گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۸

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بی بصرانند
هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
تا رای کجا داری و پروای که داری؟
کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند
اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند
چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند
سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت
بر در بنشینم اگر از خانه برانند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
هوش مصنوعی: دوست عزیز، لطفاً شوخی نکن چرا که افرادی که در این زمینه صاحب نظر هستند، هم از دور و هم از نزدیک به نگرانی افتاده‌اند.
کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند
هوش مصنوعی: هیچ‌کسی نیست که به طور پنهانی به تو نگاه نکند و من نیز بر این باورم که همه مردم به همین شکل فکر می‌کنند.
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بی بصرانند
هوش مصنوعی: تنها افرادی هستند که با تمام وجود به جمال تو نگاه می‌کنند و به تو ارادت دارند، در حالی که دیگران از این زیبایی بی‌بهره‌اند.
هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد دینش نگران است و هر کسی که برای دنیایش غصه می‌خورد، بعد از غصه‌ خوردن برای چهره تو، دیگر نگرانی‌هایشان بی‌فایده است.
ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن کوزه‌ای که در خمخانه است را به درویش بده، زیرا آنها که مردند، خود گلی هستند که در دل کوزه‌ها نهفته‌اند.
چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
هوش مصنوعی: چشمی که زیبایی تو را ندیده، چه چیز دیگری را دیده است؟ افسوس بر کسانی که به بی‌خبر از زیبایی تو، زندگی خود را می‌گذرانند.
تا رای کجا داری و پروای که داری؟
کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند
هوش مصنوعی: به کجا می‌خواهی بروی و چه چیزی تو را نگران کرده است؟ زیرا از هر سو، گروهی در انتظار تو هستند.
اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند
چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند
هوش مصنوعی: آنهایی که در شادی دیدارت می‌رقصند، وقتی که تو به دنبال خود می‌روی، لباس‌هایشان را درمی‌آورند.
سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت
بر در بنشینم اگر از خانه برانند
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید: نمی‌توان درباره‌ی بی‌محبتی سخن گفت، زیرا حتی اگر از خانه بیرونم کنند، باز هم در آستان آن می‌نشینم و عشق ورزیدن را ترک نخواهم کرد.

خوانش ها

غزل ۲۴۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۴۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۴۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۴۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش فاطمه زندی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"جامه دران"
با صدای حسام الدین سراج (آلبوم بوی بهشت)

حاشیه ها

1389/08/03 08:11
امید رضا محبی

طلب و عشق و معرفت و استغناء و توحید و حیرت را چه زیبا و عارفانه در یک غزل، بزرگ مرد عارف کنار هم آورده است.
باشد که بتوانیم راهرو این مسیر باشیم.
و حافظ نیز همین را به وصف دیگری فرموده:
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید هم این آینه می گردانند

1394/02/22 11:04
روح اله

با سلام
در بیت ماقبل آخر اگر به جای "می آیند" از "در آیند" استفاده شود وزن و معنای شعر مناسب تر میشود.
با تشکر

1400/06/17 10:09
شاعر گمنام

باسلام

به نظرم اینگونه نیز می شد سرود: " اینان که به دیدار تو در رقص می آرند .... چون باز روی در طلبت جامه در آرند" !؟ 

1394/07/02 04:10
ناشناس

ساقی بده آن کوزه خمخانه به درویش
کان‌ها که بمردند گل کوزه گرانند
چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
خمخانه=شرابخانه
زیرا در شرابخانه خمها می نهاده اند
خاقانی:
دل کبود است ز نیل فلک ار بتوانید
بام خمخانه نیلی به تبر بگشائید.
حافظ:
بیا ای شیخ و از خمخانه ٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد.

1394/11/04 17:02
سهراب فرهادی راد

جناب محبی در بیتی که اشاره کردید ایراد وزنی وجود نداره بلکه ایراد از خوانش هست
در رقص می آیند به صورت در رقصِ 'می' آیند
می به معنای شراب عرفانی هست
در رقص می آمدن یعنی به حالت مستی عرفانی رسیدن و رقص عارفانه(سماع) هست
پایدار باشید

1395/05/18 00:08
omid

در سایت وزین گنجور این بیت سعدی اینطور نوشته شده:
اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند
چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند
*می آیند* در مصراع نخست احساس میکنم وزن رو دچار سنکوپ میکنه..به نظر میرسه اینطور باشه:
اینان که به دیدار تو در رقص درآیند
چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند
_____________________
درود بر روح پاکت سعدی بزرگ..بخدا قسم در هیچ جای جهان انسانی به وجود نمیاد که مثل سعدی بر دنیای عاشقی تسلط داشته باشه..تمام زویا وزیر وبم های شرایط واتفاقات عاشقی رو به شعر در اورده

