گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۸

مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
نمی‌دانم این شب که چون روز شد
کسی باز داند که با هوش بود
مؤذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
به خوابش مگر دیده‌ای سعدیا
زبان در کش امروز کآن دوش بود
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
هوش مصنوعی: دیروز احساس آرامش و راحتی کردم، زیرا محبوب زیبام در آغوشم بود.
چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
هوش مصنوعی: آنچنان غرق در زیبایی و شگفتی عشق بودم که دنیا و دینم را فراموش کرده بودم.
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که نوشیدن شراب خوشمزه و شیرین است، چرا که تلخی و زهر در دستان او وجود دارد.
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
هوش مصنوعی: من نمی‌دانستم که زیبایی و مهربانی تا چه حد به من نزدیک است، مانند نقره و یاسمن یا مانند چهره و دوش زیبای تو.
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که حضور و گفتار آن شخص برای روح و وجود من بسیار ارزشمند و پرورش‌دهنده است، به طوری که تمام وجود من فقط به خاطر او و حرف‌هایش آماده شنیدن و دیدن است.
نمی‌دانم این شب که چون روز شد
کسی باز داند که با هوش بود
هوش مصنوعی: نمی‌دانم این شبی که مانند روز روشن شده است، آیا کسی می‌تواند بفهمد که این واقعیت نتیجه‌ی هوشیاری و ذکاوت است یا نه.
مؤذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
هوش مصنوعی: مؤذّن به اشتباه اذان نماز گفت، مگر اینکه مانند من در حال مستی و بی‌خبری باشد.
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
هوش مصنوعی: ما بیان کردیم و دشمن این را فهمید و دوستی باقی نماند که بتواند این موضوع را پنهان کند.
به خوابش مگر دیده‌ای سعدیا
زبان در کش امروز کآن دوش بود
هوش مصنوعی: شاید در خواب او را دیده‌ای، سعدی، که امشب چه کلماتی بر زبان آورده است؛ چون شب گذشته چنین چیزی نبود.
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود
هوش مصنوعی: مراقب باش که فقیر گنجی نبیند، چرا که ممکن است نتواند به خاطر حرص و طمع خود سکوت کند.

خوانش ها

غزل ۲۵۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۵۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۵۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۵۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش فرشید ربانی
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۵۸ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1401/04/18 17:07
Sepide

درود خدمت عزیزان 

اگر امکانش هست معنی بیت هشتم رو برای بنده توضیح بدین ممنون می‌شم

1404/01/19 10:04
رویا مرادی‌زاده

سلام و عرض ادب

برداشت من از بیت «بگفتیم و دشمن بدانست و دوست/ نماند آن تحمل که سرپوش بود» اینه که: شرح این عاشقی و دلدادگی رو بر همگان آشکار کردم، طوری که دوست و دشمن از تمنای دل من باخبر شدند/ چون دیگه تاب و توان سرپوش‌گذاشتن و پرده‌پوشی بر این دلدادگی رو نداشتم. 

1403/09/28 00:11
جلال ارغوانی

چو سعدی سخن گفتن آغاز کرد

دهان بسنه باید همه گوش بود