غزل شمارهٔ ۲۵۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۵۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۵۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۲۵۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۵۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۲۵۲ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل ۲۵۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۵۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۵۲ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
برآرند فریاد عشق از ختا
گر این شوخ چشمان به یغما روند
ختا=ناحیه ای در ترکستان چین با زنان جشم بادامی
یغما= نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد.(از فرهنگ جهانگیری )
نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله خوان مشهور شده اند نزد شعرا: بت یغمایی . بتان یغما. خوبان یغما. (یادداشت مؤلف ) : مشرق وی ناحیت تغزغز و جنوب وی رود خولندغون است که اندر رود کپی افتد و مغرب وی حدود خلخ است . و این ناحیتی است که در وی کشت و برز نیست مگر اندک و از وی مویهای بسیار خیزد و اندر او صیدهای بسیار است و خواسته های ایشان اسب است و گوسپند و اندر او دههاست اندکی ، چون برتوج و خیر مکی . و کاشغر برسرحد است میان یغما و تبت و خرخیز و چین و کوه اغراج ارت اندر میان ناحیت یغما برود. (از حدودالعالم ).
این جشم بادامی های لوند اگر رهسپار ختا شوند چه دلها غارت کنند و چه فریادها بلند شود
تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست
برآرند فریاد عشق از ختا
گر این شوخ چشمان به یغما روند
این جشم بادامی های لوند اگر رهسپار ختا شوند چه دلها غارت کنند و چه فریادها بلند شود
تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست
ختا=ناحیه ای در ترکستان چین با زنان جشم بادامی
یغما= نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد.(از فرهنگ جهانگیری )
نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله خوان مشهور شده اند نزد شعرا: بت یغمایی . بتان یغما. خوبان یغما.
خوان یغما همان سفره عام است که گاه شاهان
می گستردند و عامه مردم را به لقمه ای مهمان.
و زیبارویان آن شهر البته دلها به یغما می برده اند.
و ای بسا می برند.
ودر بیت؛
بر آرند فریاد عشق از ختا
گر این شوخ چشمان به یغما روند
سخن از تاراج است و نه سفر به شهر یما
اگر این زنان زیباروی ترک(که در ترکتازی استادند) به ختا روند فریاد و آشوب بلند شود نه برای اینکه دار و ندارشان را تاراج میکنند بلکه در حیرت اینهمه شوخ چشمی فرومانده اند که چگونه دلهایشان به یغما و تاراج میرود.
زنان یغمایی مانند مانند مردان اسی سواران وچابک و دزد و غارتگر بودند.
میفرماید این زنان اینقدر تو دل برو هستند که زیبایی زنان ختن در برابر آنها هیج است چون در یغما و غارت دل بسیار قویتر از مردم شهر یغما هستند
و بی گمان ، تاراج دل و دین
در بیت: بسازیم بر آسمان سلمی اگر شاهدان بر ثریا روند
معنا و خوانش درست سلمی چیست؟ البته با توجه به خوانش خواننده محترم از نظر وزنی درست درمیاد؛ ولی با این خوانش دریافت معنا مبهم است. با تشکر و سپاس.
سُلَم : ج سَلَالِم و سَلَالِیم: نردبان یا پلکان اعم از چوبی یا سنگی. این واژه کاربرد مذکر و مؤنث دارد، وسیله یا سبب رسیدن به چیزی؛ «اتَّخَذَه سُلَّماً الی حَاجتِهِ»: او را وسیله ای برای رفع نیاز خود گرفت.
کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند
ز شعر تو سعدی شود دیده تر
پی گوهر آخر به دریا روند