غزل شمارهٔ ۲۰۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۰۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۰۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۰۳ به خوانش مهدی سروری
غزل ۲۰۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۰۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۰۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۰۳ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۲۰۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۰۳ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر متن تصنیف معروف و بسیار زیبایی است که استاد تاج اصفهانی آنرا نیز خواند است
اجرای زیبای گروه پالت
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدرضا شجریان؛ تصنیف "باد صبا" و آواز شوشتری:
پیوند به وبگاه بیرونی
این شعر در شاهکار حسام الدین سراج در آهنگ بوی بهشت به بهترین شکل ممکن خوانده شده است
اجرای این شعر با آواز استاد شجریان در برنامه گلهای تازه شماره 102
این شعر را استاد علیرضا افتخاری به زیبایی هرچه تمامتر در آلبوم آتش دل خوانده است
بجز اجرای زیبای استاد شجریان جناب محمودی خوانساری نیز تصنیف ضربی بسیار زیبایی از این شعر و در دستگاه شور داشتند.
درود دوستان
چند بیت از این غزل دلنواز توسط امید معنوی خوانده شده و ترکیب آن با انیمیشین دوست داشتنی به کارگردانی سارا طبیب زاده ارزش دیدن را دارد.
ظاهرا فقط من نخوندم این شعر رو (شوخی :) ). اما براستی راجعبه غزل سعدی شاید ایجاد ساختارهای مشابه به این اندازه قوی از لحاظ تکنیک و محتوا از جانب هیچ کسی بجز خودش ممکن نباشه. قطعا یکی از بزرگترین اقبالهای حافظ شاگردی او (به لحاظ زمانی) در محضر سعدی بوده. یاد مقالهای از استاد کدکنی افتادم که یکی از اشتباهات استاد مینوی رو در رابطه با تفسیر یکی از ابیات سعدی تشریح می کنن. غزل سعدی و عشق سعدی بینقص و دست نیافتنیه.
به دور از تعصب باید اعتراف کرد که اجرای افتخاری اون هم در سن بیست و پنج سالگی بی نظیرترین است
ادمین عزیز اینجارو توجه بفرمایید:
که دانستم که هرگز سازگاری
اگر این مصرع رو خوب بخونیم متوجه میشیم معنی نداره.چون اول این مصرع واژه حال باید باشه.به این صورت:
حال که دانستم که هرگز سازگاری__پری را با بنی آدم نباشد.در برنامه گلهای تازه 152 که استاد محمودی خوانساری میخونن در قسمت ضربی این واژه حال گفته میشه که تاید میکنه حرف بنده رو.در برنامه گلها که فاخرترین برنامه موزیکال ادبی ایرانه.محاله که اشتباهی در این زمینه وجود داشته باشه.چون با نظارت های شدیدی که متشکل از ادبیان بزرگ کشور بوده برنامه ضبط میشده.پس خواهشا اصلاح بفرمایید این بیت رو..درضمن دوستان عزیز هرکدوم اشاره ای کردن که این شعر رو چه کسی خونده.اما خواهشا گلهای تازه 152 رو دانلود کنن وقضاوت کنن خودشون که صدای محمودی خوانساری چیه.با ویولن سحر انگیز حبیب الله بدیعی وضرب جهانگیر ملک
مبادا در جهان دلتنگ، رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
خدا نکند در جهان گرفته باشد آن رویی که روی تو را(از نزدیک) ببند ولی شاد نباشد.یعنی اینگونه نباشد که دیگر نتواند نزدیک تو شود و دلتنگی همه وجودش را دربر گیرد.
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد . . . که با من بسته ای محکم نباشد
مبادا در جهان دلتنگ، رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
مبادا را میتوان به معنی هرگز مباشد و چنین نیست هم دانست.
رو در نیم بیت نخست هم رخ است و هم چهره به معنی شخص(فلان چهره)
در جهان هرگز شخص دلتنگی نباشد که روی تو را ببیند و خرم نشود(از دلتنگی برون نیاید)
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
اما. اما. اما.
