گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷

جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت
بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت
آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت
حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت
بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
بسیار نباشد دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت
دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم تن سعدی که برآمد به زبانت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت
هوش مصنوعی: ای دوست، جان و تن من فدای تو است و حتی یک تار موی تو را به تمام ثروت‌های دنیا نمی‌فروشم.
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت
هوش مصنوعی: این لب‌های تو به قدری شیرین است که من هیچ کلامی به این شیرینی نشنیده‌ام. آیا خودت شکر هستی یا آب دهانت مانند عسل است؟
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
هوش مصنوعی: روزی به من توجه کن و تیری به سوی من پرتاب کن، تا بتوانم لحظاتی خوش بگذرانم با تو و کمانت.
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت
هوش مصنوعی: اگر به سمت دیگری بروی یا روی خود را بپوشانی، من همچنان از گوشه چشم تو را زیر نظر دارم.
بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت
هوش مصنوعی: به هیچ درختی به زیبایی و جذابیت صورت مهتابی تو نخواهد بود و هیچ موجودی به قامت راست و کشیده تو شباهت ندارد.
آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
هوش مصنوعی: آخر چه بلایی بر سر تو آمده که در وصف تو بسیار سخن گفتیم اما هرگز نتوانستیم تو را به درستی توصیف کنیم؟
هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت
هوش مصنوعی: هر کسی که ما را به خاطر عشق تو سرزنش می‌کند، وقتی حال ما را ببیند، باید ما را ببخشد.
حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت
هوش مصنوعی: اینکه زیبایی و چهره‌ات را پنهان کنی، واقعاً جای تأسف دارد. در نهایت، چه سودی برای فقرا خواهد داشت؟ آیا ارزشش را ندارد که همه از زیبایی تو بهره‌مند شوند؟
بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
هوش مصنوعی: برگرد و بیا که تصویر تو در چشمانم باقی مانده است. بنشین چرا که نشان تو در یاد من جا گرفته است.
بسیار نباشد دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت
هوش مصنوعی: گاهی در زندگی، افراد دچار درد و رنج عمیق می‌شوند و از دست دادن چیزی برایشان بسیار سخت است. اما من هنوز قدرتی در خود احساس می‌کنم که به من اجازه می‌دهد با وجود این مشکلات، ادامه دهم و به عشق و محبت به دیگران توجه داشته باشم.
دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم تن سعدی که برآمد به زبانت
هوش مصنوعی: تو به من ناسزا گفتی و من شنیدم که سعدی، خرم و شادمان شد وقتی این سخن از زبان تو بیرون آمد.

خوانش ها

غزل ۱۴۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۴۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۴۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۴۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۴۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۴۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴۷ به خوانش مریم فقیهی کیا

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ساز و آواز (اوج، همایون، شوشتری)"
با صدای مهدی امامی (آلبوم حزان)

حاشیه ها

1390/09/11 21:12
کوثر

عالی بود

1392/08/02 14:11

10.برخی: قربانی

1392/08/02 21:11
امین کیخا

حال به معنی وضعیت تندرستی فارسی است , و نیز انچه معنی لذت می دهد .ولی حال به معنی اکنون و نیز تالار به ترتیب عربی و انگلیسی است .

1392/08/03 10:11

درود بر شمس عزیز
برخی از لغات، مانند همین برخی، از برخی لغات دیگر، تعدد معنایی بیشتری دارند، و تلگراف های بنده در ذیل برخی از غزل ها برای همین است، باری تذکر شما را بجا می دانم،
در باره فیلتر شکن هم به گفته های دوستمان تاوتک اضافه می کنم که: عموما فیلترشکن را از سایت ها و افرادی که آن را به صورت رایگان و یا فروشی در نت عرضه می کنند تهیه می نمایند و اگر نشانی از این افراد خواستید در خدمتتانم.

1393/08/27 19:10
مون :-)

خیلی از حاشیه نویسی شعرها خوشم اومد وبیشتر از اینکه هنوز هستند تو این مملکت که به ادبیات فارسی اهمیت می دهند ، از خودم خجالت کشیدم .. این همه ادعا... این همه ... الان فقط می تونم بخودم بخندم
چرا الان باید بیام غزلیات سعدی رو بخونم .
از پدر عزیزم عذر میخوام تمام عمر تمام تلاششو کرد منو به مطالعه متفرقه علاقمند کنه و نتونست :-D
از دکتر هدتنی عزیز ( ماااااه ) که با وعده نمره باعث شد من و شاید خیلی از دانشجویان دیگرش ، خیلی بی ربط بیایم وسط غزلیات سعدی !!!!...
بقول استاد عزیزم ( دکتر عابد قوشه هدتنی ) عیبی نداره بی ربط باشه با ادبیات و فرهنگ این مملکت بیشتر آشنا می شوید این اتفاق خویبه ....
سایت دوست داشتنی (GANJOOR.NET) سپاس ، فراوان سپاس

1397/06/03 17:09
۷

گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت
اگر راه کج کنی و روی بگیری که مرا ندیدی از گوشه چشمی که به من داری تو را میشناسم

1397/06/03 17:09
۷

امان از این جانور چغر و چغل
صد رحمت به خرس گریزلی

1397/06/05 00:09
۷

باز آی که در دیده بماندست خیالت
با/زا/ی
ک/در/دی/د
ب/مان/دس/ت
خ/یا/لت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
بنشین که خاطر بگرفتست نشانت
"به" در این مصرع بیخود است.
بن/شی/ن مفعول
ک/خا/طر/ب مفاعیل
گ/رف/تس/ت مفاعیل
ن/شا/نت فعولن

