غزل شمارهٔ ۱۹۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۹۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۹۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۹۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
عاقلان، از بلا بپرهیزند!
مذهب عاشقان دگر باشد
این شعر رو سینا سازگاری خونده ، در قطعه ی نجوای شوریدگان
ک فقط در آهنگیفای پیدا کردم و نتونستم ثبت کنم اون رو
لوریس چکناوریان از این قطعه در موسیقی کلاسیک "مرثیهای برای پرواز 752 اوکراینی" استفاده کرده و در آن خوانده شده است.
خوشا به حالت سعدی بزرگوار
#غزل _شمارهٔ _۱۹۳
وزن :فعلاتن مفاعلن فعلن
۱_ شورشِ بلبلان، سَحَر باشد
خُفته از صبح، بیخبر باشد
شورش :شور و غوغا ،بانگ و فریاد.
۲_تیر باران ِعشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد
تیر باران :باران تیر ،بارش تیر به فراوانی از هر سو
معنای بیت :عاشقان ِ شیدا و پریشان در برابر تیرهای بلایی که عشق زیبا رویان پی در پی به طرف آنها پرتاب می کنند ، دل سپر می کنند و آماده اند تا تیر برای عشق در دل آنها فرو رود .
۳_عاشقان، کُشتِگانِ معشوقند
هر که زندهست در خطر باشد
معنای بیت: عاشقان واقعی کسانی هستند که به دست ِ معشوق کشته شده اند (عاشقان واقعی برای خود در برابر معشوق وجودی قایل نیستند ، آنان در معشوق فنا شده اند ، و بنابراین هیچ خطر متوجه آنها نیست . زیرا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند .کسانی در خطرند که زنده اند (از خود بینی و خود پرستی رها نشده اند .
۴. همه عالَم جَمالِ طَلعَتِ اوست
تا که را چشمِ این نظر باشد
طلعت:چهره
نظر :نگاه در عرفا به دید و احساسی لطیف و معنوی است که به وسیله ی آن می توان حقیقت را درک کرد .آن چشم حقیقت بین و زیبایی شناسی است که در باطن انسان باز می شود و به وسیلهٔ آن می توان حق را دریافت .
معنای بیت:سراسرِ جهان جلوهٔ زیبایی چهرهٔ معشوق ازلی است،باید دید چه کسی می تواند از زاویهٔ چنین نظری به جهان نگاه کند.
۵. کس ندانم که دل بِدو ندهد
مگر آن کس که بیبصر باشد
ندانم:نمی شناسیم ، سراغ ندارم.
بی بصر: نابینا ، نادان
۶. آدمی را که خارَکی در پای -
نَـرَوَد طُرفهجانور باشد
خارکی : خار کوچکی
طرفه: عجیب،شگفت.
معنای بیت:کسی که حتی خار کوچکی از عشق در پای ِ دلش فرو نرود (عشق دلِ او را
بی تاب ولی بی قرارنکند) بیگمان جانور عجیبی است.
۷. گو تُـرُشروی باش و تلخسخن!
زهرِ شیرینلبان شِکَر باشد
شیرین لب:معشوقی که لب شیرین و مکیدنی دارد.کنای از شیر زبان و خوش سخن هم هست .
معنای بیت:گیرم که معشوق ترش رویی کند و سخنان تلخ و آزار دهنده بر زبان براند ، زَهرِ شیرین لبان در کامِ عاشقان مانند شکر شیرین است.
۸. عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهبِ عاشقان دِگَر باشد
بلا:رنج(در معنای مجازی )معشوق، از آن رو که عاشق را آزار می دهد.
مذهب :آیین در اینجا یعنی« راه و رسمِ عاشقی »
معنای بیت :عاقلان از رنج و مصیبت می گریزند، اما راه و رسم عاشقان دیگر است. عاشقان خود را آماج بلا و رنج می کنند.
۹. پایِ رفتن نماند #سعدی را
مرغِ عاشق، بُریده پَر باشد
پای :در معنای مجازی تاب و توان
معنای بیت:درد عشق سعدی را از پای درآورده است و دیگر تاب و توان حرکت را از دست داده است، آری پرندهٔ عاشق بریده بال است و قادر به پرواز نیست
به شرح : محمد علی فروغی
حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
سخن از سحر شاعران مبرید
شعر سعدی که خوبتر باشد