گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۹

کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد
تشنه جان می‌دهد و ماء معین می‌گذرد
سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
حور عین می‌گذرد در نظر سوختگان
یا مه چارده یا لعبت چین می‌گذرد
کام از او کس نگرفتست مگر باد بهار
که بر آن زلف و بناگوش و جبین می‌گذرد
مردم زیر زمین رفتن او پندارند
کآفتابست که بر اوج برین می‌گذرد
پای گو بر سر عاشق نه و بر دیده دوست
حیف باشد که چنین کس به زمین می‌گذرد
هر که در شهر دلی دارد و دینی دارد
گو حذر کن که هلاک دل و دین می‌گذرد
از خیال آمدن و رفتنش اندر دل و چشم
با گمان افتم و گر خود به یقین می‌گذرد
گر کند روی به ما یا نکند حکم او راست
پادشاهیست که بر ملک یمین می‌گذرد
سعدیا گوشه‌نشینی کن و شاهدبازی
شاهد آنست که بر گوشه‌نشین می‌گذرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد
تشنه جان می‌دهد و ماء معین می‌گذرد
معنی: آن ماه نورانی که بدینسان می‌گذرد کیست؟ گویی تشنه‌ای در اثر بی‌آبی جان می‌دهد در حالی که آب روان از کنارش می‌گذرد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی 
سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
معنی: حتی اگر سرو بوستانی بتواند به حرکت درآید و از جایی به جایی رود، باز هم  نمی‌توان گفت که رفتاری به زیبایی رفتار معشوق دارد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی 
حور عین می‌گذرد در نظر سوختگان
یا مه چارده یا لعبت چین می‌گذرد
معنی: آیا از پیش چشم عاشقان دلسوخته زن سیاه‌چشم بهشتی می‌گذرد؟! یا ماه تمام یا معشوق چینی؟! ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی 
کام از او کس نگرفتست مگر باد بهار
که بر آن زلف و بناگوش و جبین می‌گذرد
معنی: کسی جز باد بهار که بر گیسوان و گونه‌ها و پیشانی او دست می‌ساید و می‌گذرد، از او کامی برنگرفته و به آرزویی نرسیده است. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی 
مردم زیر زمین رفتن او پندارند
کآفتابست که بر اوج برین می‌گذرد
معنی: ساکنان زمین که زیرترین فلک است وقتی عبور کردن او را می‌نگرند، می‌پندارند که او آفتابی است که از فراز آسمان بلند می‌گذرد. / مردم زیرِ زمین: مردم زمین زیرین، زیرا زمین را قدما در زیر فلک قمر می‌دانستند؛ یا زیر به معنی پست و فروتر باشد که در این صورت زیر زمین به معنی زمین پست و خاکی است. / اوج برین: آسمان بلند ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی  
پای گو بر سر عاشق نه و بر دیده دوست
حیف باشد که چنین کس به زمین می‌گذرد
معنی: به معشوق بگو که پای خویش را بر سر عاشق و بر چشمان دوست بگذارد؛ زیرا حیف است که زیبارویی چون او پای بر زمین گذارد و بگذرد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی
هر که در شهر دلی دارد و دینی دارد
گو حذر کن که هلاک دل و دین می‌گذرد
معنی: به تمام کسانی که در شهر هستند و دلی دارند و به دین پای‌بندند، بگو برحذر باشند؛ زیرا اینک معشوقی که تباهی دل و دین به دست اوست، از پیش آنان می‌گذرد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی
از خیال آمدن و رفتنش اندر دل و چشم
با گمان افتم و گر خود به یقین می‌گذرد
معنی: در اثر خیال به گمان می‌افتم که او به دل و چشم من پای می‌گذارد و از روی آنها عبور می‌کند؛ گرچه می‌دانم او یقیناً بر روی زمین گذر دارد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی
گر کند روی به ما یا نکند حکم او راست
پادشاهیست که بر ملک یمین می‌گذرد
معنی: اگر معشوق به ما توجهی داشته باشد یا نه، حکم حکم اوست؛ زیرا او به‌سان فرمانروایی است که از سرزمین متصرفی خویش عبور می‌کند. / ملک یمین: به کسر یا ضم اول در معنی دارایی و هستی، آنچه در تصرف کسی باشد. (لغت‌نامه) ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی    
سعدیا گوشه‌نشینی کن و شاهدبازی
شاهد آنست که بر گوشه‌نشین می‌گذرد
معنی: ای سعدی، انزوا اختیار کن و در خلوت به عشق ورزیدن به خوبرویان مشغول باش؛ زیرا شاهد واقعی کسی است که به گوشه‌گیران توجهی دارد. ـ منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی/ دکتر تورج عقدایی

خوانش ها

غزل ۱۷۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۷۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۷۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۷۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۷۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۷۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۷۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۹ به خوانش محمدرضا مومن نژاد

حاشیه ها

1389/01/01 00:04

سلام.
مصرع دوم بیت اول:
تشنه جان می دهد و ماه معین می گذرد
اشتباه است. صورت صحیح:
تشنه جان می دهد و ماء معین می گذرد
با توجه به قرائن ماء معین صحیح است به معنای آب گوارا
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1395/05/03 19:08
۷

سعدیا گوشه نشینی کن و شاهدبازی
شاهد آنست که بر گوشه نشین می‌گذرد
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

1395/07/12 09:10
۷

مردم زیر زمین رفتن او پندارند
کآفتابست که بر اوج برین می‌گذرد
آنگاه که در حال حرکت و رفتن است پریان میپندارند که آفتاب است که از اوج آسمان در حال گذر است

1403/08/11 22:11
احمد احمدی

در بیت نهم، برای حفظ وزن شعر، «حکم وِراست» به جای «حکم او راست» صحیح است.

1403/09/22 00:11
جلال ارغوانی

نه عجب صحبت سعدی همه عالم بگرفت

قصه اش برملک پرده نشین می گذرد