گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۰

من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود؟
سر نه چیزی‌ست که شایستهٔ پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
ذره‌ای در همه اجزای من مسکین نیست
که نه آن ذره معلق به هوای تو بود
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود
به وفای تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفای تو بود
غایت آن‌ست که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای تو بود
من پروانه‌صفت پیش تو ای شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود
عجب‌ست آن که تو را دید و حدیث تو شنید
که همه عمر نه مشتاق لقای تو بود
خوش بود نالهٔ دل‌سوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود
ملک دنیا همه با همت سعدی هیچ‌ست
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود؟
سر نه چیزی‌ست که شایستهٔ پای تو بود
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم در پای تو افتاده و خود را کوچک کنم، در حالی که تو خودت ارزش بالایی داری؟ سر من هم چیزی نیست که شایستهٔ بزرگی و مقام تو باشد.
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
خوش به حال آن چهره‌ای که روبروی توست و تو را می‌بیند، و البته این ممکن نیست مگر آنکه نظر تو این باشد (رای واژه‌ی پارسی بوده به معنای دیدگاه و نظر که اعراب آنرا به ریخت رأی قرض گرفته و بکار می‌برند).
ذره‌ای در همه اجزای من مسکین نیست
که نه آن ذره معلق به هوای تو بود
هوش مصنوعی: هیچ بخشی از وجود من نیست که در آن، ذره‌ای از عشق و هوای تو وجود نداشته باشد. همه اجزای من تحت تأثیر تو هستند و به نوعی به تو وابسته‌اند.
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در دل من جای داری، هیچ کس دیگری را نمی‌پسندم که جای تو را بگیرد.
به وفای تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفای تو بود
هوش مصنوعی: اگر به من خیانت شود و حتی مرا با خشت هم بسازند، باز هم در دل من، محبت و وفای تو وجود خواهد داشت.
غایت آن‌ست که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای تو بود
هوش مصنوعی: هدف نهایی این است که ما در پی تو باشیم و اگر مرگ ما را تهدید کند، اهمیتی ندارد؛ چرا که بقای تو برای ما مهم‌تر است.
من پروانه‌صفت پیش تو ای شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود
هوش مصنوعی: من مانند پروانه‌ای هستم که به سوی تو، ای شمع زیبا می‌روم. اگر بسوزم، تقصیر من نیست و این اشتباه تو نیست.
عجب‌ست آن که تو را دید و حدیث تو شنید
که همه عمر نه مشتاق لقای تو بود
هوش مصنوعی: عجیب است کسی که تو را دیده و صحبت‌های تو را شنیده، اما تمام عمرش فقط به دیدار تو مشتاق بوده.
خوش بود نالهٔ دل‌سوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود
هوش مصنوعی: ناله و فریاد دل‌سوختگان به خاطر دردهایشان زیباست، مخصوصاً وقتی که این دردها به امید رسیدن به درمانی از سوی تو باشد.
ملک دنیا همه با همت سعدی هیچ‌ست
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا به بزرگی و قدرت می‌رسد، در واقع هیچ‌چیز نیست، چون همان پادشاهی که بر جهان حکومت می‌کند، تنها به خاطر وجود و مهر تو ارزش پیدا کرده است.

خوانش ها

غزل ۲۶۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۶۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۶۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۶۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۶۰ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1395/04/25 01:06
علی عباسی

از شاهکارها ی سعدی که خوشبختانه از تهدید حضرات ترانه خوان مصون مانده...وگر نه که در حاشیه پرمیشد از نظرات بزرگواران که نمیدانم کدام خواننده خوانده ست این غزل را

1403/10/16 09:01
عبد مذنب

پیوند به وبگاه بیرونی

1395/04/09 19:07
گمنام

من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
نیز دیده شده است( سزای به جای خورای)
استاد توس می فرماید:
دلیری زهشیار بودن بود
دلاور، سزای ستودن بود.

1401/01/19 18:04
امیر

در این جا خورا به لحاظ آهنگی به مراتب از سزا سزاوارتر است. 

