گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۶

بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج خون زد
خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
دیوانگان خود را می‌بست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد
یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد
غلغل فکند روحم در گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج خون زد
هوش مصنوعی: زمان گذشت و دوباره آتش در کشتزار آرامش شعله‌ور شد. در چشمانم که همچون دریاست، موجی از خون به وجود آمد.
خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
هوش مصنوعی: عشق او به دل من آسیب زیادی وارد کرده و ناگهان دوباره به درون قلبم حمله‌ور شد.
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
هوش مصنوعی: من در دیدار زیبایش به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم و گویی در پایم گل‌های ارغوان ریخت. صحبت‌های دلنشین او مانند نوای ساز دل‌انگیزی در گوشم پیچید.
دیوانگان خود را می‌بست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد
هوش مصنوعی: دیوانگان خود را به زنجیر می‌کشیدند در هر جایی که عاقلان بودند، اما اینجا درباره دیوانگی صحبت می‌شود.
یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد
هوش مصنوعی: ای پروردگار، دلی که در آن محبت خود را نتواند جا دهد، وقتی که عشق به آنجا می‌آید، چه وضعی خواهد داشت!
غلغل فکند روحم در گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
هوش مصنوعی: روح من در باغ بهشتی فرشتگان به پرواز درمی‌آید، هر بار که سنگی بر سقف آبی رنگ می‌زند.
سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به عشق واقعی دست یابی، از خودت خارج شو و خود را فراموش کن. تنها کسی می‌تواند به این عشق بزرگ برسد که از خودگذشتگی کرده و از مرزهای فردیت عبور کند.

خوانش ها

غزل ۱۸۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۸۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۸۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۸۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۸۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۸۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۸۶ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1392/01/08 14:04
شهرام درویش

درود
استاد گلپایگانی ( گلپا ) نیز این شعر را در دستگاه شور خوانده اند ...

1392/10/08 19:01
دوستدار

مطلع غزل به گمانم بدین سیاق است:
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد. و نه باز که یک آوا کم دارد. ( باز اتش در خرمن سکون من زد)

1393/09/22 12:11
دکتر غدیری

حاشیه های شماره 1 و2 تایید می شوند. آری استاد گلپایگانی نیز "بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد"خوانده اند.

1394/11/31 05:01
عباس مشرف رضوی

اغلاط احتمالی:
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
به
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
هر جا که عاقلی بود این جا دم از جنون زد
به
هر جا که عاقلی بود آن جا دم از جنون زد ( به هرجا با "آن" اشاره می شود)
تفاوتها در ضبط:
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
به
هر گه که سنگ آهی بر طاق نیلگون زد (طاق مینایی)
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
به
دیدار دلربایش در پایم ارغوان ریخت (همخوانی دیدار و دلربا با الف کشیده)

1395/03/23 09:05
۷

یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آن جا خرگاه عشق چون زد
;کسی گه از خود دل کنده است چگونه میتواند دلباخته دیگری شود پس عشق و خودخواهی دو روی یک سکه اند

1395/08/06 18:11
۷

دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
ارغوان=گل دوروی،گل رعنا،گل سوری و آن گلی باشد از اندرون سرخ و بیرون زرد/نشان شرمندگی
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت=از شادی سرخ و زرد شدم
یا شاید اشک به خون نشسته ام از رخ زردم سرازیر شد
به دیدار شد چون گل ارغوان سهی قدّ و دیبا رخ و پهلوان
فردوسی

1401/07/16 22:10
جوادحمیدی

👏

1397/05/18 22:08
امین

یکی دیگر از شاهکارهای استاد غزل سعدی شیرازی.

1397/05/18 22:08
ایرانی

سعدی عشق منی.

1402/02/28 00:04
Mojtaba Heydari

درود ..

این شعر با صدای نابغه آواز ایران استاد اکبر گلپایگانی در برنامه گلهای تازه ۸۹ فوق العاده زیبا و شنیدنی است.

1402/09/22 13:11
غلامحسین مرادی

ایرانی بودن  افتخار است

شعر سعدی 

صدای سحر آمیز مرحوم علی اکبر گلپایگانی (گلپا)

ساز ویلن مرحوم استاد علی تجویدی 

دکلمه فخری نیکزاد 

سنتور مرحوم منصور صارمی

تار فرهنگ شریف 

هنر فاخر ایرانی 

1403/05/29 20:07
امیرحسین

"یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد

دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد"

میگه دلی که در اون، دست محبت، خرگاه عشق به پا کرد، یا رب تو کاری کن اون دل، پروای خویشتن نداشته باشه.

'یا رب' در اینجا هم معنی با بیت زیر هست و شاعر صرفا خدا رو خطاب قرار نداده، بلکه به معنی درخواست یا خواهش از خداست.

"یا رب که تو در بهشت باشی

تا کس نکند نگاه در حور"

1403/09/22 00:11
جلال ارغوانی

از لطف واز حرارت اشعار ناب سعدی

آبی به روی پاشید آتش در اندرون زد