گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۵

بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند
بادپیمایی هوایی می‌زند
کس نمی‌بینم ز بیرون سرای
و اندرونم مرحبایی می‌زند
آتشی دارم که می‌سوزد وجود
چون بر او بادِ صبایی می‌زند
گرچه دریا را نمی‌بیند کنار
غرقه حالی دست و پایی می‌زند
فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی
سر به دیوارِ سرایی می‌زند
آشنایان را جراحت مرهمست
زان که شمشیر آشنایی می‌زند
حیف باشد دست او در خون من
پادشاهی با گدایی می‌زند
بنده‌ام گر بی‌گناهی می‌کشد
راضیم گر بی خطایی می‌زند
شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی
می‌فرستد یا قفایی می‌زند
ناپسندیده‌ست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می‌زند
محتسب گو چنگ میخواران بسوز
مطرب ما خوش به تایی می‌زند
دود از آتش می‌رود خون از قتیل
سعدی این دم هم ز جایی می‌زند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند
بادپیمایی هوایی می‌زند
هوش مصنوعی: یک بلبل بی‌دل آهنگی را می‌خواند و در آسمان پرواز می‌کند.
کس نمی‌بینم ز بیرون سرای
و اندرونم مرحبایی می‌زند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را از بیرون خانه نمی‌بینم و در درون خانه هم کسی از من استقبال نمی‌کند.
آتشی دارم که می‌سوزد وجود
چون بر او بادِ صبایی می‌زند
هوش مصنوعی: من آتشی در دل دارم که وجودم را می‌سوزاند، گویی که نسیم صبحگاهی بر آن می‌وزد.
گرچه دریا را نمی‌بیند کنار
غرقه حالی دست و پایی می‌زند
هوش مصنوعی: اگرچه دریا را نمی‌بیند، اما فردی که در آب غرق شده تلاش می‌کند تا نجات پیدا کند و دست و پا می‌زند.
فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی
سر به دیوارِ سرایی می‌زند
هوش مصنوعی: در بالای خانه‌ها یک بلوا و آشفتگی وجود دارد که باعث می‌شود کسی به دیوار خانه‌ای ضربه بزند.
آشنایان را جراحت مرهمست
زان که شمشیر آشنایی می‌زند
هوش مصنوعی: آشنایان همدیگر را به دلایل ویژه‌ای می‌آزارند، اما این درد و جراحت برایشان قابل تحمل است و به نوعی برایشان تسکین‌دهنده است، زیرا رابطه‌ی عمیق و نزدیکی که با هم دارند، این آسیب‌ها را قابل بخشش می‌کند.
حیف باشد دست او در خون من
پادشاهی با گدایی می‌زند
هوش مصنوعی: جا دارد که او که دستش به خون من آغشته است، خود را پادشاه بداند در حالی که در واقع مثل یک گدا به نظر می‌رسد.
بنده‌ام گر بی‌گناهی می‌کشد
راضیم گر بی خطایی می‌زند
هوش مصنوعی: من بنده‌ام و اگر بی‌گناهی را به قتل برسانند، من راضی‌ام و اگر به کسی که خطایی نکرده آسیب بزنند، نیز راضی‌ام.
شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی
می‌فرستد یا قفایی می‌زند
هوش مصنوعی: اگر کسی نعمت و لطفی به من بدهد، با کمال میل سپاسگزاری می‌کنم، چه آن نعمت هدیه‌ای باشد یا اینکه کمکی به من کند.
ناپسندیده‌ست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می‌زند
هوش مصنوعی: توصیه شده است که هیچ‌کس پس از تجربه عشق، نظری ندهد، زیرا این کار در نظر اهل فهم و عقل پسندیده نیست.
محتسب گو چنگ میخواران بسوز
مطرب ما خوش به تایی می‌زند
هوش مصنوعی: پاسخ به طلب‌کاران بگو که ساز و آواز شراب‌نوشان را قربانی نکنند، چرا که نوازنده ما به خوبی نواختن را ادامه می‌دهد.
دود از آتش می‌رود خون از قتیل
سعدی این دم هم ز جایی می‌زند
هوش مصنوعی: دود به خاطر آتش بلند می‌شود و خون به خاطر کشته شدن. سعدی می‌گوید که در این لحظه هم چیزی از جایی دیگر به ما می‌رسد.

خوانش ها

غزل ۲۳۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۳۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۳۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۳۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1395/09/22 02:11
۷

محتسب گو چنگ میخواران بسوز
مطرب ما خوش به تایی می‌زند
نوازنده ما با یک تار هم خوب مینوازد.
چنگ=سازی با هشت یا نه تا(تار) و بسیار کهن که پیشینه آن به پنج هزار سال پیش بازمیگردد و گویند رامتین آن را ساخته است.

1397/01/27 19:03
۷

آتشی دارم که می‌سوزد وجود
چون بر او باد صبایی می‌زند
آتشی در من افتاده که با هر خبری که از دوست به من میرسد بیشتر زبانه می کشد.
فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی
سر به دیوار سرایی می‌زند
تا فتنه ای بر بام نیاید که دیده شود عاشقی پیدا نمی شود که سر به دیوار بکوبد

1397/01/27 19:03
۷

آشنایان را جراحت مرهمست
زان که شمشیر آشنایی می‌زند
زخم دلباختگان خود مرهم است زیرا نشان شمشیر دلبران است که همیشه با آنان است.
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی

ناپسندیده‌ست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می‌زند
از نگاه اندیشمندان ناپسند است هر که بعد از عاشقی چاره اندیشی کند.
یا خربزه نخور یا خوردی پای لرز آن بایست.
یا مرو با یار ازرق پیرهن
یا بکش بر خان و مان انگشت نیل
دوستی با پیلبانان یا مکن
یا بکن خانه ای درخورد پیل

1397/08/10 03:11
۷

دود از آتش می‌رود خون از قتیل
سعدی این دم هم ز جایی می‌زند
دم گرم سعدی بیخودی نیست که دلی خونین و پرسوز دارد.

1402/03/29 20:05
فاطمه یاوری

چقد شبیه به اون شعره ی شهریاره

1403/10/27 01:12
جلال ارغوانی

سعدی خوش گوی می داند فلک

هر زمان ساز جدایی می زند

زین سبب از لفظ شیرین دری

ساز شادی ورهایی می زند

پادشاه شاعران باشد ولی

پیش او دم از گدایی می زند