غزل شمارهٔ ۱۹۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۹۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۹۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۹۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۲ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
حیف این غزل زیباست که تا کنون نوشته ای نداشته
اگر هزار غم است از جهانیان بر دل
همین بس است که او غمگسار ما باشد
این بیت عالیه
به کنج غاری عزلت گزینم از همه خلق
گر آن لطیف جهان یار غار ما باشد
عالیه این بیت
حیف که این غزلیات زیبا بدون حاشیه هستن
یار غار، اشاره به فخر عالمیان محمد مصطفی است .شاعر میگوید اگر آن بزرگ یار غار ما بشود کسر شان او نیست بلکه مایه افتخار ماست بر همه عالمیان
جفای پرده درانم تفاوتی نکند... به نظر من در این بیت شاعر بزرگ ما میگوید اگر من جفاکارانه پرده دری و افشای راز کنم، وقتی محبوب رازدار است اتفاقی نمیافتد.
یعنی اراده محبوب بالاتر اراده ماست.
تا نظر دوستان چه باشد.
به اختیار قضای زمان بباید ساخت
که دایم آن نبود کاختیار ما باشد
:)
#غزل_شماره_۱۹۲
وزن :مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
(مجتث مثمن مخبون محذوف)
۱_گَر آن مُراد، شبی در کنارِ ما باشد
زِهی سَعادت و دولت که یارِ ما باشد
مراد :آرزوی دل «در تصوف »مرشد ،پیر
دولت :بخت ،نیک بختی ،اقبال
۲_اگر هزار غم است از جهانیان بر دل
همین بس است که او غمگسارِما باشد
غمگسار:غمخوار، کسی که غم را از دل ببرد کنایه از محبوب ،معشوق
۳_به کُنجِ غاری عُزلَت گُزینم از همه خَلق
گر آن لطیفِ جهان، یارِ غارِ ما باشد
خلق :مردم
ظریف :نازک اندام ، و نیز خوشخوی ، خوش معاشرت ، بذله گو.کسی که در لطافت و خوشخویی و خوش معاشرتی ، بذله گویی در جهان مانند ندارد
همام تبریزی گفته است :خاک ره گشتند بسیار از لطیفان جهان/کز لطافت روی ایشان برد آبِ یاسمن
یارِغاری : در معنای مجازی رفیق یک رنگ و موافق یارِ صادق
۴_از آن طرف نپذیرد کمالِ او نُقصان
وَزین جهت شرفِ روزگارِ ما باشداگر چنین
اتفاق فرخنده یی بیفتد و آن مراد شبی را پیش من بگذراند )تا جایی که به او مربوط می شود کمال و فظیلتش کاهش نمی یابد و تا جایی به من مربوط می شود ،حضور او برای تمام عمر مایهٔ افتخار من خواهد بود .
۵_جفایِ پردهدَرانم تفاوتی نکند
اگر عنایتِ او پردهدارِ ما باشد
جفت:بی مهری
پرده دَران :کسانی که حرمت دیگران را هتک می کنند یا کارتهای ناروای دیگران را بر ملا می کنند.
آدم های هتاک و بدهن ضمیر «م»در «پرده درانم »متمم فعل است به معنای برای من ،از نظر من ».
عنایت:توجه
پرده دار:پرده پوش ،حافظ اسرار .در اصل به معنای حاجب یا دربان است ،کسی که در در بارشاهان مامور بالا بردن و آویختن پرده بود و با این کار به دیگران اجازه ورود میداد یا نمی داد.
معنای بیت: اگر توجه و لطف او پرده دارمن شود دیگر از بی مهری و آزار هتاکان پروایی نخواهم داشت.
۶_مرادِ خاطرِ ما مشکلست و مشکل نیست
اگر مرادِ خداوندگارِ ما باشد
مراد :۱_ آرزو، حاجت، نیاز.
در مصراع دوم خواست و اراده.
خداوندگار:۱_ رئیس، بزرگ،۲_ خدا .
معنای بیت: برآورده شدن آرزو و حاجت دل ما مشکل است اما اگر خواست آن بزرگ چنین باشد مشکل نیست.
۷_به اختیارِ قضایِ زمان بباید ساخت
که دایم آن نبود کاختیارِ ما باشد
اختیار: خواست، انتخاب .قضای زمان :حکم روزگار.
معنای بیت: باید با آنچه حکم روزگار برای ما اختیار می کند و رقم می زند ساخت،
زیرا روزگار همیشه به خواست ما و بر وفق مراد ما نمی گردد.
۸_و گر به دستِ نگارینِ دوست کُشته شویم
میانِ عالَمیان، افتخارِ ما باشد
نگارین :در اینجا یعنی« زیبا »
۹_به هیچ کار نیایم گَرَم تو نَـپْـسَـندی
و گر قبول کنی، کار، کارِ ما باشد
معنای بیت: اگر تو مرا نپسندی به هیچ دردی نخواهم خورد همه کارهای من بی ارزش خواهد بود) و اگر تو مرا بپذیری ،هر کاری که بکنم ارزشمند خواهد بود.
۱۰_نگارخانهی چینی که وَصف میگویند
نه ممکن است که مثلِ نگارِ ما باشد
نگارخانه چینی: در داستانها نگارستان را شهری در سرحدٌ چین پنداشته اند پر از تصویر ها و نقش و نگار بدیع. این شهرت از آنجا پیدا شده که چینیان از دیرباز در انواع نقاشی مهارت داشته اند نگارخانه به معنای بت خانه هم آمده است زیرا بت ها را بسیار زیبا میتراشیدند.
نگار: معشوق، محبوب این واژه یادآور آرایش و رنگ معشوق است.
۱۱_چنین غَزال که وَصفَش هَمیرَوَد #سعدی!
گمان مَبَر که به تنها شکارِ ما باشد
غزال: آهو .وصفش که همی رود: و صفش بر سر زبان هاست.
به شرح : محمد علی فروغی
حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
بیت ۳
به کُنجِ غاری عُزلَت گُزینم از همه خَلق
گر آن لطیفِ جهان، یارِ غارِ ما باشد
خلق :مردم
ظریف :نازک اندام ، و نیز خوشخوی ، خوش معاشرت ، بذله گو.کسی که در لطافت و خوشخویی و خوش معاشرتی ، بذله گویی در جهان مانند ندارد
همام تبریزی گفته است :خاک ره گشتند بسیار از لطیفان جهان/کز لطافت روی ایشان برد آبِ یاسمن
یارِغاری : در معنای مجازی رفیق یک رنگ و موافق یارِ صادق
تلمیح به داستان به غار حرا رفتن حضرت محمد (ص)
هزار مانی نقاش روزگار اگر آرد
گمان مبر یکی چو سعدی صورت نگار ما باشد