غزل شمارهٔ ۲۷۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۷۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۷۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۷۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۷۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
غزلی کاملا زمینی و احساسی
نکات قابل تامل بیشتر در بیت 3 که حریف را بهتر است هم پیاله معنا کنیم و بیت 5 جنبش اشک و تشبیه آن به سیماب که البته سیماب در ادبیات فارسی نماد لغزندگی و بی قراری دارد بهتر است اینگونه معنا شود که حتی لحظه ای اشک من آرام نمی گیرد به مانند سیماب که جای شگفتی نیست اگر بی قرار است .
زعفران چهره و لاله گون بودن هم همان استعاره های همیشگی در ادبیات فارسی برای زردی چهره و قرمزی گونه است
با سلام
نکته ی ظریف و زیبایی در بیت هفتم نهفته است که نباید از آن غافل شد.امیدی که شاعر از دوست دارد که با آمدنش چهره اش را سرخ وبشاش گون کند و جز دیده ی با اشک خونین هیچ کس خواسته اش را اجابت نمی کند .سعدی به شکل هنرمندانه ای لاله گون شدن چهره را که ناشی از دو حس متضاد است به دیده و دوست نسبت می دهد.
نکته ی دیگر نسبت دادن دوست به دیده است که با توجه به نکته ی فوق به نظر نمیرسد تعریض و کنایتی در کار باشد
در بیت چهارم به جای "کوه محنتم" "کوه محتشم" هم ذکر شده
این غزل روا روزی هزار بار باید با صدای استاد شجریان شنید.به نهایت میرسونه زیبای این غزل سعدی رو
درود،
در زیبایی و دلبرانگی این غزل شکی نیست ولی در عجبم از اصرار سروران و صاحبنظران بر زمینی بودن آثار شیخ اجل! نمی دانم این که (شاید) معلوم شود که این اشعار هیچ پایه ی معنوی و فرازمینی نداشته اند چه ارمغانی برای ما دارد؟!
توصیه می کنم غزل 33 حضرت سعدی را مطالعه نمایید. از نظر بنده گواه جالبی بر رد این ادعاست ...
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله گون شود
جناب آقای کوچکی ِ بزرگوار
سلام
سرخ و گلگون کردن چهره، در این بیت کار میزبان یا شاعر نیست که مثلا خودش چهره را برای رسیدن دوست گلگون کند. بلکه بیانگر تنهایی و انتظار بیش از حد عاشق است که علاوه بر این که دوست به او سرنمی زند، تنها اشک خون هست که چهره اش را گلگون می کند.یعنی اگر معشوق یا دوست بیاید، چهره از دیدنش شاد و گلگون می گردد حالا هیچ دوستی سر نمی زند. فقط دیده، یا چشم، دارد مهربانی می کند و دلش برای شاعر، سوخته و دارد از این عشق و تنهایی خون می گرید تا چهره ی زردِ شاعر ِ عاشق را قرمز کند!
یک نوع زیبایی خاص در این بیت است که هم پارادوکس و هم حسن تعلیل و هم ذمّ شبیه به مدح است.
حسن تعلیل برای اینکه علّت گریه کردن و اشک خون ریختن را مهربانی و دلداری چشم گفته است. پارادوکس یا متناقض نما را هم که درمی یابید؛ تناقض غصّه و تنهایی و گلگون چهره شدن!
ذم، برای اینکه ما حس می کنیم دارد مهربانی و خوبی گریه را می گوید اما اشک خون ریختن، کجا خوب است؟!
خیلی زیباست:)
بله آقای کیانوش درست می فرمایند اصلا زمینی نیست.
اگرچه از نشانه های زمینی برآمده و به استعاره، یادآور مجازهای زمینی است.
به نظر من که صد البته آسمانی ست. ماندگاری و طراوت همیشگی اشعار سعدی خود ش گواه این ادعاست.
اصولا به نظر من شاعرانی مثل شیخ اجل و امثال اون, قاصدا اشعارشون رو طوری بیان میکنند که هر کسی میتونه زمینی یا آسمانی برداشت کنه. ولی جالبتر اینه که برای اونهایی که آسمانی برداشت میکنن, کنایه ها و اشارات و رموزی قرار داده که در اصل فقط بین خودشون رد و بدل میشه و هر دو, یعنی هم کسی که برداشت زمینی داره, وهم کسی که آسمانی, با خوندن غزل به حظ کافی میرسن...
نفرمایید استاد.
شرمسار شدم از خواندن پاسخ شما
و صد البته غمگین و آزرده.
ابدا مراد اینجانب خدای نکرده نکوهش انسان محترمی چون شما نبوده و سرزنش شما از جانب خودتان نیز به هیچ وجه برای بنده قابل تحمل نیست.
