گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۳

شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بی‌خبر باشد
تیرباران عشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زنده‌ست در خطر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
آدمی را که خارکی در پای
نرود طرفه جانور باشد
گو ترش‌روی باش و تلخ‌سخن
زهر شیرین‌لبان شکر باشد
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بی‌خبر باشد
هوش مصنوعی: شور و حال بلبلان در صبح زود است، اما کسانی که خوابند از این سر و صدا خبری ندارند.
تیرباران عشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد
هوش مصنوعی: عشق خوبان همچون تیری است که دل‌های شوریده را پوشش می‌دهد و محافظت می‌کند.
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زنده‌ست در خطر باشد
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق خود به معشوق به نوعی قربانی می‌شوند و هرکسی که در این عشق زنده است، در معرض خطر و چالش قرار دارد.
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
هوش مصنوعی: تمام وجود جهان زیبایی چهره اوست، پس برای چه کسی چشم این دیدار وجود دارد؟
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
هوش مصنوعی: هیچکس را نمی‌شناسم که دل به او ندهد، مگر کسی که نابینا باشد.
آدمی را که خارکی در پای
نرود طرفه جانور باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی پاهایش را به خار نزنند، او موجودی عجیب و غریب خواهد بود.
گو ترش‌روی باش و تلخ‌سخن
زهر شیرین‌لبان شکر باشد
هوش مصنوعی: اگر تلخ و گزنده سخن بگویی، بهتر است، زیرا شیرینی سخن از زبان کسانی که نیرنگ می‌زنند، زهرآگین است.
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
هوش مصنوعی: عاقلان سعی می‌کنند از خطرات و مشکلات دوری کنند، اما عاشقان راه و طرز تفکر خاصی دارند که ممکن است متفاوت از عقلانیت باشد.
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد
هوش مصنوعی: سعدی دیگر نمی‌تواند به راه رفتن ادامه دهد، زیرا دل عاشق او همچون پرنده‌ای است که بال‌هایش بریده شده است.

خوانش ها

غزل ۱۹۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۹۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۹۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1394/09/30 22:11
شمس شیرازی

عاقلان، از بلا بپرهیزند!
مذهب عاشقان دگر باشد

1399/02/01 17:05
زینب

این شعر رو سینا سازگاری خونده ، در قطعه ی نجوای شوریدگان
ک فقط در آهنگیفای پیدا کردم و نتونستم ثبت کنم اون رو

1399/04/18 18:07
محسن

لوریس چکناوریان از این قطعه در موسیقی کلاسیک "مرثیه‌ای برای پرواز 752 اوکراینی" استفاده کرده و در آن خوانده شده است.

1400/01/29 16:03
محمدرضا خادم

خوشا به حالت سعدی بزرگوار

1402/03/02 05:06
فاطمه زندی

#غزل _شمارهٔ _۱۹۳

وزن :فعلاتن مفاعلن فعلن

    

۱_ شورشِ بلبلان، سَحَر باشد

خُفته از صبح، بی‌خبر باشد

شورش :شور و غوغا ،بانگ و فریاد.

۲_تیر باران ِعشق خوبان را

دل شوریدگان سپر باشد

تیر باران :باران تیر ،بارش تیر به فراوانی از هر سو 

معنای بیت :عاشقان ِ شیدا و پریشان در برابر تیرهای بلایی که عشق زیبا رویان پی در پی به طرف آنها پرتاب می کنند ، دل سپر می کنند و آماده اند تا تیر برای عشق در دل آنها فرو رود .

۳_عاشقان، کُشتِگانِ معشوقند

هر که زنده‌ست در خطر باشد

 

معنای بیت: عاشقان واقعی کسانی هستند که به دست ِ معشوق کشته شده اند (عاشقان واقعی برای خود در برابر معشوق وجودی قایل نیستند ، آنان در معشوق فنا شده اند ، و بنابراین هیچ خطر متوجه آنها نیست . زیرا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند .کسانی در خطرند که زنده اند (از خود بینی و خود پرستی رها نشده اند .

 

۴. همه عالَم جَمالِ طَلعَتِ اوست

تا که را چشمِ این نظر باشد

طلعت:چهره 

نظر :نگاه در عرفا به دید و احساسی لطیف و معنوی است که به وسیله ی آن می توان حقیقت را درک کرد .آن چشم حقیقت بین و زیبایی شناسی است که در باطن انسان باز می شود و به وسیلهٔ آن می توان حق را دریافت .

معنای بیت:سراسرِ جهان جلوهٔ زیبایی چهرهٔ معشوق ازلی است،باید دید چه کسی می تواند از زاویهٔ چنین نظری به جهان نگاه کند.

۵. کس ندانم که دل بِدو ندهد

مگر آن کس که بی‌بصر باشد

ندانم:نمی شناسیم ، سراغ ندارم.

بی بصر: نابینا ، نادان

۶. آدمی را که خارَکی در پای -

نَـرَوَد طُرفه‌جانور باشد

خارکی : خار کوچکی 

طرفه: عجیب،شگفت.

معنای بیت:کسی که حتی خار کوچکی از عشق در پای ِ دلش فرو نرود (عشق دلِ او را

 بی تاب ولی بی قرارنکند) بی‌گمان جانور عجیبی است. 

۷. گو تُـرُش‌روی باش و تلخ‌سخن!

زهرِ شیرین‌لبان شِکَر باشد

شیرین لب:معشوقی که لب شیرین و مکیدنی دارد.کنای از شیر زبان و خوش سخن هم هست .

معنای بیت:گیرم که معشوق ترش رویی کند و سخنان تلخ و آزار دهنده بر زبان براند ، زَهرِ شیرین لبان در کامِ عاشقان مانند شکر شیرین است.

۸. عاقلان از بلا بپرهیزند

مذهبِ عاشقان دِگَر باشد

بلا:رنج(در معنای مجازی )معشوق، از آن رو که عاشق را آزار می دهد.

مذهب :آیین در اینجا یعنی« راه و رسمِ عاشقی »

معنای بیت :عاقلان از رنج و مصیبت می گریزند، اما راه و رسم عاشقان دیگر است. عاشقان خود را آماج بلا و رنج می کنند.

۹. پایِ رفتن نماند #سعدی را

مرغِ عاشق، بُریده پَر باشد 

پای :در معنای مجازی تاب و توان 

معنای بیت:درد عشق سعدی را از پای درآورده است و دیگر تاب و توان حرکت را از دست داده است، آری پرندهٔ عاشق بریده بال است و قادر به پرواز نیست 

به شرح : محمد علی فروغی 

حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1403/09/22 23:11
جلال ارغوانی

سخن از سحر شاعران مبرید

شعر سعدی که خوبتر باشد