غزل شمارهٔ ۱۶۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۶۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۶۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۶۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۶۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۶۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
حاشیه ها
زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش
با همه ارادتی که به سعدی دارم، منتهی این مصرع مثل اشعار خیلی از شعرای دیگر نشون از نگاه جنسیتی داره. حیف از این شعر زیبا
من زهد خوندم شماهم زهد بخون
1-طرفه میدارند به چه معنیست ؟
2-در حاشیه بزرگواری که از بیت ششم از سعدی بزرگ گلایه داشتند نکته ای به ذهن میرسد عرض می کنم: سعدی صد ها سال پیش در جامعه ایران با فرهنگ آن زمان می زیسته چطور می توان انتظار داشت به برابری جنسیتی اعتقاد داشته باشد، که اگر اینطور می بود بایستی ایشان را موجودی فرازمینی و یا فرازمانی قلمداد می کردیم و کارهای ارزنده ایشان آن همه ارج و قربی نداشت چرا که برخاسته از یک وجود فانی و ضعیف و احاطه شده در جبر و زمان خود نبود .
. در این بیت، خانه نشینی خانم ها را تایید نمی کند و رد هم نمی کند .... به عنوان یک رویه به آن اشاره داشته است
@تورج قزوینی:
طرفه داشتن گویا به معنای شگفتزده بودن و تعجب کردن است. یکی از معانی ذکر شده برای طرفه در لغتنامه چیز عجیب و شگفتآور است.
@نگار: خانم نگار عزیز، بیتهای این چنین که در اشعار بسیاری از شاعران دیده می شود، شایسته است که در بازه زمانی خودش قضاوت شود. نقد به نگاه جنسیتی در پنجاه سال اخیر است که پا گرفته و همچنین نگاهی که به زنان در جوامع مختلف هست، در صد سال اخیر رشد کرده و بالنده شده. نمی توان به سعدی یا مولانا خرده گرفت که نگاه های جنسیتی داشته اند چون با توجه به شرایط جامعه زمان خودشان و برای ارتباط بیشتر با مخاطب از تمثیلهایی استفاده می کردند که بتوانند با مخاطب آن روز ارتباز برقرار کنند.
چه قشنگ... توی عکس نسخه ی خطی که منتشر کرده اید، بیت آخر بجای گو منال نوشته گوشمال:
هر که را دردی چو سعدی میگدازد گوشمال
چون دلآراماش طبیبی میکند، دارو ست درد
چه تعبیر ِ زیبایی...
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
۱_طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد
معنی بیت:دوستان از شکیبایی من بر درد و داغی که بر من وارد آمده تعجب می کنند اما ،درد و داغی که عامل آن تو باشی از باغ گل سرخ نیز نیکوتر است.[طرف: عجیب ،زیبا ، جمیل درد ---> بیت هشتم غزل ۱۷ /ورد : مطلق گل ، گل سرخ /جناس لاحق : درود و وَرد ،داغ و باغ ]
۲_دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت
گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
معنی بیت: دوستانت را که داغ مهربانی دلشان را سوزانده است ،اگر بر آتش دوزخ هم بگذرانی ، آن را آتشی افسرده خواهند یافت .[ مهربانی : محبت و عشق / کنایه : دل سوختن (به رنج و زحمت انداختن ) /تناسب : داغ ، سوختن ، دوزخ ، آتش / تضاد : آتش ، سرد ]
۳_حاکمی ،گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بندهایم ،ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد
معنی بیت : حکم از آن توست ،چه بر ما به عدالت رفتار کنی و چه ستم ورزی .ما بنده ء توایم چه با ما از در صلح درآیی و چه سر ستیز داشته باشی .[تضاد : حاکم و بنده،عدل و ستم ، صلح و نبرد
۴_عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست
با قضای آسمانی برنتابد جهدِ مرد
معنی بیت : عقل توان پنجه در افکندن با عشق را ندارد .آری ، کوشش انسان نمی تواند از عهد ه ء تقدیر آسمانی بر آید .[ خوبان : جمع خوب ، زیبا رویان / قضای آسمانی : سرنوشت و حکم الهی /بر نتابیدن : تحمل نکردن/ کنایه : سر پنجه ( زور و قوت )]
۵_عافیت می بایدت ،چشم از نکو رویان بدوز
عشق می ورزی ، بساط نیک نامی در نورد
معنی بیت : اگر صحت و سلامت می طلبی به خوب رویان نگاه مکن و اگر عشق می،ورزی نیکنامی را چونان بساطی در نورد ، زیرا عشق و نیک نامی با هم جمع نمی شود .[عافیت : سلامت / بساط : فرش و هر چیز گستردنی / در نورد دیدن : جمع کردن ، پیچیدن و به کنار نهادن( عبور کردن از چیزی بدون توجه ) / کنایه : چشم دوختن /،تشبیه : نیکنامی به بساط ]
۶_زهرهء مردان نداری ، چون زنان در خانه باش
ور به میدان می روی ، از تیر باران بر مگرد
معنی بیت:اگر ول و جرات مردها را نداری ، مثل زنان در خانه بمان ، ولی چنانچه به میدان جنگ می روی ، از باریدن تیر روی بر مگردان و فرار نکن [زهره :جرات]
۷_حمل رعنایی مکن بر گریه ء صاحب سماع
اهل دل داند که تا زخمی نخورد ،آهی نکرد
معنی بیت :گریه ء اهل سماع را به رعنایی آنان نسبت مده ، اهل دل و صاحب نظران می دانند که تا به دل کسی جراحتی وارد نشود ،آهی از او بر نمی آید .[حمل کردن : نسبت دادن /رعنایی :احمقی و ابلهی /سماع-->بیت سوم غزل ۷۱ / اهل دل : زنده دل و صاحب دل /زخم : ضربه ]
۸_هیچکس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت
شمع میبینم که اشکش می رود بر روی زرد
معنی بیت :هیچ یک از هم نشینان من بر من دل نمی سوزاند ،فقط می بینم که دل شمع به حال من می سوزد و اشک بر روی زرد خویش می بارد.[کنایه : دل سوختن ( ترحم کردن )]
۹_با شکایت ها که دارم از زمستان فِراق
گر بهاری باز باشد ، لَیسَ بعدَ الوَرد بَرد
معنی بیت :با وجود آنکه جدایی ،چونان زمستان سردی خود را بر من تحمیل کرد و از دست او شکوه ها دارم ، اگر پس از آن زمستان جدایی ، فصل شکوفایی گل سرخ وصال فرا رسد ، دیگر سرمای فراق از میان خواهد رفت .[ بَرد : سرما / تشبیه : فراق به زمستان / تناسب : زمستان ،بَرد ]
۱۰_هر که را دردی چو سعدی می گدازد ،گو منال
چون دلآرامش طبیب می کند ، داروست درد
معنی بیت :به هر کسی که درد ، او را مثل سعدی ذوب می کند ،بگو که ناله سر مده ، زیرا آنگاه که معشوق، چونان طبیبی به پرستاری عاشق کمر می بندد ، درد در حُکم ِ داروست [گداختن : سوزاندن /طبیبی کردن : درمان و مداوا کردن / کنایه : دلآرام ( معشوق ِ آرامش،دهنده ء دل /تضاد : درد ،دارو]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید ..
بس عجایب هست سعدی درتو از جان وزبان
در همی خیزد زگفتت وزدرونت آه ودرد