گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۶

توانگران که به جنب سرای درویشند
مروت است که هر وقت از او بیندیشند
تو ای توانگر حُسن، از غنای درویشان
خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند
تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید؟
که دوستانِ تو چندان که می‌کشی بیشند
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستانِ وفادار بهتر از خویشند
غلام همت رندان و پاکبازانم
که از محبت با دوست، دشمن خویشند
هر آینه لبِ شیرین جواب تلخ دهد
چنان که صاحب نوشند، ضارب نیشند
تو عاشقان مسلم ندیده‌ای سعدی
که تیغ بر سر و سر بنده‌وار در پیشند
نه چون منند و تو؛ مسکین، حریص، کوته‌دست
که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توانگران که به جنب سرای درویشند
مروت است که هر وقت از او بیندیشند
درویش: فقیر و تهی‌دست / مروّت: مردی و مردانگی، جوانمردی و فتوت / کنایه: اندیشه کسی کردن (توجه به کسی داشتن، به فکر کسی بودن). / معنی: توانگرانی که در کنار خانه خویش همسایه درویشی دارند، از جوانمردی است که گاه‌گاهی به ناتوانی و ناداری او فکر کنند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تو ای توانگر حُسن، از غنای درویشان
خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند
حسن: جمال و زیبایی / غنا: غم و رنج / خسته: آزرده و شکسته‌دل / ریش: جراحت و اثر زخم، داغ. / معنی: تو ای آن که از لحاظ لطافت و زیبایی توانگر هستی از رنج درویشان؛ چه مجروح باشند و چه از پای درآیند، آگاهی نداری. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید؟
که دوستانِ تو چندان که می‌کشی بیشند
کنایه: به جان آمدن (به ستوه آمدن، درمانده شدن). / معنی: اگر یکی از عشاق تو در غمت از پای درآید باکی نداری؛ زیرا تو هر قدر از دوستانت بکشی، باز هم زیادند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستانِ وفادار بهتر از خویشند
خویش (دوم): خویشاوند. / جناس تام: بین دو «خویش» / تضاد: دوستان و خویش (دوم) با بیگانگی / جناس زاید: مرا، مران. / معنی: ای یار، مرا به دلیل اینکه در زمره خویشان تو نیستم از خود مران؛ زیرا چه بسا دوستان وفاداری هستند که از خویشاوند بهتراند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
غلام همت رندان و پاکبازانم
که از محبت با دوست، دشمن خویشند
همت ← ۱۱۵٫۱۱ / رندان: جمع رند - > ۱۱٫۲ / محبّت: دوستی و مهرورزی و در غزل فارسی بیشتر مترادف با عشق است. / کنایه: غلام همت کسی بودن (مرید همت بلند کسی بودن و خود را در برابر کسی کوچک کردن). پاکبازان (عاشقانی که با نظر پاک به معشوقان نگرند، عاشقان پاک‌نظر) / تضاد: دوست، دشمن / معنی: غلام همت و ارادهٔ آن رندان و پاک‌باختگانی هستم که در اثر مهر ورزیدن با دوست، خصم خویش گشته و به خود ستم روا می‌دارند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
هر آینه لبِ شیرین جواب تلخ دهد
چنان که صاحب نوشند، ضارب نیشند
هر‌آینه: قید مرکب، بی‌شک، یقیناً / لب شیرین: - > ۲۷۳٫۳ / نوش: شهد و عسل، هر چیز شیرین / ضارب: زننده / کنایه: ضارب نیش (کسی که آزرده خاطر می‌کند.) / تضاد و جناس لاحق: نوش، نیش / تناسب: شیرین، نوش، که با تلخ در تضاد است. / ایهام تضاد بین «تلخ» در معنای غیر منظورش در بیت با «شیرین». / معنی: بی‌تردید لب شیرین یار پاسخی تلخ به عاشق می‌دهد؛ همان طور که کسانی که نوش دارند نیش گزنده نیز دارند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تو عاشقان مسلم ندیده‌ای سعدی
که تیغ بر سر و سر بنده‌وار در پیشند
مسلّم: کامل، مطیع و منقاد، ثابت و استوار / کنایه: تیغ بر سر بودن (به رنج و مشقت دچار بودن). بنده‌وار سر در پیش بودن (مانند بندگان مطیع و فرمانبردار بودن) / جناس لاحق: بر، سر، در. / معنی: ای سعدی، تو عاشقان راستینی را که در میدان عشق شمشیر بر سر دارند و مثل بندگان سر تسلیم فرود‌آورده، اعتراضی نمی‌کنند، ندیده‌ای، - منبع: شرح غزل‌های سعدی
نه چون منند و تو؛ مسکین، حریص، کوته‌دست
که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند
مسکین: درویش و آن که هیچ ندارد، حقیر و ضعیف / کنایه: کوته‌دست (ناتوان و عاجز). ترک چیزی گفتن (رها کردن چیزی) / تناسب: مسکین، درویش / معنی: آنان مثل من و تو حقیر و آزمند و کوته‌دست نیستند؛ بلکه بر هر دو جهان پشت پای زده و درویشانه زندگی می‌کنند. - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی 

