گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۰

از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
وز آن که خون دلم ریخت تا به تن چه رسد
به گَرد پای سمندش نمی‌رسد مشتاق
که دست‌بوس کند تا بدان دهن چه رسد
همه خطای من‌ست این که می‌رود بر من
ز دست خویشتنم تا به خویشتن چه رسد
بیا که گر به گریبان جان رسد دستم
ز شوق پاره کنم تا به پیرهن چه رسد
که دید رنگ بهاری به رنگ رخسارت؟
که آب گل ببرد تا به یاسمن چه رسد
رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما
فرشته ره نبرد تا به اهرمن چه رسد
ز هر نبات که حسنی و منظری دارد
به سروقامت آن نازنین بدن چه رسد
چو خسرو از لب شیرین نمی‌برد مقصود
قیاس کن که به فرهاد کوه‌کن چه رسد
زکات لعل لبت را بسی طلبکارند
میان این همه خواهندگان به من چه رسد
رسید نالهٔ سعدی به هر که در آفاق
و گر عبیر نسوزد به انجمن چه رسد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
وز آن که خون دلم ریخت تا به تن چه رسد
معنی: این وابستگی بی‌فایدهٔ من به او چه حاصلی برایم خواهد داشت؟ معلوم نیست از کسی که دلم را خون کرد چه بر سرم خواهد آمد؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
به گَرد پای سمندش نمی‌رسد مشتاق
که دست‌بوس کند تا بدان دهن چه رسد
معنی: مشتاق او حتی نمی‌تواند به گرد پای اسبش برسد تا دست او را ببوسد؛ پس چگونه ممکن است در بوسیدن دهان او کامیاب شود؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
همه خطای من‌ست این که می‌رود بر من
ز دست خویشتنم تا به خویشتن چه رسد
معنی: همه مشکلاتی که برایم به وجود می‌آید در اثر خطاهای من است؛ معلوم نیست  که از دست کارهای من چه بلایی بر سرم خواهد آمد؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
بیا که گر به گریبان جان رسد دستم
ز شوق پاره کنم تا به پیرهن چه رسد
معنی: پیراهن دریدن چه اهمیتی دارد؟ اگر دست من به گریبان جان برسد، آن را مشتاقانه از هم خواهم درید. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
که دید رنگ بهاری به رنگ رخسارت؟
که آب گل ببرد تا به یاسمن چه رسد
معنی: چه کسی تاکنون بهاری را به زیبایی رخسارت مشاهده کرده است؟ زیرارنگ بهاریِ گونه‌هایت آبروی گل سرخ را می‌برد؛ پس ریختن آبروی گل یاسمن که رنگی ندارد، برای او چه کاری دارد؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما
فرشته ره نبرد تا به اهرمن چه رسد
معنی: نگهبان کیست تا بتواند به خلوت ما راه یابد؟ زیرا در این خلوت حتی فرشته را راه نیست چه رسد به اهریمن که از پیش رانده شده است. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
ز هر نبات که حسنی و منظری دارد
به سروقامت آن نازنین بدن چه رسد
معنی: از هر گیاهی که زیبایی و جمالی دارد چه چیزی می‌تواند به قامت چون سرو آن محبوب لطیف‌تن برسد؟ زیبایی او ذاتی است و نیازی به زیبایی بیرونی ندارد. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
چو خسرو از لب شیرین نمی‌برد مقصود
قیاس کن که به فرهاد کوه‌کن چه رسد
معنی: آنجا که خسرو با تمام اقتدار خویش نمی‌تواند از لب شیرین کامیاب شود، پس بسنج که به فرهاد کوهکن چه خواهد رسید؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
زکات لعل لبت را بسی طلبکارند
میان این همه خواهندگان به من چه رسد
معنی: کسان بسیاری هستند که زکات لب لعل تو به آنها می‌رسد. در میان این زکات‌ستانانِ بسیار به من چه خواهد رسید؟ / زکات: در فقه آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند. (لغت‌نامه) - منبع: شرح غزل‌های سعدی
رسید نالهٔ سعدی به هر که در آفاق
و گر عبیر نسوزد به انجمن چه رسد
معنی: نالهٔ سعدی به تمام کسانی که در جهان هستند رسید. آری، اگر عود نسوزد اهل محفل چگونه از بوی خوش آن بهره‌مند خواهند شد؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی

خوانش ها

غزل ۱۹۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۹۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۹۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۹۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد

حاشیه ها

1394/09/30 21:11
mahsa

رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما

1395/04/17 14:07
ارش

بیت اخر را لطفا معنی کنید

1395/04/17 21:07
۷

سعدی میفرماید: سخن سوزناک من به هر کشور و کرانه ای رسید چاره چیست عبیر تا نسوزد بوی خوش آن به انجمنی و مجلسی نمیرسد.
میشود گفت همیشه کسانی باید بسوزند تا دیگران خوش باشند
عبیر=ترکیبی خوشبو از مشک و کافور و زعفران و مانند آن و در اینحا منظور شعر و سخن سعدی است که ترکیبی از سخنان زیبا و حکمت آموز
چه خوش گفت یک روز دارو فروش:
شفا بایدت داروی تلخ نوش
اگر شربتی بایدت سودمند
ز سعدی ستان تلخ داروی پند
به پرویزن معرفت بیخته
به شهد عبارت برآمیخته

1395/09/09 20:12
مینا مرادی

درود.
این هم معنای بیت آخر که یکی از دوستان خواسته بودند؛
همان گونه که عبیر با سوختن خویش انجمن را خوشبو و عطرآگین می کند، شیخ نیز با آه و ناله ی های موزون و خیال انگیزش که به نوعی سوختن می ماند گیتی را از نواهای خوش معطر می کند.

1397/02/16 00:05
۷

بیت دوم;
آنچنان میتازد که مشتاق به گرد سمندش نمیرسد تا دستبوسی کند دهن که جای خود دارد.

1403/05/29 12:07
دنیای پرشور شعر فارسی

بیت چو خسرو از لب شیرین نمی برد مقصود  قیاس کن به فرهاد کوه کن چه رسد؛ تلمیحی زیبا به داستان عاشقی خسرو و شیرین و فرهاد دارد.

1403/09/27 00:11
جلال ارغوانی

زتوای نازنین خوش خرام شیرین لب

 

به سعدی نازک خیال خوش سخن چه رسد