گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹

چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی
سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت
که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت
سرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا
تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
ای رقیب ار نگشایی در دلبند به رویم
این قدر بازنمایی که دعا گفت فلانت
من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم
گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت
سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل
من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
هوش مصنوعی: لباسی که بر تن داری، همچون سرو زیبا و دلنشین است. ای کاش می‌توانستم به کمر تو دست زنم و به میانت برسم.
در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
هوش مصنوعی: در دل من هیچ احساسی نمی‌گنجد جز فکر پیوستنت، نه اینکه کسی دیگری بتواند جای تو را بگیرد.
گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی
سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با کسی به زبانی تلخ صحبت کنی، این تلخی نباید هنگام خروج از دهانت به وضوح حس شود.
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت
که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
هوش مصنوعی: من در عشق تو به گونه‌ای آشکارم که نیازی به نشان دادن نیست، زیرا تو خود چنان جذابیتی داری که همه به تو توجه می‌کنند و به تماشای تو می‌نشینند.
در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت
هوش مصنوعی: من در فکر و خیال به نوشتن مشغول شدم، اما به این نتیجه رسیدم که تو آن‌قدر زیبا هستی که نمی‌توانم به درستی تو را توصیف کنم و بیان کنم.
سرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا
تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
هوش مصنوعی: سرو به خاطر قامت زیبا و ماه به خاطر چهره روشنش معروف‌اند. اما تو نه فقط شبیه سرو هستی و نه فقط شبیه ماه، بلکه هم قامت زیبا داری و هم چهره زیبایی.
ای رقیب ار نگشایی در دلبند به رویم
این قدر بازنمایی که دعا گفت فلانت
هوش مصنوعی: ای رقیب، اگر در دل محبوبم را به روی من نگشایی، لااقل اینقدر بگذار که دعا کنم برای تو.
من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم
گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را صرف دعا کردن برای تو کرده‌ام، اما این فقط در صورتی ممکن است که تو نیز وجود داشته باشی، زیرا بدنه من جدا از جان تو نیست.
سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل
من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت
هوش مصنوعی: ای سعدی، برای اینکه در زندگی ثبات و آرامش داشته باشیم، باید صبر و بردباری کنیم. من که به تو نیاز دارم، بار سنگین مشکلاتت را به دوش می‌کشم.

خوانش ها

غزل ۱۴۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۴۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۴۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۴۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1387/04/05 03:07
رسته

بیت 5
غلط : به یانت
درست : بیانت
---
پاسخ: جایگزینی مطابق نظر شما انجام شد.

1395/10/31 10:12
arsham

لطفا معنی دقیق مصراع دوم بیت اول را بنویسید
متشکرم.

1395/10/01 15:01
...

اگر اشتباه نکنم:
آه اگر دستم مانند کمربند به کمرت می رسید...
«م» در کمرم مضاف الیه برای دست میشه.
سعدی جای دیگه ای همین مفهوم رو آورده:
صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر / بینم که دست من چو کمر در میان توست

1395/10/01 17:01
عباس ، ن

ببخشایید جسارتم را
آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت، درین ماناست:
چه می شد اگر مرا دست به میانت می رسید چون کمر بند.
میم را می توان ” مرا “ تلقی کرد

1396/05/02 10:08
محمد

"برخی" در بیت یکی مانده به پایان به معنی" قربانی" یا "فدایی" است.

1396/05/02 10:08
محمد

دوستان، در بیت "من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم/ گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت"، جایی خواندم که به جای "گر تو باشی"، "گر تو خواهی" آمده بود که معنی ساده‌تری دارد.کدام درست است؟اگر صورت کنونی -گر تو باشی- درست است، مصرع دوم به چه معناست؟

1396/05/02 10:08
محمد

اگر در این بیت :"من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم/ گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت"، صورت کنونی -گر تو باشی- درست باشد،شاید "که" به معنی "ولی" و " اما" باشد، چنانچه در جای دیگری سعدی فرموده "ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی / برکَنَم دیده که من دیده از او برنکَنم".این معنی قدیمی برای "که" در لغت‌نامه دهخدا آمده است.در این صورت شاید معنی "گر" نیز در اینجا "همانا" و " که" باشد (باز این معنی در لغت‌نامه آمده است)؛ مجموعن شاید معنی بیت این شود که " تصمیم دارم در همه عمر برایت دعا کنم که تو باشی ولی من نباشم،تن من فدای جان تو باد".

1396/05/02 11:08
محمد

البته در اینکه لغت‌نامه دهخدا منبع این معانی باشد کاملن مطمئن نیستم،دسترسی مستقیم به لغت نامه دهخدا ندارم و از دیگر منابع موجود در اینترنت بهره بردم.اگر لغزشی دراین‌باره هست از صاحبنظران عذر‌می‌خواهم.