خوانش ها

غزل ۲۳۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۳۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۳۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۲۳۶ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل ۲۳۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۳۶ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۳۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۳۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۳۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1387/09/12 06:12
محمود یوسفی

با سلام
بیت دوم شعر را استاد کریمی در ردیف اوازی خویش بجای مروت از کلمه ضرورت استفاده کرده است .می خواستم بدانم چرا این دوگانگی بوجود امد.
متشکرم

1403/12/28 17:02
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

در نگاه اول به نظر می رسد «ضرورت» درست‌تر است اما وقتی به مصرع اول دقیق شوید مشخص است که «مروت» درست‌تر و با معناتر است.

مروت و جوانمردی است که توانگرانی که در کنار خانۀ درویش هستند همیشه در باره او بیندیشند و به فکر او باشند.

ابتدا سعدی این نکتۀ اخلاقی را گوشزد می‌کند سپس به سراغ پیام عاشقانه‌اش می‌رود 

ای کسی که از نظر زیبایی توانگر هستی اصلا از حال درویشان که ابراز نیاز نمی‌کنند و در ظاهر توانگر می‌نمایند بی خبر هستی؛ چه خسته باشند چه مجروح و زخمی

 

1395/05/02 06:08
امین پیام

در ردیف آوازی استاد دوامی نیز این گونه است. ظاهرا در نسخه دیگری از غزلیات به جای مروت، ضرورت آمده است.

1395/09/23 23:11
معین گلابی

درود.در ردیفِ سازیِ سنتورِ صبا،تالیف پایور نیز،واژه ی "ضرورت" در کمانکی،روبروی "مروت" آمده است.

1395/10/27 13:12
سجاد عباباف

استاد ادیب خوانساری نیز این غزل را در آواز ماهور خوانده اند. ایشان هم کلمه ضرورت را بکار برده اند

1395/10/15 20:01

در حاشیهٔ تصحیح فروغی «ضرورت» را بدل «مروت» در مصرع دوم بیت اول آورده و این نشان می‌دهد که در بعضی نسخ ضرورت آمده.

1396/12/02 21:03
سپیدار

به نظرم این صحیح‌تره
تو عاشقان مسلح ندیده ای سعدی
که تیغ بر کف و سربنده وار در پیشند

1403/12/01 00:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

عاشقان مسلح؟

یعنی چون در مصرع دوم «تیغ» آمده؛ باید عاشقان هم مسلح باشند؟

عاشقان حتی سپر را می‌اندازند و خود را سپر و سیبلِ تیر معشوق می‌کنند چه رسد که سلاح برگیرند

به خشم رفته ما را که می برد پیغام

بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است

 

شرط وفاست آن که چو شمشیر برکشد

یار عزیز جان عزیزش سپر بود

 

تو را خدا به سعدی بزرگ درس ندهید. حداقل یک دور چند غزل سعدی را بخوانید و سپس به سعدی بگویید چنین کن

1399/01/15 10:04
فاطمه

به نظرم مروت بهتره از ضرورت

1399/01/15 10:04
فاطمه

تازه به جای هروقت ازو بیندیشند هم من شنیده ام که میگن یکدم ارو بیندیشند

1399/01/15 11:04
فاطمه

اما در هر حال به نظرم شعر بسبار عاشقانه ای است که در دستگاه همایون در ردیف اساتید موسیقی سنتی ایران خوانده شده، از این جهت که دستگاه همایون رو دستگاه عشاق می نامند و بسیار رازآلود و محزون است و این شعر عجیب باهاش همخوانی داره

1399/05/15 20:08
Omid Hass

با درود
در بیت دوم
تو ای توانگر حسن از عنای درویشان
خبر نداری اگر نازکند و گر ریشند
صحیح است
عنا به معنی رنج و محنت به جای غنا که با مضمون بیت همخوانی ندارد
با سپاس

1403/08/16 16:11
نوید احمدپور

درود کاملاً درست است،میخواستم این مورد رو گوشزد کنم که شما مرقوم فرموده بودید

1403/10/27 01:12
جلال ارغوانی

هزار ملک سخن اگر چه  شد سعدی 

هزار هزار چواوزغمزه ات جگر ریشند