گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش‌سخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
مردم از عقل به دربرد که او دانا شد
شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی
چشم بر هم نزدی سرو سهی‌بالا شد
عالم طفلی و جهل حیوانی بگذاشت
آدمی‌طبع و ملک‌خوی و پری‌سیما شد
عقل را گفتم از این پس به سلامت بنشین
گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شد
پر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا دهنی
که نه از حسرت او دیده ما دریا شد
سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست
وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
معنی: این گل تازه‌شکفته کجا رویید که چنین زیبا شد؟ آخر این غورهٔ تازه چگونه تبدیل به حلوا شد و چنین شیرین گشت؟ / نوخاسته: تازه‌روییده و نورسیده / استعاره مصرحه: گل خندان (معشوق زیبا و خندان). غورهٔ نوخاسته (معشوق نابالغ و کم‌سن‌و‌سال). حلوا (معشوق زیبا و شیرین) / تضاد: غوره، حلوا / تلميح: اشاره به ضرب‌المثل: غوره نشده مویز شده است (امثال و حکم دهخدا، ۱۱۳۰) - منبع: شرح غزل‌های سعدی
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش‌سخن و طوطی شکرخا شد
هوش مصنوعی: این مرغ دیگر چگونه از تخم بیرون آمده است که چنین بلبل خوش‌سخن و طوطی شیرین‌زبان شده است؟
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
مردم از عقل به دربرد که او دانا شد
معنی: چه کسی این لطافت گفتار و رسایی سخن را به وی آموخت؟ روزی که خردمند شد، مردم را از خود بی‌خود کرد. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی
چشم بر هم نزدی سرو سهی‌بالا شد
هوش مصنوعی: یک جوانه تازه از سوی نسیم بر کناره جوی ظاهر شد، در حالی که تو هنوز پلک نزده‌ای، سرو بلند، سر به آسمان کشید.
عالم طفلی و جهل حیوانی بگذاشت
آدمی‌طبع و ملک‌خوی و پری‌سیما شد
معنی: دنیای کودکی و نادانی حیوانی را رها کرد و سرشت آدمی به خود گرفت و خوی فرشتگی و چهره‌ای چون پری یافت. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
عقل را گفتم از این پس به سلامت بنشین
گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شد
معنی: به عقل گفتم که از این پس با صحّت و سلامت زندگی کن، گفت: خاموش باش وقتی این فتنه دوباره سر برآورده است، نمی‌توان در صحت و آرامش به سر برد. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
پر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا دهنی
که نه از حسرت او دیده ما دریا شد
معنی: هیچ دهانی مانند صدف از مروارید درخشان پر نگشت مگر اینکه در حسرت او چشم ما از شدت اشکباری مثل دریا شد. / لؤلؤ: مروارید / لالا: درخشان / کنایه: دیده دریا شدن (اشک بسیار ریختن و گریستن شدید) / تناسب: صدف، لؤلؤ، دريا.  - منبع: شرح غزل‌های سعدی
سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست
وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد
معنی: ای سعدی، غنچه آبدار و رسیده نمی‌تواند در پوسته خود باقی بماند؛ پس وقت را مناسب و خوش دید و به گلی زیبا و شکوفا تبدیل گشت. - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی

خوانش ها

غزل ۱۹۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۹۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۹۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1399/08/15 20:11
هادی رشیدی

این غزل چرا مهجور است چنین؟؟!!
کسی میتواند مفهومی کلی از سرودن این غزل برای من روشن سازد؟

1400/05/13 11:08
فاطمه زندی

در این غزل زیبای حضرت سعدی اشاره ای به رشد و تکامل ،که در گذر زمان پدید می آید دارد..گاهی ما دچار غفلت شده و سرعت رشد و کمال غافلگیرمان میکند..

وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد...

حضرت سعدی درباره ارزش زمان و غنیمت شمردن وقت :

کنونت که امکان گفتار هست

بگوی ای برادر به لطف و خوشی ...

1402/03/02 06:06
فاطمه زندی

وزن:فعلاتن فعلاتن فعلن

(رمل مخبون محذوف)

 

۱_ کی بِرُست این گُلِ خندان و چنین زیبا شد؟

اخِر این غوره‌ی نوخاسته چون حَلوا شد

 

غوره: انگور نارس و ترش مزه.