1401/02/25 23:04
اسیر تهرانی

صحیح می‌فرمایید. ممکنست کاتب "خورای" را نفهمیده و "سزای" را به‌جایش نوشته باشد. 

1395/06/24 10:08
کسرا

واقعا شاهکاره

1395/11/29 09:01
پریشان روزگار

دریغم آمد ، بیت الغزلی که فروغی در حاشیه آورده است با شما در میان ننهم:
سالها قبله صاحب نظران خواهد بود
بر ( هر) زمینی که نشان کف پای تو بود

1401/02/25 23:04
اسیر تهرانی

احسنت! سپاس فراوان!

1396/10/28 19:12
عبدالله

در جواب آقای عباس:
استاد عبدالوهاب شهیدی دو بیت از این غزل رو همراه با غزلی از عبید زاکانی، در برنامه گلهای رنگارنگ 345 به آواز خوانده اند:
من پروانه صفت پیش تو ای شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود
خوش بود ناله دلسوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود

1397/05/18 22:08
ایرانی

تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود

1397/05/18 22:08
امین

خوش بود ناله دلسوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود
ملک دنیا همه با همت سعدی هیچست
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود

1400/01/30 14:03

تو درسا اومد‌ن ما رو اذیت می کنند...

1400/10/17 23:01
امیر amirneyshabori۵۱@gmail.com

مصرع اول من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود در بعضی نسخ پسند تو بود که البته این دستکاری متاسفانه در همه ی آثار شعرا و نویسندگان مشهوده به امید روزی که هر ویراستاری بنا به سلیقه ی شخصی تغییر در اصل متون ندهند اینکار همانند این می مانند که ما بنا به سلیقه خود بخواهیم یکی از آثار کمال ملک را تغییر بدهیم

 

1401/01/17 21:04
فرزاد

این مصرع در یک غزل دیگر تکرار شده است و در آنجا به این صورت آمده است

من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود

سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست...

کاربرد کلمه‌ی پسند در این غزل قافیه را به هم می‌ریزد

1401/11/09 10:02
Hadi Golestani

خدای  را هزار سپاس که علم نوشتن و   خواندن رابه ما هدیه کرد و پس از آن هدیه خرد... دراین هیوهیای دنیا، و هرج و مرج بر این  ذهن پریشان و ناامید، با خواندن این غزل زیبا چطور به یکباره رنگ امید و زندگی میدهد این غزل زیبا

1402/07/05 17:10
شهرام همائی بروجنی

درود. در همه ی دیوانهائی که این کوچک تاکنون دیده ام، نیم بیت نخست چنین آمده است:

من، چه در پای تو ریزم که سزای تو بود.

"خورای تو" یکی از نازیبا تر و نادرست تر  گزینه هائیست که من تا کنون به جای "سزای تو" دیده ام

هشیار باشید که یکی از خویشان خورا، خوراک است و دم دست بودن واژه ی خوراک موجب آن می شود که معنائی که از خورا در اندیشه در می آید به معنای خوراک نزدیک باشد و از سوی دگر، با بودن واژه ی زیبای "درخور" که معنا و کاربردی روشن و جا افتاده دارد و اقبال بسیاری در ادب پارسی به آن شده است، خورا هرگز نمی تواند، در خور و شایسته بودن را  به زیبائی و خوبی نمایندگی کند.چکیده ی سخن اینکه: خورا بسیار زشت و، سزا بسیار زیبا و درست می نماید و در شگفتم که چگونه این مصرع می تواند در نازیباترین گونه ی خویش ، (البته پس از شکل : که خوراک تو بود) در این تاربرگ نهاده شود. 

منابعی که در آنها  این مصرع با : " سزای تو بود" گزارش شده را به زودی برای علاقه مندان خواهم شناساند. سپاس 🌿🌿🌿

1403/09/28 01:11
جلال ارغوانی

سعدی ار شاه جهان گشت به اقلیم سخن

اوج امید من آن است که گدای تو بود