گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳

هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که روی تو دید عشق آورد
زهر اگر در مذاق من ریزی
با تو همچون شکر بشاید خورد
آفرین خدای بر پدری
که تو فرزند نازنین پرورد
لایق خدمت تو نیست بساط
روی باید در این قدم گسترد
خواستم گفت خاک پای توام
عقلم اندر زمان نصیحت کرد
گفت در راه دوست خاک مباش
نه که بر دامنش نشیند گرد
دشمنان در مخالفت گرمند
و آتش ما بدین نگردد سرد
مرد عشق ار ز پیش تیر بلا
روی درهم کشد مخوانش مرد
هر که را برگ بی مرادی نیست
گو برو گرد کوی عشق مگرد
سعدیا صاف وصل اگر ندهند
ما و دردی کشان مجلس درد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که روی تو دید عشق آورد
هوش مصنوعی: هرکس که با تو هم‌نوشی کرد، شور و هیجانی از خود نشان داد و هر کسی که چهره‌ات را دید، دچار عشق و شوق شد.
زهر اگر در مذاق من ریزی
با تو همچون شکر بشاید خورد
هوش مصنوعی: اگر زهر هم در دهنم بریزی، با تو آنقدر شیرین است که می‌توانم بخورم.
آفرین خدای بر پدری
که تو فرزند نازنین پرورد
هوش مصنوعی: خدا را شکر می‌کنیم برای پدری که تو، فرزند عزیزش، را تربیت کرده است.
لایق خدمت تو نیست بساط
روی باید در این قدم گسترد
هوش مصنوعی: برای خدمت به تو این جا کم است، باید در این قدم فرشی زیبا بگسترانیم.
خواستم گفت خاک پای توام
عقلم اندر زمان نصیحت کرد
هوش مصنوعی: خواستم بگویم که من در مقابل تو به اندازه خاک پای تو کوچک و بی‌ارزش هستم، و عقل من در این لحظه به من توصیه می‌کند که باید تو را احترام بگذارم.
گفت در راه دوست خاک مباش
نه که بر دامنش نشیند گرد
هوش مصنوعی: در مسیر دوستی، خود را نباید به خاک آلوده کنی تا اینکه غباری بر دامن او نشیند.
دشمنان در مخالفت گرمند
و آتش ما بدین نگردد سرد
هوش مصنوعی: دشمنان در تلاشند که به ما آسیب بزنند و آتش و شور ما هرگز نخواهد خاموش شد.
مرد عشق ار ز پیش تیر بلا
روی درهم کشد مخوانش مرد
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر سختی‌ها و مشکلات عشق، رو برگرداند و از آن‌ها بگریزد، نمی‌توان او را مرد عشق دانست.
هر که را برگ بی مرادی نیست
گو برو گرد کوی عشق مگرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی‌اش آرزویی نداشته باشد، بهتر است که به دور از عشق بگردد و در محفل عشق حضور نیابد.
سعدیا صاف وصل اگر ندهند
ما و دردی کشان مجلس درد
هوش مصنوعی: ای سعدی، اگر ما را به وصال خالص نرسانند، ما هم در این مجلس دردی کشیدیم.

خوانش ها

غزل ۱۶۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۶۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۶۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۶۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۶۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۶۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۶۳ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1392/11/02 01:02
مهدی ملک

به نظر می رسد وزن این شعر خفیف مسدس مخبون (فعلاتن مفاعلن فعلن) باشد که رمل مثمن مخبون محذوف ثبت شده است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1392/12/11 06:03
صابر

که نه بر دامنش نشیند گرد
(برای اینکه بر دامنش گرد ننشیند)

1395/11/27 23:01
بیدل

عربده نکردن نتوان

1399/01/12 16:04
حامد

درود به روان پاک سعدی
هر که را برگ بی مرادی نیست
گو برو گرد کوی دوست مگرد
اینجوری به نظر من میاد که در مصرع دوم کلمه "مگرد"اشتباه نوشته شده و در اصل "بگرد "باید باشه
گو برو گرد کوی دوست بگرد

1399/12/23 12:02
امیر

درود حامد گرامی. واژه مگرد صحیح است زیرا سعدی فرموده کسی که ساز و نوای بی مرادی ندارد (یعنی از عشق مقصود دارد و عاشق حقیقی نیست چون عاشق بنده است نه کار فرما و تحمل صبر و شکیبایی در برابر یار ندارد) برو و بگو که تو عاشق حقیقی نیستی و حتی لختی از عشق را به ارث نبرده ای .

