غزل شمارهٔ ۲۰۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۲۰۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۰۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۲۰۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۲۰۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۲۰۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۰۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۰۰ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
در بیت 10 چو به مامنی رسیدی صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
معنای بیت اول چیست؟
چه کسی؟
که هیچکس را به تو بر نظر نباشد که نه بر تو ماند،
مگرش بصر نباشد
در واقع بیت به این صورت است
میفرماید تو چه کسی هستی که هرکسی بر تو نظر کند از بس زیبایی نگاهش بر تو مات میماند مگر کسی که کور باشد
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد
مژهای به خواب و بختی که به خواب درنباشد
قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه
که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او
سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد
عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدی
ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد
عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدی
ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد
روانت شاد
چه کسی که هیچ کس را به تو بر گذر نباشد
که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد
کسی نیست که گذرش به تو نیفتد و مبهوت نشود مگر چشم نداشته باشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را
چو به مآمنی رسیدی دگرت سفر نباشد
مآمن:جان پناه،امانگه،سامه
چه فرقی بین دیوار و آدم هست که وقتی از عشق سخن بگی در او اثر نکند
با سلام. در بیت 5 مصراع دوم در نباشد، بصورت درن باشد نوشته شده است. لطفا تصحیح فرمایید.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
بیت چهارم یعنی چی؟
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم
نکنی که چشم مستت ز خمار بر نباشد
بر سر ِ راه ِ تو نشسته بودم (به این امید) که به رویِ من نظر کنی. (اما تو) این کار را نکنی (نمی کنی)! (چون) که چشم ِ مست ِ تو از بس که خمار است، اصلن باز نمی شود که بخواهد به من نگاه کند
#غزل شمارهٔ _ ۲۰۰
وزن : فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
(رمل مثمن مشکول مشکول)
۱_ چه کسی؟ که هیچ کس را به تو بَر نظر نباشد
که نه در تو بازمانَد مگرش بَصَر نباشد
چه کسی: چه کسی هستی؟ کیستی؟ «ی »در اینجا شناسه است .«ز ماندن در اینجا به معنای از حرکت باز ایستادن »است و به این اعتبار «در» به معنای پیش ،نزد یا« به سبب »خواهد بود. میتوان «بازماندن »را به معنای«فرو ماندنو حیران شدن»نیز گرفت. چشم بصر، چشم ، چشم بصیرت .معنای بیت :تو کیستی که هر کس گذرش به تو بیفتد (با دیدن جمالت) از حرکت باز میایستد و پیش تو میخکوب میشود، مگر اینکه چشم بصیرت نداشته باشد در این صورت به سادگی از کنار تو خواهد گذشت).
۲_ نه طریقِ دوستانست و نه شرطِ مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
نه طریق دوستان است: این راه رسم را دوستی نیست، ز دوستی بمیریم: از شدت مهر و محبت بمیریم.
۳_مَکُن! اَر چه میتوانی که ز خدمتم برانی
نزنند سائلی را که دَری دگر نباشد
سایل: نیازمند .معنای بیت: اگرچه میتوانی مرا از حضور خود طرد کنی، اما چنین کاری نکن، وقتی تنها یک در برای گدایی وجود داشته باشد و گدا نتواند به در دیگری روی آورد ،نباید او را طرد کرد.
۴_ به رَهَت نشسته بودم که نظر کنی به حالم
نَکُنی، که چشمِ مستت، ز خُمار، بَرنباشد
چشم مست :چشم خمار، بر نباشد: باز نیست. «بر» در اینجا به معنای« باز و بالا» است.
۵_ همه شب در این حدیثم که خُنُک تَنی که دارد
مُژهای به خواب و بختی که به خواب دَرنباشد
همه شب: سراسر شب .همه شب در این حدیثم: تمام شب با خود میگویم. خنک تنی: خوشا به حال کسی .مژه :در اینجا مراد« چشم» است .به خواب در نباشد:در خواب نباشد «بختی که به خواب در نباشد یعنی بخت بیدار و مساعد.