1396/06/30 01:08
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
منظور سعدی بزرگ این است که عشق چونان دریایی است که به میانه کمرم رسیده است و دارم در دریای عشقت غرق می شوم و کاش دست من نیز به میانه تو می رسید
این هم شاهدی از سعدی:
ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت
چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید
امیدوارم منظورم را درست رسانده باشم

1401/07/29 07:09
فاطمه زندی

غزل ۱۴۹ سعدی 

وزن : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن 

معنی بیت اول 

۱ _ لباس بر قامت بلند و موزونت چه لطافتی دارد! ای کاش دستم مثل کمر بند به میانت می رسید !

[کمر : کمر بند / میان : کمر / تشبیه : تن به سرو روان مانند شده است / ایهام تناسب : بین " روان " در معنای غیر منظورش ، یعنی "جان " با " تن " و نیز " کمر " با " میان " ]

معنی بیت دوم 

۲ _ جز اندیشه ء وصال تو در خاطرم چیزی نمی گذرد ،آری ، تو کسی نیستی که دیگری بتواند جایت را در دل اشغال نماید .

[ مگر : کلمه ء استثناست در معنی الا ، به غیر ، به جز / مکان : جا ، مقام و منزلت .]معنی بیت سوم 

۳_ اگر تو اراده کنی که به کسی سخن تلخی بگویی ، آن سخن به دلیل بر آمدن از دهان تو شیرین می شود و دیگر تلخی نخواهد داشت 

[ کنایه : سخن تلخ گفتن ( دشنام دادن ، سخن تند و درشت گفتن ]

 

معنی بیت چهارم 

۴_این تنها من نیستم که به دلیل هوا داری از روی زیبایت شهره ء شهر گشته ام ، بلکه تو نیز شهره ای و مردم همه به تو می نگرند و نگرانت هستند.

[کنایه : انگشت نما بودن ( مشهور بودن ) ، هوا داری ( عاشقی و شیفتگی ) / ایهام : نگران ۱_نگرنده ۲_ پریشان و بی قرار .]

معنی بیت پنجم 

۵_ اندیشه را به کناری نهادم و قلم خیال و پندار را در هم شکستم ، زیرا تو زیباتر از آنی هستی که اندیشه و قلم من بتواند تو را وصف و بیان کند .

[ تشبیه : وهم به قلم / استعاره ء مکنیه : درِ اندیشه ( درِ مخزن اندیشه ) /لفّ و نشر معکوس : اندیشه و قلم ، وصف و بیان . وصف به قلم و بیان به اندیشه باز می گردد .]

معنی بیت ششم 

۶_ سرو قامت رعنایی دارد و ماه رخساری زیبا . تو سرو و ماه نیستی ، اما تو هم رعنایی و هم زیبایی را بیش از آنها داری .

[ خوب : زیبا و آراسته ]

معنی بیت هفتم 

۷_ ای نگهبان ، اگر درِ معشوق را به رویم باز نمی کنی، دست کم به او بگو که فلان تو را دعا کرد.

[باز نمودن : خبر دادن و آگاه کردن / فلان : در اینجا مراد خود سعدی است ./کنایه : دلبند ( معشوق و محبوب ) /ایهام ترادف : بین "باز " در معنای غیر منظورش در بیت .مترادف گشودن به نظر می آید /ایهام تضاد : نوعی از ایهام تضاد تضاد میان "بند" در "دلبند" و "گشودن " مشاهده می شود .

معنی بیت هشتم 

۸_من می خواهم که در تمام عمر تو را دعا گویم ، اگر تو میخواهی تو را دعا نکنم ، یا می خواهی که من وجود نداشته باشم ،تنم فدای جانت باد !

[ برخی : فدایی و قربانی ./ایهام :،گر تو خواهی که نباشم ۱_اگر تو می خواهی دعاگوی تو نباشم ۲_ اگر می خواهی که من وجود نداشته باشم /جناس لاحق : آن ،جان /تضاد : تن ، جان ]

معنی بیت نهم 

۹_ ای سعدی ، از پایداری و شکیبایی و بردباری گزیری نیست . من که به تو نیازمندم بار سنگین جور و جفای این راه را بر خود هموار خواهم ساخت .

[ مدارا : صلح و آشتی ، رفق و نرمی /کنایه : بار گران کسی را بردن ( تحمل رنج و بردباری از کسی کردن / آرایه ء التفات : از مخاطب (سعدی ) به متکلم (من ).]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1401/09/03 01:12
داریوش ابراهیمی

به به..روحم تازه شد 

1403/10/22 00:12
جلال ارغوانی

 

سعدیا چون شکر لعل لبش را بچشیدی

کس ندیدست به شیرینی شهد سخنانت