حقیر هم به نوبه ی خود مراتب عذر خواهی را به جای آورده و از حضور محترم حضرت عالی پوزش می طلبم.
با سلام
امیر حسین نوشته است در بیت چهارم به جای کوه محنتم ، کوه محتشم هم آمده است، در هیچ نسخه ای محتشم نیامده ، آمده بود هم کاملا بی معنی بود.این اشتباه از نادرست خوانی استاد شجریان به ذهن مخاطبان رسوخ کرده است.
جناب ادب دوست، توصیه میکنم پیش از ابراز تاسف، در املای فارسی خود دقت کنید. سابقه صحیح است.
علاوه بر این، جای تعجب است که ما بدون دقت به هیچ نکته ی دیگری تنها به قضاوت و صدور گزاره های قطعی اصرار میورزیم!
علی آقای دقیق،
ابراز تاسف از بد خوانی آقای شجریان، قضاوت و صدور گزاره قطعی محسوب نمی شود. حرف ق و غ در بسیاری از کلید برگها خاستگاه واحدی دارند و امکان سهو القلم، بسیار، سپاس از یاد آوری
"محنتم" البته که بصورت "محتشم" هم در برخی از نسخه ها ذکر شده است، برای نمونه :
غزلهای سعدی / به تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی / چاپ اول / انتشارات سخن / ص 253
بنا بر این نسخه، جناب شجریان هم صحیح خوانده اند ...
فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
کوه محنت=غم بسیار و سنگین
اگر شجریان محتشم خوانده دیگر خیلی تو ذوق میزند چون میشود کوه باشکوه و انگار مسابقه بین کوهها هست نه بیان غم.البته گناه این بر گردن پیراستار نسخه ای هست که از روی آن خوانده شده و کمتر شجریان
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله گون شود
زعفران در اصل زفران بوده که عربی شده
نام دیگر فارسی آن جادی میباشد و به دلیل تقویت نیروی جنسی شادی آور است همچون دارچین
گر کسی را زعفران شادی فزاید گو فزای
چون تو با غم خو گرفتی زعفران کس مخور
جناب 7،
برابر پارسی زعفران به گمانم کرکوم است، با صدای پیش ، در زبان ایتالیایی کرکوما زرد چوبه را میگویند.
اگر کرکوما به ایتالیایی هست و به معنی زردچوبه،حدسم این هست به انگلیسی هم زردچوبه معنی میدهد نه زعفران و شاید حرف صدادار آخر را ندارد.
اگر کلمات دیگر هم باشد من نمیدانم ولی جادی را یقین دارم
نتیجه جستجوی مترجم گوگل:
زردچوبه به انگلیسی=Turmeric
زرد چوبه به ایتالیایی=curcuma
زعفران به انگلیسی
1. saffron
2. crocus
زعفران به ایتالیایی
zafferano
زعفران به آلمانی و فرانسوی
Safran
زعفران به اسپانیایی و گالیسیایی
azafrán
درود بر 7 گرامی،
کروکوس انگلیسی به گمانم گشته همان کرکوم خودمان است.
من هم اینک این تصنیف رو گوش میکنم که استاد شجریان کوه محنتم را کوه محتشم خواند و تعنت را هم نادرست خواند.
ta'annot نه ta'annat
در قیاس با فوتبال کوه محتشم یکراست کارت سرخ دارد
محمد معتمدی جانانه خوانده:
پیوند به وبگاه بیرونی
شاید منظور استاد شجریان طعنَت باشه، یعنی طعنه ای که شخص مقابل میزنه (طعنهء تو!)
