گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۴

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد
کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد
علت آنست که وقتی سخنی می‌گوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد
حجت آنست که وقتی کمری می‌بندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد
ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد
او که خنده‌اش مانند شکر است و دهانی بسیار شیرین دارد، نه تنها دل من که دل تمام مردم جهان را ربوده است.
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد
هر کس که در خانه سروی مثل او دارد، دیگر نیازی به تماشای درخت (برای لذت بردن) نخواهد داشت.
کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
کافران بت‌‌پرست از بت بی‌ جان چه سودی می‌برند؟ حداقل بتی را پرستش کنند که جانی در او باشد. (تا از تماشای رخ زیبایش لذت ببرند)
ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد
خم ابرویش مانند کمان است و قد راستش مانند تیر، هیچکس را ندیدم که تیر و کمانی مثل او دارد.
علت آنست که وقتی سخنی می‌گوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد
دلیلش این است که بعضی وقت‌ها حرفی می‌زند، وگرنه معلوم نمی‌شد که دهان دارد. (در قدیم دهان کوچک را زیبا می‌دانستند)
حجت آنست که وقتی کمری می‌بندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد
دلیلش این است که بعضی وقت‌ها کمربندی می‌بندد، وگرنه معلوم نمی‌شد که کمری دارد. (در قدیم کمر باریک و کوچک را زیبا می‌دانستند و امروزه نیز همینطور است.)
ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
ای کسی که به من گفتی به دنبال خونخوار خودت نرو! این سخن را با کسی بگو که اختیار و اراده‌‌ای دارد.
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
عشق، داغیست که تا زمان مرگ نخواهد رفت و همه‌ی مردم از این داغ نشانی بر صورت خود دارند.‌
سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد
ای سعدی! کشتیِ وجود را از موجِ عشق نمی‌توان به سلامت گذراند، زیرا محبت و عشق دریایی نیست که ساحلی داشته باشد.

خوانش ها

غزل ۱۷۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۷۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۷۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۷۴ به خوانش متین آریامنش
غزل ۱۷۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1389/09/06 18:12

به گمانم "هر که در خانه چو او (یا چون او) سرو روانی دارد" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، در حاشیه «چنین» را به عنوان بدل آورده، این شیوهٔ سرهم‌نویسی (چنو) برای این ترکیب به نظرم مناسب است (مطابق متن تصحیح فروغی) چرا که عملاً این دو کلمه همانند چنین و چنان یک کلمه محسوب می‌شوند.

1395/08/18 11:11
کمال صادقی

با سلام
این بیت رو استاد شهرام ناظری به زیبایی تمام همراه با ارکستر لوریس چکنواریان اجرا کردند و چقدر زیبا و دلنشین.
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

1395/11/08 15:02
۷

حافظ یک غزل دارد در پیشواز این غزل سعدی که یک بیت آن خیلی بچگانه و خنده دار است و همیشه خنده ام میگیرد از دیدن آن که در برابر بیت :
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
آورده:
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد

1401/11/08 20:02
Mahmood Shams

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند 

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک 

#حضرت_حافظ

 

بنده ام با نظر دوستی که به شما ایراد گرفتند موافقم 

بسیاری از اساتید ادبیات و شاعران نامی و افراد صاحب نظر 

بر خلاف نظر خام و بی ارزش شما ، همگان سلاطین و بزرگان شعر فارسی حضرات حافظ و سعدی و مولانا را ستایش کرده و بارها عشق و ارادت خود را بیان و نثار ایشان کرده اند ، با این نظرات مضحک سطحی و بی اهمیت  از هنر و بزرگی حافظ کم نمی شود فقط خود را کوچک می کنید و  شخصیت خود را نشان می دهید !

1397/01/14 16:04
ایرانی

ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

1397/01/14 16:04
امین

به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد
کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد

1398/08/16 01:11
پاسخ به ۷

در همان غزل حافظ:
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
شما در حدی نیستید که بر حافظ خرده بگیرید!

1399/12/07 10:03
یحیی زاده

آواز استاد اقبال آذر در دستگاه چهارگاه اجرا شده است که در اینجا افشاری درج شده است.

1402/08/11 08:11
بلال بحرانی

افشاری است.

1400/05/12 16:08
نگین

سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی 

بنده متوجه این دو بیت نمیشوم : 

علت آنست که وقتی سخنی میگوید 

ورنه معلوم نبودی که دهانی دارد 

حجت آنست که وقتی کمری می‌بندد 

ورنه مفهوم نگشتی که میانی دارد 

 

سپاسگزارم اگر راهنمایی بفرمایید  .

1400/09/24 03:11
متین سعیدی

سلام

اینجا سعدی میگه دلیل اینکه ما می‌پذیریم که این زیبارو دهانی هم داره، اینه که گاهی اوقات سخنی میگه (اغراق در ظرافت و کوچکی دهان یار) و همینطور دلیل اینکه ما می‌پذیریم که کمری داره، اینه که بعضی وقتا کمربندی میبنده (اینقد کمر یارش باریکه که اصلا دیده نمیشه(:   )

1402/08/14 22:11
ادبیات

درود، بسبار زیبا

1403/07/05 02:10
احمدرضا نظری چروده

دلیلی که می توان بر داشتن دهان معشوق ارائه  داد،این است که گاهی سخن می گوید وگرنه می گفتم که دهان ندارد.واگر کمربند نمی بست می گفتم که کمر ندارد.

میانی یافتم کزساق تا روی 

دوعالم را گره بسته به یک موی

حافظ گوید

بعدازاینم نبود شائبه درجوهرفرد

که دهان تو دراین نکته خوش استدلالیست

یعنی دروجودکوچکترین ذره عالم هرگز شک ندارم، چون دهان تو برای آن استدلال خوبی است.

دهان تنگ وکوچک وکمرباریک نشانه زیبایی بوده ودرشعرفارسی  جزومحاسن وویژگیهای خوب زنان محسوب می شده است.

 

1403/10/04 12:01
جلال ارغوانی

عشق پویا بشد از گفته سعدی به جهان

آری عشق از سخنش شرح وبیانی دارد