غزل شمارهٔ ۱۸۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۸۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۸۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۸۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۸۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۸۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۸۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۸۹ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
غم هجران به مساوی تر از این قسمت کن . . . .
ز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظری
ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد
مهر=خورشید و نیز محبت/ایهام
اگر نگاه مهربانی به من کوچک کنی فراتر از آسمان خواهم رفت.ذره زمانی به ثریا میرسد که مهر بر او بتابد(تو خورشید و من ذره ای بیش نیستم بر من گرم بتاب تا به آسمانها برسم
کمتر از ذره نیی پست مشو مهر بورز
کز فروغ تو به خورشید رسد صد پرتو
بالاخره جریان محبت کدام بری است؟!
از مهر به ذره یا از ذره به مهر؟
او نخست خواستگاری می کند ما میگوییم بله؟
یا ما اشتیاق نشان میدهیم او رخصت خواستگاری می دهد؟؟
سعدیا کنگره وصل بلندست و هر آنک
پای بر سر ننهد دست وی آن جا نرسد
پای بر سر ننهد=اگر از خود نگذرد و خود را هیچ مپندارد
کنگره=دندانه و آج کوشک و کاخ
کنگره وصل=کاخ وصال
کاخ وصال بس بلندست تا از خود نگذری بخت رسیدن به بالای آن را از سر برون کن
بر سر خوان لبت دست چو من درویشی
به گدایی رسد آخر چو به یغما نرسد
ناداری چون من اگر نتواند خوان لب شیرینت را تاراج کند دست کم میتواند از آن سفره چیزی به گدایی درخواست کند
کمتر از ذره نیی ،پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
به گمانم از ذره به مهر است
تا یار کرا خواهد ؟
و مستان به یکباره نمی رسند ، که اندک اندک.
و هم جور به ، که طاقت شوقش نیاوریم
و
گر مرا بی تو در بهشت برند
دیده از دیدنش بخواهم دوخت
و بلندای کنگره وصل
و پای بر سر نهادن تا گذر از آسمان
و وهای بسیار دیگر
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
" خار بردارم اگر دست به خُرما نرسد - سعدی
در راه ِ هر خواسته ای یک بُریدگی ، چُمباتمه زده . یک بُریدگیِ مشکوک ، یک چُمباتمگی معنا دار . میان راه و بُریدگی ، یک نَوَسان مشغول بازیست . یک نوسان که گاهی فلسفه می بافد و گاهی شعر می چَراند ...
راهرو به درازی ِریسمانش ، به اندازه ی کِش آمدن چشم هایش از راه ، ارث می برد .
اگر مقصد ، از سرِ جایش تکان نخورد ، اگر راه با انحنایش بازی اش نگیرد ، آینه ی من خُرما را باردار خواهد شد و اگر نه که آتشم خار را سقط نخواهد کرد ...
هر چند که سکوت ، همیشه پابرهنه با من مسابقه می دهد ولی عرق من همیشه قبل از عرقِ سکوت ، از جالباسی مشترکمان می چکد ...
احمد آذرکمان ـ حسن آباد فشافویه ـ مربوط به تابستان 1394
این مطلب قبلا در یکی از گروه های تلگرامی منتشر شده بود
پیوند به وبگاه بیرونی
7 عزیز
سعدیا گنگره وصل بلند است و هرآنک
پای بر سر ننهد دست وی آنجا نرسد
اگر میخایی برسی به بالای دیوار بلندی ( گنگره وصل ) باید پای بر سر و شانه
های کس دیگری بگذاری تا به بالای دیوار برسی
شاید مقصود رقابت با عاشقان دیگر است
در بیت سعدیا کنگره وصل بلن است و هر آنک/ پای بر سر ننهد دست وی آن جا نرسد
کنگره وصل استعاره مکنیه است؟
بله،استعاره مکنیه است
از کران تا به کران شهرت سعدی بگرفت
عجب است قصه من بر تونگارا نرسد