1398/05/19 13:08
Sobhansahra

7عزیز
چون اشتباه تقطیع کردین فکر می کنین «به» بیخوده.
بن/شین/که مفعول
ب/خا/طر/ب مفاعیل
گ/رف/تس/ت مفاعیل
ن/شا/نت فعولن
در تقطیع «بنشین» اشتباه کردین چون «ن» بعد از هجای بلند اساسا در تقطیع نمیاد. پس بنشین دو تا هجای بلند محسوب میشع

1400/10/16 21:01
کبری پورحسن خیاوی

تفرج کردن: تماشا کردن

1401/06/21 21:09
فاطمه زندی

غزل ۱۴۷ 

وزن : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن 

معنی بیت اول 

۱_ ای دوست ، جسم و روحم فدای تن و جانت باد تمام سلطنت جهان را با مویی از تو مبادله نمی کنم .

[ آرایه ء عکس : جان و تن ، تن و جان ]

معنی بیت دوم 

۲_ نشنیدم که هیچ لبی از لب تو شیرینتر سخن گفته باشد .آیا وجودت شکر است یا آب دهانت شهد ؟ 

[ ملک : پادشاهی ، مملکت و ولایت / آرایه ء تکرار : جان ، تن / تناسب : شیرین ، شکر ، عسل / .]

معنی بیت سوم 

۳_ روزی عنایتی کن و تیری به جانبم رها کن .شاید که در این صورت بتوانم دست و کمان تو را تماشا کنم .

[ عنایت : توجه و احسان / تفرج کردن : سیر و تماشا کردن./ تناسب : تیر ، کمان ]

معنی بیت چهارم 

۴_اگر مسیر خود را تغییر دهی و چهره بپوشانی ، من به گوشه ء چشمانت که میلی به جانب من دارند ،نگاه می کنم .

[ راه گردندان : تغییر مسیر دادن /نگران : بیننده و نگرنده ./واج آرایی و تکرار : حرف "گ " و "ر " / جناس اشتقاق : می نگرم ، نگران / تناسب : می نگرم ، چشم ، نگران ] 

معنی بیت پنجم 

۵_ چهره ء چون ماهت بر قامت سرو وجود ندارد و ماه هم با تمام زیبایی قامتی موزون و متناسب چون قامت تو ندارد.

[ استعارهء مصرحه : سرو روان ( معشوق خرامان و رونده )/ آرایه ء عکس : سرو و ماه و سرو ./ تشبیه تفضیلی : تشبیه قامت و چهره ء معشوق به سرو و ماه و برتری قامت و چهره ء او به آن دو .]

معنی بیت ششم 

۶_ ای یار تو چه فتنه و آشوبی هستی که در وصف نمی گنجی ؟ زیرا ما دربارهء تو بسیار سخن گفتیم ، ولی نتوانستیم تو را آنچنانکه هستی بیان کنیم .

[ بیان کردن : شرح و توضیح دادن ، واضح وآشکار نمودن ]

معنی بیت هفتم 

۷_ تمام کسانی که ما را از عشق تو سر زنش می کردند ،وقتی تو را آشکار ببینند ،عذر عاشقی ما را خواهند پذیرفت .

[ ملامت : عتاب و سرزنش / معذور داشتن : عذر کسی را پذیرفتن ، معاف داشتن / عیان : ظاهر ،آشکار ]

معنی بیت هشتم 

۸_ موجب دریغ است که چهرهء زیبایت را پنهان سازی !اگر دوستداران مشتاقت آن را ببینند ، به تو چه زیانی خواهد رسید ؟ 

[ نگارین : آراسته و زیبا / مساکین : جمعِ مسکین ، درویشان و کسانی که هیچ ندارند ، حقیران و ضعیفان ]

معنی بیت نهم 

۹_ باز گرد و بنشین ، زیرا تصویر خیالی تو در آیینه ء چشمانم باقی مانده و اثر و نشانت در ذهنم نقش بسته است .

[ خیال : تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نشان : نقش و اثر /موازنه : تقابل آهنگین کلمات دو مصراع / جناس لاحق : نشین ،نشان ]

معنی بیت دهم 

۱۰_ دل از کف دادن و عاشق شدن مساله مهمی نیست .نیمه جانی دارم آن را هم فدای جانت خواهم کرد.

[رمق : باقی جان ، بقیه ء حیات ، تاب و توان / برخی : قربانی و فدایی .]

معنی بیت یازدهم 

۱۱_ کرامت کردی که به من دشنام دادی ! شنیدم ، خوشا به حال شخص سعدی که نامش را بر زبان جاری ساختی !

[ استعاره ء تهکّمیّه : کرم کردن در معنای ضد خود به کار رفته است / آرایه ء التفات : "شنیدم "]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1401/11/07 16:02
Mokoshle

خانم زندی زحمت میکشید که شروع کردید به گذاشتن معانی ابیات در چند ماه اخیر

ولی کسی که دوستدار ادبیات خودش باید بره دنبال معنی و تفسیر همه چی که اماده نمیشه به طرف داد

1403/10/22 01:12
جلال ارغوانی

شیرین سخن است سعدی شیراز ولیکن

شیرین نبود چون شکر نوش لبانت