چه دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد!
من از دست تو در عالم نهم روی یعنی چه؟
گرامی حسین
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
می گوید: به همه مردم {زیبا رویان } عالم می نگرم تا مانند تو را ببینم ولی زهی خیال باطل
درود حسین عزیز و ناباور گرامی
به استناد بیت اول به گمانم به این معنا باشد:
به علت بیاعتنایی که نسبت به من داری (از دست بیاعتنایی تو)، به ناچار روی از تو گرداندم تا چون تو را در جایی دیگر بیابم، اما ...
گرامی ..
سپاس
سخن شما درست تر است
سه گنجوری گرامی،
"...در عالم نهم روی" -> روی به عالم بیاورم، عالم یا جهان را بگردم
در بیت اول:
"تو را نادیدن ما غم نباشد"
1- تو ما را نمی بینی
2- ما تو را نمی بینیم
می گوید:
-ما تو را نمی بینیم ولی تو را غمی از این بابت نیست
چرا که در میان پیروانت (عاشقان، شیفتگان ...) از ما بهتر و برتر بسیارند
-من از بابت این بی اعتنایی روی در جهان آورده ام (آنرا می گردم که چون تویی را در آن بیابم)
ولیکن در جهان همانند تویی وجود ندارد...
مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد؟
من فکر میکنم, مصرع دوم سوالی هست. امیدوارم در جهان کسی دلتنگ نباشد, چه کسی روی تو را میبیند و دلتنگ میشود. یعنی امیدوارم همه روی تو را ببینند و همه شاد باشند. استاد شجریان هم با همین لحن اجرا کردند. یادشون گرامی
مبادا در جهان دلتنگِ رویی (مبادا که در جهان دل تنگِ رویی وجود داشته باشد)
که رویت بیند و خرم نباشد(چه کسی روی تو را ببیند وخرم نباشد؟)
ویا اینکه مبادا که در جهان دل تنگِ رویی وجود داشته باشد که رویت را ببیند و خرم نشود.
گرامی همایون
دل تنگِ رویی به چه معناست؟
تنگ رو می شود رویِ تنگ،{ غمگین }
مانند: گلبرگ می شود برگِ گُل
سرو قد می شود قدِ سرو
در جواب ناباور گرامی
دلتنگِ رویی به معنی غمگین و حزین برای دیدار رویی
و نه تنگ رو
فاصله پیش آمده اشتباه بود و دلتنگِ صحیح است.
گرامی همایون
مبادا در جهان دلتنگِ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
آری شما از دید دیگری نظر کردی که آن هم درست است
آفرین
هر کسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تا گمان آیدت کو قسطای بن لوقاستی
یعنی اگه پیشنهاداتی رو که دوستان به گنجور دادن، روی غزل استاد سخن پیاده کنن، شعر تبدیل میشه به پسوند یک کلمه بی ادبی!
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
غزل شماره ۲۰۳ حکیم سخن(طیبات )
وزن :مفاعیلن مفاعیلن فعولن
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلَت بِهْ از ما کم نباشد
خیل: ایل ، در اینجا مراد انبوه عاشقان.
معنای بیت:تو اگر ما را نبینی هرگز غمگین نمیشوی، زیرا در لشکر هواخواهانت بهتر از ما کم نیستند.
۲_من از دستِ تو در عالم نَهَم روی
ولیکن چون تو در عالَم نباشد
روی در عالم نهادن :کنایه از آواره شدن، در به در شدن .
معنای بیت :من از دست تو سر به کوه و بیابان میگذارم و در جهان سیر و سفر خواهم کرد، اما افسوس هیچکس در جهان مانند تو نیست.
۳_ عَجب گَر در چمن برپایْ خیزی
که سروِ راست پیشَت خَم نباشد
چمن :در آن زمان محوطهٔ پر گلی است در میان ردیف درختان، گلزار آنچه امروز می نا میم سبزه زار نامیده می شد.
