گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰

چه کند بنده که بر جور تحمل نکند؟
دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند
دل و دین در سر کارَت شد و بسیاری نیست
سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند
سِحر، گویند حرام‌ست در این عهد ولیک
چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند
غرقه در بحرِ عمیق تو چنان بی‌خبرم
که مبادا که چه دریام به ساحل نکند
به گلستان نروم تا تو در آغوش منی
بلبل ار روی تو بیند طلب گل نکند
هر که با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
چیز و کس در نظرش باز تخیل نکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کند بنده که بر جور تحمل نکند؟
دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای برای ظلم و ستم طاقت نداشته باشد، چه باید کرد؟ اگر دلش تنگ شود، عشق و محبتش تغییر نخواهد کرد.
دل و دین در سر کارَت شد و بسیاری نیست
سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند
هوش مصنوعی: دل و ایمان در کار تو مشغول شده و تعداد زیادی وجود ندارد که جان و سر را بخواهند، چون دیوانه‌ای نیست که در این موضوع تأمل کند.
سِحر، گویند حرام‌ست در این عهد ولیک
چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند
هوش مصنوعی: در این زمان، سحر و جادو را ممنوع می‌دانند، اما چشمانت کاری کردند که هاروت در بابل نتواند انجام دهد.
غرقه در بحرِ عمیق تو چنان بی‌خبرم
که مبادا که چه دریام به ساحل نکند
هوش مصنوعی: من چنان در عمق دریا تو غرق شده‌ام که از همه‌چیز بی‌خبرم و نگرانم که مبادا این دریا به ساحل برساند.
به گلستان نروم تا تو در آغوش منی
بلبل ار روی تو بیند طلب گل نکند
هوش مصنوعی: نمی‌روم به گلستان چون تو در آغوش من هستی، بلبل اگر چهره تو را ببیند دیگر دنبال گل نخواهد رفت.
هر که با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
چیز و کس در نظرش باز تخیل نکند
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند سعدی با دوستانش لحظاتی خوش بگذراند، دیگر به هیچ چیز و هیچ‌کس در ذهنش فکر نمی‌کند.

خوانش ها

غزل ۲۴۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۴۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۴۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۴۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1399/04/20 12:07
رسول صالحی

معنی این بیت چیست؟:
غرفه در بحر عمیق تو چنان بی خبرم/که مبادا که چه دریام به ساحل نکند

1402/02/24 21:04
فاطمه یاوری

دل اگر تنگ شود

مهر تبدل نکند!

1402/02/05 03:05
Mahmood Shams

سلام و ارادت

 

دوستان در بیت چهارم ( ؟ )  علامت سوال در پرانتز به چه معناست یا چه کاربردی دارد !؟

 

غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم

که مبادا که چه دریام (؟) به ساحل نکند

 

چرا داخل پرانتز گذاشته شده ؟ 

غیر از پرسشی شدن معنی یا نشانه دیگری دارد !؟

در برخی از شعرها و از شاعران دیگر هم دیده ام 

گاهی نقطه چین ( ..........) گاهی علامت سوال  ( ؟ ) 

<< داخل گیومه می دانم به نشانه آوردن تضمین است >>

ولی داخل پرانتز نقطه چین یا علامت سوال  را نمی دانم اگر نشانه چیزی است یا معنای خاصی دارد ، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید 

1402/03/29 20:05
فاطمه یاوری

دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند........!

1402/09/02 03:12
خشت

بیت در معنا و تایپ دارای ایهامه:

در ضبط یغمایی و یوسفی به این شکل اومده:

غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌صبرم / که مبادا که ز دریام به ساحل نکند

معنی: در دریای عشق تو غرق شدم و چنان بی‌صبر و قرار شدم که می‌ترسم مبادا ازین دریا به ساحل برسم.

اما اگه بیت رو همینجوری درست فرض کنیم که ظاهرا نسخه فروغیه

غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم / که مبادا که چه دریام به ساحل نکند

معنیش میشه در دریای عشق تو چنان غرقم که از خود بی‌خبرم و به این فکر نمی‌کنم که ازین دریا به ساحل می‌رسم یا نه.

 

* البته برداشتم شخصیه و ممکنه اشتباه باشه.

1403/10/27 23:12
جلال ارغوانی

همچو سعدی که هنر را به لطافت برساند

کس چنین شعبده   در   ملک تخیل نکند