1401/11/27 22:01
فاطمه زندی

غزل ۱۶۳ سعدی

وزن : فاعلاتن مفاعلن فعلات 

۱_هر که می با تو خورد ، عربده کرد 

هر که روی تو دید ، عشق آورد 

معنی بیت : هر کس با تو هم پیاله شود مستانه نعره می زند و هرکس چهر هء تو را ببیند بی اختیار عاشق می شود .[ عربده : غوغا و هنگامه]

۲_ زهر اگر در مذاق من ریزی 

با تو همچون شکر بشاید خورد 

معنی بیت : اگر در کام من زهر بریزی ، در حالی که با تو باشم ، آن را چونان شکر خواهم .[مذاق : محل چشیدن ، کام و دهان / بشاید : شایسته است / تضاد : زهر ، شکر ]

۳_آفرین ِ خدای بر پدری  

که تو فرزند نازنین پرورد 

معنی بیت : درود خداوند بر پدری باد که فرزندی چون تو پرورده است .[ نازنین : با ناز و زیبا ، گرامی و دوست داشتنی .]

۴_لایق ِ خدمت تو نیست بساط 

روی باید در این قَدَم گسترد 

معنی بیت : گستردنی شایستگی آن را ندارد که زیر پای تو افکنده شود. باید چهره را چونان بساطی در زیر گامهای تو گسترد .[ بساط : فرش و گستردنی ]

۵_خواستم گفت خاک پای توام 

عقلم اندر زمان نصیحت کرد ،

معنی بیت : می خواستم بگویم که خاک پای،تو هستم ، ولی عقلم فورا مرا نصیحت کرد و ،

[اندر زمان : زود و فوری /کنایه : خاک پای کسی بودن ( کوچکی و تواضع کردن .)]

۶_ گفت : در راه دوست خاک مباش 

نه که بر دامنش نشیند گَرد !

معنی بیت :گفت :خاک راه دوست مباش . مبادا که غباری بر دامن او نشیند ![ کنایه : گرد بر دامن نشستن ( رنجور و اندوهگین گشتن )/ تناسب : خاک ، گرد / آرایه ء اسلوب الحکیم در دو بیت دیده می شود .]

۷_دشمنان در مخالفت گرمند 

وآتش ما بدین نگردد سرد 

معنی بیت : با وجود آنکه آتش مخالفت دشمنان گرم است ، آتش مهر ما با این مخالفت ها سرد نمی گردد.[ استعاره ء مصرّحه : آتش ( شور و اشتیاق ) / کنایه : گرم بودن (حرکت و جنبش داشتن ، تقلّا کردن ) سرد شدن ( بی اثر و خاموش شدن )]

۸_ مرد عشق ار ز پیش تیر بلا 

روی درهم کشد ، مخوانش مرد 

معنی بیت : اگر کسی داعیه ء عشق داشته باشد و خود را مرد عشق و عاشقی بداند ، اما از برابر تیر بلا روی در هم کشد و بگریزد ، او را مرد مخوان [مرد عشق : عاشق / تشبیه : بلا به تیر / کنایه : روی در هم کشیدن ( گره بر پیشانی زدن ، ترش رویی کردن و خشمگین شدن ) ]

۹_هر که را برگ بی مرادی نیست 

گو ، برو گِرد کوی عشق مَگَرد 

معنی بیت : به هر کس که سر بی سامانی و ناکامی ندارد،بگو که برو و در کوی عشق پرسه مزن .[ برگ : نوا و سامان / بی مرادی : ناکامی و بی نوایی ./ کنایه : گرد کوی عشق گشتن ( شیفته و بی قرار عشق شدن ) / تشبیه : بی مرادی به برگ و عشق به کوی ]

۱۰ _ سعدیا صاف وصل اگر ندهند 

ما و دُردی کَشان مجلس دَرد 

معنی بیت : ای سعدی اگر شراب صافی وصل نصیب عاشق نگردد ، ما همراه دردی کشان مجلس به نوشیدن دُرد بسنده خواهیم کرد[صاف و دُرد ---> بیت نهم غزل ۲۸ / "واو " در معنی ملازمت و همراهی است / دردی کشان : کسانی که جام شراب را تا ته سر می کشند ، باده نوشان قهّار / دَرد : احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق ، درد طلب عشق / مجلس درد : مجلس عشق . / تشبیه : وصل به صاف به جای شراب صافی / تضاد : صاف ، دُرد / جناس ناقص : دُرد ،دَرد .]منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

1401/12/25 01:02
سفید

 

ما و دردی‌کشان مجلس درد

 

1403/10/04 16:01
جلال ارغوانی

دل خونین  ببین  ورخ زرد 

سعدی خوش سخن برت آورد