما قبل وی ار ساکن جز وای بود
دال است وگرنه ذال معجم خوانند :
بوذ ، بیذ ، باذ
گرد، کرد، آورد.....
و هنوز در برخی روستاهای پیرامون کویر جای پای این گونه واژه ها را میتوان یافت
گنبذ (گنبد) ، باذنجان (بادنجان) و. با پوزش
جناب شمس،
گمان نمی رود آوردن مانای درست یک واژه ، " در حواشی گنجور توضیح واضحات و امری زاید تلقی گردد"
این کم ترین مانای نقطه دار معجم و سرکار و غیره اش
من نیز میدانم با دو بارفشار بر روی هر واژه ، " گنجور مارا انتقال میدهد به چندین...."
اما نمی خواهم بار انتقال را بر شانه گنجور بنهم وهم به آن لغتنامه ها 100٪ اعتماد ندارم.
چرا این غزل را با ذال ننوشتید بی گمان واژ لذیذ نشان میدهد که با ذال بوده
همچو سعدی به سخن گفتن شیرین روان
چرخ بسیار بچرخید وبگردید وندید