1395/11/27 09:01

نیاز به راهنمایی دوستان صاحب نظر و خصوصا جناب 7 دارم که در مصرع اول عبارت «صاحب‌نظرانند» چگونه قابل تعبیر است؟
آیا می‌گوید:
«شوخی مکن ای یار [با اینان که اینان] صاحبنظرانند»
یا
«شوخی مکن ای یار [که اینجا] صاحبنظرانند»
؟
که در تعبیر دوم بودن صاحبنظران به معنای حضور داشتنشان تعبیر شود (که البته به نظرم نظر به نامتداول و غریب و حتی نادرست بودن بودن حذف قید مکان در این معنی، بعید است).

1395/11/27 19:01
۷

ای یار خوشخرام من این دلبری را بس کن که از پس و پیش،چه بیگانه چه خویش(همه سو) چهارچشمی تو را دید میزنند.
تاکید بر شوخی کردن یا نکردن یار میباشد و در واقع چه اینجا و چه آنجا وقتی که یار شوخی را از سر میگیرد چشمها خیره و مبهوت میشود اما:
تا رای کجا داری و پروای که داری؟
صاحب نظر:کسی که چشم بینا دارد
نگران=نگرنده

1396/12/11 17:03
علی

کجا بیت ماقبل اخر ایراد وزنی داره؟ می بعد از مصوت هجای کوتاه محصوب میشه نه بلند. در نتیجه هیچ ایراد وزنی نداره.

1397/01/14 17:04
ایرانی

ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
این بیت زیبا یاد آور اندیشه خیامی می باشد.

1397/04/28 09:06
hasan soltani

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
ای یار تصور نکن اینان که از پس و پیشت نگرانند ادمای کمی هستند بلکه هر کدامشان صاحینظر و اهل بینشند.

1397/04/28 11:06
حسین،۱

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
این عشوه و دلبربایی تو ، چشم صاحبدلان را به تو معطوف میکند، همه ی مردم به تو چشم دوخته اند.

1399/11/31 01:01
سید جابر محمودی

خدمت دوست عزیز و فرهیخته، حمیدرضا عرض کنم آنچه را از واژه ی صاحب نطرانند در این غزل متوجه شدم. برای فهم دقیق این واژه باید سه بیت اول با یکدیگر معنا شود. آنچه بنده متوجه شدم را سعی می کنم به سادگی توضیح دهم. گویا معشوق به سعدی می گوید (برای تعریف و بزرگ داشتن سعدی) که هرکه نطری با من دارد صاحب نطر است و تو هم ای سعدی صاحب نطر هستی. سعدی در پاسخ اینگونه می گوید:
ای دوست، شوخی نکن و مگو که آنان که به تو نطر دارند صاحب نطرانند،
بلکه بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند.
کسی نیست که پنهانی نطری با تو ندارد
و من هم همچون این بیچارگان و خلق سرگردان نطری با تو دارم. یعنی من هم همان می کنم که دیگران می کنند. من را هم همان جاذبه می کشد که دیگر خلق را می کشد. در پرده می گوید که این نطری که من با تو دارم از صاحب نطری من نیست.
و در بیت آخر سعدی در تمام کردن پاسخ به معشوق که با این سخن او را بزرگ داشته شکسته نفسی می کند و می گوید:
اهل نطر در واقع آنهایی هستند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دیگران بی بصران هستند.
و گویا در پرده می گوید که خود از آن دسته ی بی بصران است.

1400/06/17 10:09
شاعر گمنام

به نظرم بیت

"اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند   چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند"

در گذر زمان تغییر کرده ...

و شاید نحوه صحیح خواندنش این باشد:

اینان که به دیدار تو در رقصِ مِی‌ آیند    چون مِی‌ (یا می) روی اندر طلبت جامه درانند...

 

1403/01/30 14:03
علی فراهانی

اهل نظرانند که چشمی به ارادت

با روی تو دارند و دگر بی بصرانند

اهل نظر یا صاحب نظر کسانی هستند که به اسرار واقف باشند همانطور که حضرت حافظ هم فرمودند

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری

سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

 

1403/10/03 16:01
جلال ارغوانی

شیرین سخنان در دو جهان همته سعدی

تن رنجه  ودل  بسته  زشیرین دهنانند