 نوخواسته :تازه روییده ۲_نوجوان .آخِر در اینجا بر تعجب و شگفتی دلالت دارد .معنای بیت این گل شکفته چه وقت غوره تازه روییده چگونه به این سرعت به انگور شیرین تبدیل شد؟

 

۲_ دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد؟ که چنین

بلبلِ خوش سخن و طوطیِ شکّرخا شد

 

از بیضه برآمد سر از تخم بیرون آورد، شِکٌَرخا: شِکٌر خاینده از مصدر خاییدن به معنای جویدن شکر خوار. شکرخا: کنایه از شیرین سخن هم هست.

 معنای بیت: و این پرنده خوش آواز چه وقت سر از تخم بیرون آورد که به این سرعت به بلبل خوش سخن و طوطی شیرین گفتار تبدیل شده است؟

 

۳_که درآموختش این لطف و بَلاغت؟ کآن روز

مردم از عقل به دَر بُرد که او دانا شد

 

که در آموختش: چه کسی به یاد داد 

بلاغت: وضع یا کیفیت بیان به شیوهٔ قابل فهم و خوشایند و مطابق با قاعده های ادبی

 مردم از عقل به در برد: عقل از سر مردم پراند

 

۴_شاخَکی تازه بَرآوَرد صبا بر لبِ جوی

چشم بر هم نزدی سَروِ سَهی‌بالا شد

 

شاخکی تازه: شاخهٔ کوچکِ جوان.

 برآورد :رویاند. رویاندن نهال های تازه را به باد صبا نسبت داده است. صبا: باد خنک و لطیفی که از جانب شمال شرقی می وزد.

 به اعتقاد قدما باد صباست که گیاهان را می رویاند و گلها را شکفته می کند.

 

۵_عالَمِ طفلی و جَهلِ حَیَوانی بگذاشت

ادمی‌طبع و مَلَک‌خوی و پَری‌سیما شد

 

عالم طفلی دوران کودکی و خردسالی.

 

بگذاشت: در اینجا یعنی پشت سر گذاشت و از آن بیرون آمد.

 آدمی طبع: دارای خلق و خوی انسانی، انسان.

ملک خوی :فرشته خو 

پری سیما:پری چهره داری چهره یی به زیبایی پریان

 

۶_ عقل را گفتم: از این پس به سلامت بنشین!

 

گفت: خاموش! که این فتنه دگر پیدا شد

سلامت:امنیت، عافیت پارسایی ،رستگاری«.به سلامت بنشین» یعنی در امان باش، در پی پارسایی و رستگار باش.

 فتنه :معشوقی که موجب فتنه وآشوب گردد، زیبا رویی که دل و دین می رباید۲_ آشوب بلا،گمراهی .

دگر: به معنای باز، بار دیگر دوباره بگیریم بی معنا نخواهد بود، اما بهتر است آن را بیانگر قطعیٌت یافتن چیزی و غیر قابل برگشت بودن آن بگیریم.

 معنای بیت عقل گفتم اگر حالا بعد می توانی در امان باشی به فکر رستگاری باشی گفت: ساکت باش که دیگر کار من تمام است، زیرا این دلبر فتنه انگیز ظهور کرده است.

 

۷_ پُر نشد چون صدف از لُؤلُؤِ لالا دَهَنی

که نه از حسرتِ او دیده‌ی ما دریا شد

 

لؤلؤ لالا: مروارید درخشان .در اینجا کنایه از دندان های سفید و درخشان معشوق است.

 

 پر شدن دهن از دندان به بالغ شدن و قد کشیدن اشاره دارد.

 حسرت: آرزوی برآورده نشده. دید دریا شدن :پر شدن چشم از اشک به شدت گریه کردن.

 معنای بیت: هر دهنی که مانند صدف از مروارید های درخشان دندان پر شود هر زیبا رویی که قد و بالا بکشد ببالد ،چشم ما را از حسرت وصالش پر از اشک می کند.

 

۸_ #سعدیا! غنچه‌ی سیراب نگنجد در پوست

وقت، خوش دید و بخندید و گُلی رعنا شد

 

سیراب: پرطراوت. نگنجد در پوست: پوست غنچگی خود را می شکافد و می شکفد. در پوست نگنجیدن کنایه از بسیار شاد بود هم هست . بخندید در اینجا شکفت باز شد. رعنا: زیبا.

 

به شرح : محمد علی فروغی 

حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1403/09/27 00:11
جلال ارغوانی

گرچه زیبا سخنم درغم آن زیبا روی

چشمه چشم تو سعدی بنگر دریا شد