غزل شمارهٔ ۲۴۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۴۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۴۸ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۴۸ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۴۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
طلب و عشق و معرفت و استغناء و توحید و حیرت را چه زیبا و عارفانه در یک غزل، بزرگ مرد عارف کنار هم آورده است.
باشد که بتوانیم راهرو این مسیر باشیم.
و حافظ نیز همین را به وصف دیگری فرموده:
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید هم این آینه می گردانند
با سلام
در بیت ماقبل آخر اگر به جای "می آیند" از "در آیند" استفاده شود وزن و معنای شعر مناسب تر میشود.
با تشکر
باسلام
به نظرم اینگونه نیز می شد سرود: " اینان که به دیدار تو در رقص می آرند .... چون باز روی در طلبت جامه در آرند" !؟
ساقی بده آن کوزه خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
خمخانه=شرابخانه
زیرا در شرابخانه خمها می نهاده اند
خاقانی:
دل کبود است ز نیل فلک ار بتوانید
بام خمخانه نیلی به تبر بگشائید.
حافظ:
بیا ای شیخ و از خمخانه ٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد.
جناب محبی در بیتی که اشاره کردید ایراد وزنی وجود نداره بلکه ایراد از خوانش هست
در رقص می آیند به صورت در رقصِ 'می' آیند
می به معنای شراب عرفانی هست
در رقص می آمدن یعنی به حالت مستی عرفانی رسیدن و رقص عارفانه(سماع) هست
پایدار باشید
در سایت وزین گنجور این بیت سعدی اینطور نوشته شده:
اینان که به دیدار تو در رقص میآیند
چون میروی اندر طلبت جامه درانند
*می آیند* در مصراع نخست احساس میکنم وزن رو دچار سنکوپ میکنه..به نظر میرسه اینطور باشه:
اینان که به دیدار تو در رقص درآیند
چون میروی اندر طلبت جامه درانند
_____________________
درود بر روح پاکت سعدی بزرگ..بخدا قسم در هیچ جای جهان انسانی به وجود نمیاد که مثل سعدی بر دنیای عاشقی تسلط داشته باشه..تمام زویا وزیر وبم های شرایط واتفاقات عاشقی رو به شعر در اورده
نیاز به راهنمایی دوستان صاحب نظر و خصوصا جناب 7 دارم که در مصرع اول عبارت «صاحبنظرانند» چگونه قابل تعبیر است؟
آیا میگوید:
«شوخی مکن ای یار [با اینان که اینان] صاحبنظرانند»
یا
«شوخی مکن ای یار [که اینجا] صاحبنظرانند»
؟
که در تعبیر دوم بودن صاحبنظران به معنای حضور داشتنشان تعبیر شود (که البته به نظرم نظر به نامتداول و غریب و حتی نادرست بودن بودن حذف قید مکان در این معنی، بعید است).
ای یار خوشخرام من این دلبری را بس کن که از پس و پیش،چه بیگانه چه خویش(همه سو) چهارچشمی تو را دید میزنند.
تاکید بر شوخی کردن یا نکردن یار میباشد و در واقع چه اینجا و چه آنجا وقتی که یار شوخی را از سر میگیرد چشمها خیره و مبهوت میشود اما:
تا رای کجا داری و پروای که داری؟
صاحب نظر:کسی که چشم بینا دارد
نگران=نگرنده
کجا بیت ماقبل اخر ایراد وزنی داره؟ می بعد از مصوت هجای کوتاه محصوب میشه نه بلند. در نتیجه هیچ ایراد وزنی نداره.
ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
این بیت زیبا یاد آور اندیشه خیامی می باشد.
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
ای یار تصور نکن اینان که از پس و پیشت نگرانند ادمای کمی هستند بلکه هر کدامشان صاحینظر و اهل بینشند.
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
این عشوه و دلبربایی تو ، چشم صاحبدلان را به تو معطوف میکند، همه ی مردم به تو چشم دوخته اند.
خدمت دوست عزیز و فرهیخته، حمیدرضا عرض کنم آنچه را از واژه ی صاحب نطرانند در این غزل متوجه شدم. برای فهم دقیق این واژه باید سه بیت اول با یکدیگر معنا شود. آنچه بنده متوجه شدم را سعی می کنم به سادگی توضیح دهم. گویا معشوق به سعدی می گوید (برای تعریف و بزرگ داشتن سعدی) که هرکه نطری با من دارد صاحب نطر است و تو هم ای سعدی صاحب نطر هستی. سعدی در پاسخ اینگونه می گوید:
ای دوست، شوخی نکن و مگو که آنان که به تو نطر دارند صاحب نطرانند،
بلکه بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند.
کسی نیست که پنهانی نطری با تو ندارد
و من هم همچون این بیچارگان و خلق سرگردان نطری با تو دارم. یعنی من هم همان می کنم که دیگران می کنند. من را هم همان جاذبه می کشد که دیگر خلق را می کشد. در پرده می گوید که این نطری که من با تو دارم از صاحب نطری من نیست.
و در بیت آخر سعدی در تمام کردن پاسخ به معشوق که با این سخن او را بزرگ داشته شکسته نفسی می کند و می گوید:
اهل نطر در واقع آنهایی هستند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دیگران بی بصران هستند.
و گویا در پرده می گوید که خود از آن دسته ی بی بصران است.
به نظرم بیت
"اینان که به دیدار تو در رقص میآیند چون میروی اندر طلبت جامه درانند"
در گذر زمان تغییر کرده ...
و شاید نحوه صحیح خواندنش این باشد:
اینان که به دیدار تو در رقصِ مِی آیند چون مِی (یا می) روی اندر طلبت جامه درانند...
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بی بصرانند
اهل نظر یا صاحب نظر کسانی هستند که به اسرار واقف باشند همانطور که حضرت حافظ هم فرمودند
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
شیرین سخنان در دو جهان همته سعدی
تن رنجه ودل بسته زشیرین دهنانند