غزل شمارهٔ ۲۵۵
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر خواستم احوال عشق پوشیدن
دگر به گِل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی مست و شیدا شوی اگر عاشق نباشی. خیال نکن که از چیزهای بیارزش و ناپخته چیزی بهدست میآید.
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود
معنی: از آنجا که هر چه بر ما میرسد
از جانب اوست؛ پس تفاوتی نمیکند که نوشیدنی شیرین یا شمشیری زهرآلوده باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بوی محبوب من را به همراه دارد. از این پس میخواهم در این باد به سمت او حرکت کنم.
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
هوش مصنوعی: او از کنار من میگذشت و به من نگاهی انداخت. من نیز با چشمی در گوشه چشم او را زیر نظر داشتم، تا شاید با یک نگاهش، قلب مرا بدزدد و از وجودم بیخبر کند.
به صبر خواستم احوال عشق پوشیدن
دگر به گِل نتوانستم آفتاب اندود
معنی: در پی آن بودم تا با صبر و
شکیبایی کاروبار عاشقی و بیتابی خویش را پنهان سازم؛ اما این کار درست مثل پوشاندن
خورشید با گِل ناممکن بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان عشق روی نمود
معنی: آنگاه که عشق مثل سلطانی حمله آرد، عقل از آن سوارانی نیست که تاب پایداری داشته
باشد و نگریزد. / تقابل عقل و عشق -> ۱۳۶٫۶ - منبع: شرح غزلهای سعدی
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
معنی: چه کسی پیغام ما را به او میرساند؟
که رضا و خشنودی ما همان چیزی است که تو میخواهی؛ چه مرا خسته و مجروح و چه خشنود
سازی. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود
معنی: هیچ شبی سپری نشد که سعدی با داغ و غصهٔ عشق
نگفته باشد که باز شب آمد؛ اما این شب بدون تو کی روز خواهد شد؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
خوانش ها
غزل ۲۵۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۵۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۲۵۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۵۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۲۵۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل ۲۵۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۵۵ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۵۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۵۵ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1400/01/16 16:04
محمدرضا خادم
روانت شاد سعدی بزرگ
1401/10/17 23:01
سفید
دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود...
+ و إن هجرت سواء عشیتی و غداتی...
1403/10/28 23:12
جلال ارغوانی
سرود همه عالم چنین بود سعدی
به سخنهای خاص تازه تو درود

سعدی