گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۱

مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتاده‌اند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بی‌اختیار من دارد
گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
مگر به درد دلی بازمانده‌ام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
هوش مصنوعی: آیا نسیم صبح بوی محبوب من را دارد که دل امیدوار من را راحت کرده است؟
به پای سرو درافتاده‌اند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
هوش مصنوعی: لاله و گل به پای درخت سرو افتاده‌اند، چون شمایل و زیبایی قد و قامت نگار من را ندارند.
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بی‌اختیار من دارد
هوش مصنوعی: به من نگو که چطور باید راه سالمی را پیدا کنم، چون عشق کنترل و اختیار ذهن من را در دست گرفته است.
گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد
هوش مصنوعی: تو همان گل و بهار تازه‌ای هستی که چهره‌ات مانند گل‌ها زیبا و خوشبو است.
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد
هوش مصنوعی: دیگر سرم و جایی که آرامش داشته باشم، نمی‌شود که به این آرزو فکر کنم، زیرا آرامش من در خاک من است.
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
من عمر خود را بیهوده در راه عشق او سپری کردم اما او از من و زندگی من فارغ و بی خبر است
مگر به درد دلی بازمانده‌ام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به حال دل سوخته من توجه کند یا اینکه آیا کسی هست که در مسیر زندگی‌اش، یاد و اثر من را داشته باشد؟
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
هوش مصنوعی: سعدی مانند خر زیر بار تو مانده و در گل به دام افتاده است، اما دل تو برای او نسوخت که او بیچاره بار سنگین من را تحمل می‌کند.

خوانش ها

غزل ۱۷۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۷۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۷۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۷۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1391/05/25 17:07
علی ه

دلت "نسوخت" که بیچاره...

1399/01/12 23:04
حامد

درود به روان پاک سعدی
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل در ماند
دلت نسوزد که بیچاره بار من دارد
وزن شعر:مفاعلن ،فعلاتن ،مفاعلن،،فع لن با این حساب محرز هستش که مصرع اخر بر روی کلمه "نسوزد"از وزن خارج شده ،لدا مصرع آخر ایراد تایپی داره.

1403/08/29 22:10
جلال ارغوانی

مصرع آخر نسوخت است .ومشکل وزن ندارد.

1403/10/25 18:12
جلال ارغوانی

نگاه سعدی به لب آبدار تو  گشت 

جهان نگاه به شعر آب دار من دارد