گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۱

اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد
ز دست دوست نشاید که انتقام کنند
به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی
چو روی باز کنی بازت احترام کنند
مرا کمند میفکن که خود گرفتارم
لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند
چو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآیم
نه وحشیم که مرا پای‌بند دام کنند
یکی به گوشه چشم التفات کن ما را
که پادشاهان گه‌گه نظر به عام کنند
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر
حلال نیست که بر دوستان حرام کنند
ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق
نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند
دهان غنچه بدرد نسیم باد صبا
لبان لعل تو وقتی که ابتسام کنند
غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو
غریب نیست که در شهر ما مقام کنند
من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است
که روی در غرض و پشت بر ملام کنند
به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی
که دوستی نبوَد هر چه ناتمام کنند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
معنی: اگر تو روی بگردانی دوستان بر تو سلام خواهند داد؛ زیرا قاعده بر این است که بر بنده ستم روا دارند؛ پس کار تو بیرون از رسم و قاعده نیست. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد
ز دست دوست نشاید که انتقام کنند
هوش مصنوعی: اگر بارها از طرف دوست دچار زخم و ناراحتی شویم، نباید درصدد انتقام برآییم.
به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی
چو روی باز کنی بازت احترام کنند
هوش مصنوعی: اگر به کسی آسیب برسانی و بعد از آن به راحتی برگشتی، باز هم به تو احترام می‌گذارند.
مرا کمند میفکن که خود گرفتارم
لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند
معنی: برای من کمند مینداز، من خود اسیر و گرفتارم؛ زیرا دهان‌بند را بر سر اسبان چموش می‌گذارند. / . لَويشه: حلقه ریسمان باشد که بر چوبی نصب کنند و لب بالای اسب بدنعل را در آن نهاده، تاب دهند تا عاجز شود و حرکت ناپسندیده نکند. (لغت‌نامه) - منبع: شرح غزل‌های سعدی
چو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآیم
نه وحشیم که مرا پای‌بند دام کنند
معنی: مرا مثل مرغ خانگی با سنگ بزن تا ببینی که باز هم بر‌می‌گردم. من مرغ وحشی نیستم که پای مرا در دام بگذارند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
یکی به گوشه چشم التفات کن ما را
که پادشاهان گه‌گه نظر به عام کنند
هوش مصنوعی: لطفاً یک نگاه محبت‌آمیز به ما بینداز، مثل اینکه پادشاهان گاهی به مردم عادی توجه می‌کنند.
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر
حلال نیست که بر دوستان حرام کنند
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید در چهره زیبا نگاه کردن مجاز نیست، اشتباه می‌کند؛ چرا که نباید بر دوستان محبوب، چیزی را حرام کرد.
ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق
نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند
معنی: از من که مفتی مذهب عاشقانم بپرس تا بگویم که نه یک نظر، بلکه شایسته است که مدام و پیوسته به تو بنگرند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
دهان غنچه بدرد نسیم باد صبا
لبان لعل تو وقتی که ابتسام کنند
معنی: آنگاه که لبان لعل‌گون تو به خنده درآیند باد صبا دهان غنچه را می‌دَرَد و می‌شکوفاند که دیگر با تنگی دهان تو پهلو نزند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو
غریب نیست که در شهر ما مقام کنند
هوش مصنوعی: آدمی که در مشرق و مغرب دنیا غریبه است، به خاطر آشنایی با تو در این شهر احساس غریبی نمی‌کند و اینجا جایی برای او است.
من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است
که روی در غرض و پشت بر ملام کنند
هوش مصنوعی: من از تو روی نمی‌گردانم، زیرا در عشق اینگونه است که باید به هدف نگاه کرد و از سرزنش‌ها چشم پوشید.
به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی
که دوستی نبوَد هر چه ناتمام کنند
معنی: ای سعدی، حتی جان خویش را هم از دوستان مضایقه مکن؛ زیرا هر کاری را که  دوست می‌خواهد اگر به شکل ناتمام انجام دهند، نمی‌توان گفت که شرط دوستی را به جای آورده‌اند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی 

خوانش ها

غزل ۲۵۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۵۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۲۵۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل ۲۵۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۵۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/02/11 22:05
امین کیخا

اسب نزاییده را به فارسی ستاغ گویند

1393/10/22 20:12
بیات

بیت ما قبل آخر را اینطور بنویسید:
من از تو روی نپیچم...

1393/11/23 19:01
دکتر ترابی

آری جناب دکتر کیخا، جمله دامهای بار نگرفته را
استاغ میخواندند، چنان که شکستن را اشکستن
و شکم را اشکم و شتر را اشتر و...
و حضرت بلخی که می فرمود:
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست.
.....
.... آنکه سوگند خورم، جز به سر او نخورم
وآنکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست..

1393/11/24 21:01
امین کیخا

درود به استاد ترابی بزرگوار ممنون از بازبینی دقیقتان

1394/07/02 04:10
ناشناس

که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر
حلال نیست که بر دوستان حرام کنند

1403/10/28 00:12
جلال ارغوانی

 

سعدی خوش بیان زکنارش سخن مگوی

کروبیان به رسم ادب بین ،برو سلام کنند