غزل شمارهٔ ۱۷۱
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتادهاند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد
گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
مگر به درد دلی بازماندهام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
مگر: قید تأکید است، همانا، به راستی / نسیم سحر:
بوی خوش صبحگاهی. / معنی: بیتردید نسیم صبحگاهی بوی یار مرا به همراه آورده است
که این گونه موجب آرامش دل امیدوار من گشته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
به پای سرو درافتادهاند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
لاله: «گیاهی است از تیره سوسنیها که دارای پیاز
میباشد و برگهایش دراز است و ساقه گل دهنده از وسط برگها خارج میشود. گل لاله از
سه گلبرگ و سه کاسبرگ رنگین به شکل گلبرگها تشکیل شده و در حدود۵۰ گونه از این
گیاه شناخته شده است. به مناسبت داغ سیاهی که در میان نوعی لاله دیده میشود آن را
لالهٔ داغدار، لاله دل سوخته و لاله دلسوز خوانند و همین گیاه است که لاله خودروی
هم خوانده میشود، شقایق» (گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی) / مگر: قید تأکید است، همانا، به درستی /
شمایل: -> ۸۴٫۶ / نگار: -> ۱۳٫۸ / تشبیه مضمر: قد نگار به سرو مانند شده است
/ تناسب: سرو، لاله، گل / استعاره مکنیه:
پای سرو و نیز لاله و گل (به قرینهٔ به پای کسی افتادن). / معنی: لاله و گل سر بر
قدم سرو نهادهاند، حتماً سرو بوستانی ویژگیهای یار مرا دارد که لاله و گل در
برابرش به خاک افتادهاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد
زمام: مهار و اختیار / خاطر: فکر و اندیشه، دل /
تشبيه: سلامت به راه (اضافه تشبیهی) / استعارهٔ مکنيه: عشق (به قرینه زمامداری و
نیز زمام خاطر). / معنی: من از سلامت بیخبرم، نشان
راه آن را از من مپرس؛ زیرا زمام خاطرم به دست عشق سپرده شده و از خویش اختیاری
ندارم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد
بهار ( اول ): ← ۲۲٫۸ / عارض: چهره، دو طرف گونه و
صورت. / استعاره مکنیه (تشخیص): گل و بهار (به قرینه مورد خطاب واقع شدن) /
استعاره مصرحه: گل و بهار (معشوق) / جناس
تام: بین دو «بهار و شکوفه و ربیع» / لف و نشر: گل و بهار، طراوت و بو. / معنی: ای
گل و ای شکوفه تازهرسته، شما آنانی هستید که چهرهتان طراوت و بوی خود را از یار
من به وام گرفته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد
«واو» معنی ملازمت و همراهی دارد / عافیت:
سلامت، نجات و رستگاری که نتیجه دوری از خلق و دنیای مادی است / هیهات: ->
۱۷٫۱۰ / کنایه: خاکسار (خوار و ذلیل و بیچاره). / معنی: با این عشقی که در سر خوار و بیچارهام افتادهاست بعید است که
بعد از این سر من با بالین عافیت قرین باشد! - منبع: شرح غزلهای سعدی
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
من عمر خود را بیهوده در راه عشق او سپری کردم اما او از من و زندگی من فارغ و بی خبر است
مگر به درد دلی بازماندهام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
مگر: قید تأکید است، همانا، بهدرستی / یارب: شبه
جمله است که برای شگفتی نیز به کار می
رود، خدایا / همت ← ۱۱۵٫۱۱ / تشبیه: همت به دامن (اضافه تشبیهی). / معنی: خدایا
حاصلم از عشق، درد دلی است که برایم مانده است! غبار من به کدام دامن همتی مینشیند
و چه کسی غم مرا خواهد خورد؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
کنایه: چو خر در گل درماندن (عاجز و درمانده شدن )
/ استعاره مصرحه: بار (غم عشق) / معنی: سعدی در زیر بار تو چونان خری به گل فرو
شده است؛ اما تو دلت به حال وی نسوخت که بگویی بیچاره به خاطر بار سنگین من در گل
مانده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
خوانش ها
غزل ۱۷۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۷۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۷۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۷۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش مریم فقیهی کیا
حاشیه ها
1391/05/25 17:07
علی ه
دلت "نسوخت" که بیچاره...
1399/01/12 23:04
حامد
درود به روان پاک سعدی
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل در ماند
دلت نسوزد که بیچاره بار من دارد
وزن شعر:مفاعلن ،فعلاتن ،مفاعلن،،فع لن با این حساب محرز هستش که مصرع اخر بر روی کلمه "نسوزد"از وزن خارج شده ،لدا مصرع آخر ایراد تایپی داره.
1403/08/29 22:10
جلال ارغوانی
مصرع آخر نسوخت است .ومشکل وزن ندارد.
1403/10/25 18:12
جلال ارغوانی
نگاه سعدی به لب آبدار تو گشت
جهان نگاه به شعر آب دار من دارد