غزل شمارهٔ ۱۹۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۹۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۹۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۹۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
این غزل چرا مهجور است چنین؟؟!!
کسی میتواند مفهومی کلی از سرودن این غزل برای من روشن سازد؟
در این غزل زیبای حضرت سعدی اشاره ای به رشد و تکامل ،که در گذر زمان پدید می آید دارد..گاهی ما دچار غفلت شده و سرعت رشد و کمال غافلگیرمان میکند..
وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد...
حضرت سعدی درباره ارزش زمان و غنیمت شمردن وقت :
کنونت که امکان گفتار هست
بگوی ای برادر به لطف و خوشی ...
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلن
(رمل مخبون محذوف)
۱_ کی بِرُست این گُلِ خندان و چنین زیبا شد؟
اخِر این غورهی نوخاسته چون حَلوا شد
غوره: انگور نارس و ترش مزه.
نوخواسته :تازه روییده ۲_نوجوان .آخِر در اینجا بر تعجب و شگفتی دلالت دارد .معنای بیت این گل شکفته چه وقت غوره تازه روییده چگونه به این سرعت به انگور شیرین تبدیل شد؟
۲_ دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد؟ که چنین
بلبلِ خوش سخن و طوطیِ شکّرخا شد
از بیضه برآمد سر از تخم بیرون آورد، شِکٌَرخا: شِکٌر خاینده از مصدر خاییدن به معنای جویدن شکر خوار. شکرخا: کنایه از شیرین سخن هم هست.
معنای بیت: و این پرنده خوش آواز چه وقت سر از تخم بیرون آورد که به این سرعت به بلبل خوش سخن و طوطی شیرین گفتار تبدیل شده است؟
۳_که درآموختش این لطف و بَلاغت؟ کآن روز
مردم از عقل به دَر بُرد که او دانا شد
که در آموختش: چه کسی به یاد داد
بلاغت: وضع یا کیفیت بیان به شیوهٔ قابل فهم و خوشایند و مطابق با قاعده های ادبی
مردم از عقل به در برد: عقل از سر مردم پراند
۴_شاخَکی تازه بَرآوَرد صبا بر لبِ جوی
چشم بر هم نزدی سَروِ سَهیبالا شد
شاخکی تازه: شاخهٔ کوچکِ جوان.
برآورد :رویاند. رویاندن نهال های تازه را به باد صبا نسبت داده است. صبا: باد خنک و لطیفی که از جانب شمال شرقی می وزد.
به اعتقاد قدما باد صباست که گیاهان را می رویاند و گلها را شکفته می کند.
۵_عالَمِ طفلی و جَهلِ حَیَوانی بگذاشت
ادمیطبع و مَلَکخوی و پَریسیما شد
عالم طفلی دوران کودکی و خردسالی.
بگذاشت: در اینجا یعنی پشت سر گذاشت و از آن بیرون آمد.
آدمی طبع: دارای خلق و خوی انسانی، انسان.
ملک خوی :فرشته خو
پری سیما:پری چهره داری چهره یی به زیبایی پریان
۶_ عقل را گفتم: از این پس به سلامت بنشین!
گفت: خاموش! که این فتنه دگر پیدا شد
سلامت:امنیت، عافیت پارسایی ،رستگاری«.به سلامت بنشین» یعنی در امان باش، در پی پارسایی و رستگار باش.
فتنه :معشوقی که موجب فتنه وآشوب گردد، زیبا رویی که دل و دین می رباید۲_ آشوب بلا،گمراهی .
دگر: به معنای باز، بار دیگر دوباره بگیریم بی معنا نخواهد بود، اما بهتر است آن را بیانگر قطعیٌت یافتن چیزی و غیر قابل برگشت بودن آن بگیریم.
معنای بیت عقل گفتم اگر حالا بعد می توانی در امان باشی به فکر رستگاری باشی گفت: ساکت باش که دیگر کار من تمام است، زیرا این دلبر فتنه انگیز ظهور کرده است.
۷_ پُر نشد چون صدف از لُؤلُؤِ لالا دَهَنی
که نه از حسرتِ او دیدهی ما دریا شد
لؤلؤ لالا: مروارید درخشان .در اینجا کنایه از دندان های سفید و درخشان معشوق است.
پر شدن دهن از دندان به بالغ شدن و قد کشیدن اشاره دارد.
حسرت: آرزوی برآورده نشده. دید دریا شدن :پر شدن چشم از اشک به شدت گریه کردن.
معنای بیت: هر دهنی که مانند صدف از مروارید های درخشان دندان پر شود هر زیبا رویی که قد و بالا بکشد ببالد ،چشم ما را از حسرت وصالش پر از اشک می کند.
۸_ #سعدیا! غنچهی سیراب نگنجد در پوست
وقت، خوش دید و بخندید و گُلی رعنا شد
سیراب: پرطراوت. نگنجد در پوست: پوست غنچگی خود را می شکافد و می شکفد. در پوست نگنجیدن کنایه از بسیار شاد بود هم هست . بخندید در اینجا شکفت باز شد. رعنا: زیبا.
به شرح : محمد علی فروغی
حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
گرچه زیبا سخنم درغم آن زیبا روی
چشمه چشم تو سعدی بنگر دریا شد