۶_ چه خوشست مرغِ وحشی که جفایِ کَس نبیند
من و مرغِ خانگی را بکُشند و پَر نباشد
جفا :بی مهری معنای بیت:خوشا به حال پرنده وحشی که قدرت پرواز دارد و از هیچ کس بیمهری و آزار نمیبیند( بیمهری و آزار کسی را تحمل نمیکند)، من و مرغ خانگی را با این که میکشند ،قدرت پرواز نداریم.
۷_ نه من آن گناه دارم که بترسم از عُقوبَت
نظری که سَر نبازی، ز سَرِ نظر نباشد
نظر:۱_نگاه۲_ نظر در زبان عرفان به دیدن و احساسی لطیف و معنوی اطلاق میشود که به وسیله آن میتوان حقیقت را دریافت. در واقع «نظر» چشم حقیقت بین باطنی ست. پس اهل نظر یا صاحب نظر کسی است که بینش درست و دقیق و ذوق زیبایی شناس دارد. معنای بیت:من گناهی نکردهام که از مجازات آن بترسم نظربازی و نگاهی که در راه آن از جان خود نگذری از روی صاحب نظری نیست و ارزشی ندارد
۸_ قَمَری که دوست داری، همه روز دل بر آن نِهْ!
که شَبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
قمر ماه:ماه، استعاره از «معشوق زیبارو » دل بر( چیزی )نهادن: به کنایه یعنی« پذیرفتن ،تن در دادن، آمادهٖ( چیزی) نهادن معنای بیت: اگر ماه رویی را دوست داری همواره باید آماده آن باشی که در شبی تاریک و بی مهتاب(در شب تاریک جدایی )خونت را بریزد.
۹_چه وجودِ نقشِ دیوار و چه آدمی که با او
سخنی ز عشق گویند و در او اَثَر نباشد
چه... و چه:( بر یکسانی و برابری دلالت دارد) نقش: دیوارکنایه از« انسان یا چیز بیروح و فاقد جاذبه» معنای بیت :آدمی که وقتی با او از عشق سخن میگویند تحت تاثیر قرار نگیرد، با نقش دیوار فرقی ندارد.
۱۰_ شب و روز رفت باید قَدَمِ رَوَندگان را
چو به مَأمَنی رَسیدی، دگرت سفر نباشد
روندگان :۱_مسافران ۲_ رهروان، سالکان راه حق. مأمن جای امن. پناهگاه مراد «مقام رضا» است که بعد از مقام توکل و بالاترین و آخرین مرحله سلوک است.«رضا »به معنای تسلیم شدن سالک در برابر ناملایمات و سختیها بدون هیچ گونه ناخشنودی قلبی ست سفر: رفتن از شهری یا جایی به شهری یا جایی دیگر سفر در عرفان عبارت است از« توجه دل به حق» معنای بیت: همان گونه که پای مسافران (از بیم راهزنان و دزدان) باید شب و روز در حرکت باشد تا به جای امن برسند و از سفر بیاسایند. سالکان راه عشق از (بیم وسوسههای نفس) باید شب و روز در حرکت باشند تا به مقام رضا برسند، از آن پس دیگر و از سفر می آسایند . از این پس دیگر به تعبیر عطار در منطق الطیر،« روش»(= رفتن ،سفر، سلوک) در کار نخواهد بود، آنچه هست« کشش» است: «هفتمین وادی فقر است و فنا/ بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت /گر بود یک قطره قٔلزوم گرددت».
۱۱_ عَجَبست پیشِ بعضی که تَر است شعرِ #سعدی
ورقِ درختِ طوبیٰست چگونه تَر نباشد
تر ۱_ به عنوان صفت شعر روان آبدار لطیف تازه در مقابل خشک) سبز
: طوبی:به روایت اسلام طوبی درختی است در بهشت که خدا آن را دست قدرت خویش کاشته است که در هر نقطه ٔ بهشت شاخه بی از آن هست.گفته اند میوۀ این درخت حامهً بهشتیان است ..
شرح :محمد علی فروغی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
درود بر شما 💚
نه عجب که شعر سعدی شده گفته ملائک
که به خوبی کلامش گل ونیشکر نباشد