البته من خیلی وارد نیستم، فقط برداشت شخصی خودم بوده به عنوان یک شنونده
اونجوری که من قبلن خوندم گویا کوه محتشم کوهی در شیراز بوده و بنابرین اگر محتشم باشه از نظر معنایی ایرادی نداره چون حضرت سعدی کوه محتشم را در مقابل بیستون برای فرهاد اورده
گنجور عالی هستی ممنون
دل برقرار نیست که گویم نصیحتی
این مصرع واقعا عالی هست
قابل توجه استاد الاساتید حضرت آقای شمس الحق
بوسعید مهنه در حمام بود
قایمیش افتاد و مردی خام بود
شوخ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او
شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوانمردی چه باشد در جهان
شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست
پیش چشم خلق ناآوردنست
این جوابی بود بر بالای او
قایم افتاد آن زمان در پای او
چون به نادانی خویش اقرار کرد
شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد
خالقا، پروردگارا ، منعما
پادشاها، کارسازا ، مکرما
چون جوانمردی خلق عالمی
هست از دریای فضلت شبنمی
قایم مطلق تویی اما به ذات
وز جوانمردی ببایی در صفات
شوخی و بیشرمی ما در گذار
شوخ ما را پیش چشم ما میار
با درود خدمت همه
نظر اساتید را در مورد کلمه محنتم و محتشم خواندم و بسیار از نظرات شما بهره بردم ، تا جایی که در سواد اندک بنده هست و تا اندازه ای که مفتخر بودم و آثار خسرو آواز ایران را به گوش جان شنیدم ، دریافتم که استاد شجریان به سه دلیل ممکن است کلماتی را نا همگون با آنچه ما شنیده ایم ادا کنند ، اول و مهمتر از همه استفاده ایشان از نسخ متفاوت است نظیز حافظ به سعی سایه که تا حد زیادی با نسخ معتبری چون قاسم غنی متفاوت هست و این نکته در آثار خصوصی خسرو آواز به کرات دیده میشود ، دوم گاهی به دلیل حفظ ریتم و آواز و سوم گاها کلمه ای را سهوا اشتباه ادا میکنند ،که البته در کنسرتها ویش می آید ، مانند کلمه دل به جای شب در کنسرت سپیده ، حال با توجه به نظر شما اساتید محترم این پرسش پیش روی من است که اگر کلمه محتشم در نسخه ای و یا تصحیحی آمده باشد معنی مسرع چگونه میشود ، سپاس و با آرزوی تندرستی فخر هنر ایران حضرت استاد محمد رضا شجریان که سلامت آفاق در سلامت اوست
این غزل رو نیز استاد غلامحسین بنان در همایون با همراهی عباس زندی و نصرالله زرینپنجه خونده.
با عنایت به نوشتار ونطرات همه عزیزان که بحق زحمت میکشند وقت میزارندو در برنامه وسایت پربار گنجور شرکت میکنندو ما از حاشیه های همه دوستان بهره میبریم جادارد که قدردانی کنیم وسپاس گذار باشیم آنهم دراین عصر که یجواریی مادرگیر مسائل و مشکلات عدیده زندگی روزمره هیستیم وکم وکمتر به شعر وادبیات میپردازیم پس همین دوستانی هم که هستند وپی گیر شعروادبیاتند جای خوشحالیست این یعنی هنوزهستند عزیزانی که عاشقانه عشق میورزند به این گنج بس گرانبها درودتان باد
اما درمورد کوه محتنم یامحتشم این شعر فوق العاده زیبای شیخ اجل سعدی جان
همان گونه همه شما سروران داری سواد کمالات ومعلومات هستید بجز من که سوادم درحد پنجم ابتدایی ده پنجاست
اما استاد شجریان هم حتمی که بی دلیل کلمه ای را برزبان جاری نمیکنند چه آنکه خود معلم واستاد درعرصه هنرشعروادبیات بود نامش تاابد هم جاودان خواهد بود، یکی دیگر ازدلایل اینکه اززمان حضرت سعدی استاد سخن تاالان چندین قرن گذشته ازکجامعلوم درآن زمان اسم کوهی محتشم نبوده؟
دوم اینکه درهریک ازمناطق ازکشور عزیزمان گویش کلمات متفاوت است به هرجهت، بطور مثال مادر کوه پایه درفک زندگی میکنیم که یکی ازکوه های شگرف وزیبای گیلان عزیزمان است،
وبعضی بجای کوه درفک دال فک هم میگن که درزبان گالشی محلی دال بمنای عقاب وفک یعنی آشیانه لانه،
شاعر خیلی زیرکانه هوشیارانه میخواد بگه کوه باشکوهی چون محتشم هم درمقابل عشق واراده دردستان عاشق وبرای رسیدن به معشوق بیستون میشود،
محتشم یعنی بزرگ شگرف شکوهمند، پس چه واژه ای برازنده تر برای عظمت کوه که بگیم محتشم،🤔
ولی بازهم نمیتوان گفت که حتی خسرو آواز استاد شجریان ممکن یه وقتایی در جاهایی کلمه یاحروفی راکم یازیاد نگفته باشند البته جسارت نباشه خدمت استادبزرگ، اما آن دسته از عزیزانی که به استاد شجریان خورده میگیرند که چرا چنین وچنان کرده یا اهانتی به چنین شخصیتی میکنند بهتره بدانند خودشان درچه جایگاهی هستند که اینچنین حرفهای نامعقولی به زبان میاورند؟ اندکی تأمل لطفاً 🙏
روح حضرت سعدی شاد هزاران درود به استاد شجریان نامش ویادش از زمین تاافلاک درخشان باد❤️✋
با
با سلام خدمت اساتید آیا در مصرع ( سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود ) امکان داشت اینگونه بوده باشد که ( (سیماب طرفه نبود اگر در سکون شود )؟
دل خوش جهان نشسته چو سعدی سخنورست
یارا مخواه چشم ودلش غرق خون شود