گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۹

این جا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
آهسته که در کوه و کمر بازپسانند
صد مشعله افروخته گردد به چراغی
این نور تو داری و دگر مقتبسانند
من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند
آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفسانند
و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند
دانی چه جفا می‌رود از دست رقیبت
حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این جا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
هوش مصنوعی: اینجا سراسر شیرینی است که گروهی از مگس‌ها دور آن جمع شده‌اند، یا شگفت‌انگیز است که اینقدر انسان‌ها به آنچه آرزو دارند، جذب شده‌اند.
بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن محبت و توجه تو تلاش‌های زیادی کردیم، اما تو هیچ نگفتی که این افراد که در جستجوی ما هستند، چه کسانی هستند.
ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
آهسته که در کوه و کمر بازپسانند
هوش مصنوعی: ای رهبر کاروان، چرا این‌قدر شتابان می‌روی؟ آهسته‌تر بران تا در کوه‌ها و دره‌ها دوباره به ما ملحق شوند.
صد مشعله افروخته گردد به چراغی
این نور تو داری و دگر مقتبسانند
هوش مصنوعی: صد مشعل روشن می‌شود فقط با یک چراغ. این نور که تو داری، دیگران را نیز نورانی می‌کند.
من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند
هوش مصنوعی: قلب و زبان من به وفاداری و صحبت مشغولند و این همه قلب‌ها هستند که در حضور تو مانند زبان‌ها عمل می‌کنند.
آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفسانند
هوش مصنوعی: افرادی که در شب آرامش ندارند و به فکر فرو می‌روند، صبح که می‌شود، مانند خورشید روشنی را که از درون خود دارند، آشکار می‌سازند.
و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند
هوش مصنوعی: افرادی که تمایلی به دیدار آن یار ندارند، سوگند می‌خورم که عقل‌شان ناقص و بی‌خودند.
دانی چه جفا می‌رود از دست رقیبت
حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند
هوش مصنوعی: می‌دانی چه ظلمی بر تو می‌شود از جانب رقیبت؟ جای تأسف است که حتی طوطی و زغن هم در قفس قرار داشته باشند.
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند
هوش مصنوعی: در سرنوشت من نیست که به تو نزدیک باشم، اما برایت از دور دعا می‌کنم که شاید مرا به تو برسانند.

خوانش ها

غزل ۲۴۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۴۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۴۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۴۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/05/12 06:08
آرمانم که نیلوفری شده ام

هزاران درود بر تو شیخ اجل ، درووووووود
"در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند"

1395/05/07 19:08
گمنام

ای قافله سالار!! چنین گرم ، چه رانی؟
آهسته !، که در کوه و کمر باز پسان اند.
...
من قلب و لسانم ، به وفاداری و صحبت
واینان ، همه قلبند !! که پیش تو لسان اند
.....
آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح ، پدید است ، که صادق نفسان اند.
به شپیده دم سوگند ! که شب زنده داران ، راستگویان اند.

1395/12/26 06:02
پریشان روزگار

درود گمنام گرامی
به سپیده دم سوگند ، که شب زنده داران
راست گویانند.

1396/06/19 22:09
نیلوفر

برترین درود ها نثار تو شیخ اجل که چنین شیرین سخنی.لذت بردم

1396/06/20 00:09

بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند؟؟!
به سپیده دم سوگند که بر حدیث شیخ کس نخواهد افزود.

1403/08/11 11:11
نیلوفر خلجی

شیرین سخن ادب فارسی، سعدی عزیز،روحت شاد

1403/10/28 00:12
جلال ارغوانی

 

از آب حیات است مگر گفته سعدی

در کام دل مرده صد ساله چکانند