عجیب است اگر تو برخیزی و درخت راست قامت سرو پیش قد و قامت تو خم نشود و سرافکنده نشود.
۴_مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
دل تنگ رو :کسی که نشانهٔ دلتنگی و غم و غصه از چهره اش پیداست .
نیست باد آن کسی که دلتنگ است و با دیدن روی تو شاد و خرم نشود.
۵_من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
من از همان روز که با من پیمان و عهد بستی میدانستم که به آن وفا نخواهی کرد...
۶_که دانستم که هرگز سازگاری
پَری را با بنی آدم نباشد
پری :جن، استعاره از زن بسیار زیبا.
خصوصیت پری گریزان بودن و از چشم مردم پنهان ماندن است.
معنای بیت :چون میدانستم که هرگز پری و آدمیزاد با یکدیگر سازگار نیستند.
۷_مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مَرهَم نباشد
محبوبم! دلم را مجروح و زخمی رها نکن که هیچ مرهمی برای زخمهایش در جهان ندارم.
۸_بیا تا جان شیرین در تو ریزم
که بُخل و دوستی با هم نباشد
در تو ریزم :به پایت بریزم، فدای تو کنم .
بخل :خِسّت، تنگ چشمی .دوستی :عاشقی، عشق.
:با هم نباشد:باهم جمع نمی شوند ، ضد یکدیگرند.
۹_نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیبِ عیش بی همدم نباشد
طیب ِعشق :خوشی زندگی .نباشد ممکن
نیست.
زندگی بی تو را نمی خواهم زیرا زندگی بی تو برایم ممکن نیست.
۱۰_نظر گویند سعدی با که داری
که غم با یار گفتن غم نباشد
با کسی نظر داشتن :به کسی علاقه مند بودن.
به من میگویند: «سعدی! به چه کسی دل بسته یی؟غم دلت را به ما بگو، زیرا ما یاران و دوستان توایم .غمی که بتوان با دوستان در میان گذاشت ، غم نیست.
۱۱_ حدیثِ دوست با دشمن نگویم
که هرگز مُدّعی محرم نباشد
من با دشمنان دربارهی عشقِ دوست سخن نمیگویم، چون هرگز مدعی و لافزنِ عشق بر عشق واقعی محرم نیست.
بشرح محمد علی فروغی حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید ..
من آن اندازه نیستم که در مورد خداوندگار عشق وادب متنی بنویسم،فقط میتوانم بگویم: روحت شاد، روحت شاد، روحت شاد سعدی عزیز🌹🌹
شیخ اجل در این شعر به سیم آخر زده
هیچ وقت اینطور علنی از حالت عرفانی و ماورای که در عرفان هست و ارتباطی که برقرار میشه سخن نگفته و همیشه در قالب داستان و پند و نصیحت وار اشعار میسروده ولی در این شعر علنی گفته پری با بنی آدم خو نگیرد البته با هرکسی خو نگیرد ! شاه سخنوران اینجا رو بازی کرده ! البته در همه اشعار او حالت ماورای برقرار فقط با چشم دل باید دید ! پری دقیقا منظورش همون از ما بهتران بوده نه زن زیبا که البته به همون معنا در مورد پری هست که گاهی دیو گاهی پری هست و بسته به حال عارف ذات او دارد . بجای اینکه بگید کی خونده یا بیت هاشو برسی کنید درک کنید حال و احوال شاعر ! نه تنها سعدی تقریبا همه شعرا وقتی وصل بودن طبع شعری اومده براشون و همه اشعار با دید اونها باید دید نه فقط عاشقی خداپرستی عارفی ، شور شیدایی از یه جای میاد که واقعا باید وصل باشی تا بفهمی . یه خورده اندیشه و طلب کردن کمک میکنه بهتر درک کنیم .
بهار ارچه بود خرم ولیکن
چوشعرت سعدیا خرم نباشد