گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵

آفرین خدای بر جانت
که چه شیرین لبست و دندانت
هر که را گم شدست یوسف دل
گو ببین در چه زنخدانت
فتنه در پارس بر نمی‌خیزد
مگر از چشم‌های فتانت
سرو اگر نیز آمدی و شدی
نرسیدی بگرد جولانت
شب تو روز دیگران باشد
کآفتابست در شبستانت
تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
گر هزارم جفا و جور کنی
دوست دارم هزار چندانت
آزمودیم زور بازوی صبر
و آبگینست پیش سندانت
تو وفا گر کنی و گر نکنی
ما به آخر بریم پیمانت
مژده از من ستان به شادی وصل
گر بمیرم به درد هجرانت
سعدیا زنده عارفی باشی
گر برآید در این طلب جانت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفرین خدای بر جانت
که چه شیرین لبست و دندانت
درود خدای بر تو باد که چه لب و دندان شیرینی داری! [ آفرین: دعا و تحسین. ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
هر که را گم شدست یوسف دل
گو ببین در چه زنخدانت
به هر کس که دلش مثل یوسف گم شده است، بگو که آن را در چاه زنخدانت ببیند. [ تشبیه: دل به یوسف (اضافهٔ تشبیهی) / استعارهٔ مصرحه: چَه (گودی چانه در زیر لب) ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
فتنه در پارس بر نمی‌خیزد
مگر از چشم‌های فتانت
در پارس هیچ آشوبی به پای نمی‌شود، مگر آنکه چشمان فتنه‌انگیز تو آن را به وجود آورده باشد. [ فتنه: آشوب و غوغا / فتّان: فتنه‌انگیز و فتنه جو، زیبا و دلفریب که به زیبایی مردم را به مفتون سازد. / جناس اشتقاق: فتنه، فتان ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
سرو اگر نیز آمدی و شدی
نرسیدی بگرد جولانت
اگر سرو حرکت هم می‌داشت و رفت و آمدی می‌کرد، باز هم به گرد حرکات تو نمی‌رسید. [ شدن: رفتن / جولان: گردیدن و گشتن / کنایه: به گرد چیزی یا کسی نرسیدن (نرسیدن به کسی یا چیزی به جهت سریع رفتن و یا در نیافتن پایه و مقام کسی یا چیزی) / تشبیه مضمر و تفضیلی: تشبیه خرامیدن معشوق به سرو و برتری خرامیدن او بر آن.] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
شب تو روز دیگران باشد
کآفتابست در شبستانت
تو مثل آفتابی و شبستان تو بر اثر وجودت مثل روز روشن می‌گردد، پس شب تو با روز دیگران برابر است. [ شبستان: خوابگاه و شب خانه، اندرونی و خلوت خانه. / تضاد: شب، روز / تناسب: روز، آفتاب / تشبیه مضمر: معشوق به آفتاب مانند شده است. / جناس زاید: شب، شبستان ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
ای معشوق زیبا و روحانی، تا کی باید از دست نگهبان تو شکوه داشته باشیم؟ [ استعارهٔ مصرحه: بوستان روحانی (معشوق زیبا و لطیف)، بوستان‌بان (رقیب) ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
ما همانند بلبلان نغمه سرای رخسارت هستیم، پس بگذار لحظه‌ای در گلستان وجودت ناله سر دهیم. [بلبل: پرنده‌ای‌ست که نماد عاشق نالان است و معشوق او گل سرخ / یک نفس: یک دم و یک لحظه / نالیدن: به آواز اندوه خود را بیان کردن، بانگ و فریاد زدن./تشبیه: ما (عاشقان) به بلبلان و معشوق به گلستان مانند شده است.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
گر هزارم جفا و جور کنی
دوست دارم هزار چندانت
اگر هزار بار بر من جور و جفا روا داری، باز هم هزار برابر دوستت دارم. [ هزار چندان: هزار برابر ]  - منبع: شرح غزل‌های سعدی
آزمودیم زور بازوی صبر
و آبگینست پیش سندانت
توانایی بازوی شکیبایی را امتحان کردیم، گویی توانایی آن مثل توانایی شیشه است در برابر سندان دوری تو. [ آبگینه: شیشه / سندان: ابزاری است که آهنگران و مسگران بر آن چیزها کوبند./ استعارهٔ مکنیه: زور بازوی صبر / تضاد: آبگینه، سندان.] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تو وفا گر کنی و گر نکنی
ما به آخر بریم پیمانت
اگر تو بر سر پیمان خویش بمانی یا نه، ما عهد خویش را  باتو به پایان می‌بریم و وفادار می‌مانیم. [ به آخر بردن: به پایان رساندن و به عهد خود وفا کردن. ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
مژده از من ستان به شادی وصل
گر بمیرم به درد هجرانت
اگر در دوری از تو جان بسپارم، این مرگ را مژده‌ای دان که برای رسیدن به تو می‌پردازم. مردن من رسیدن به توست. [ تضاد: وصل، هجران ] - منبع: شرح غزل‌های سعدی
سعدیا زنده عارفی باشی
گر برآید در این طلب جانت
ای سعدی، اگر در راه طلب معشوق جانت را فدا سازی، عارفی زنده و جاوید خواهی بود. [ عارف: دانا و شناسنده  /کنایه: جان بر آمدن، رنجور و دردمند گشتن.] - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی

خوانش ها

غزل ۱۴۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۴۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۴۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۴۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۴۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۴۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴۵ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1391/05/25 17:07
علی ه

گو "بجو" در چه زنخدانت

1396/06/21 21:09
۷

آفرین خدای بر جانت
که چه شیرین لبست و دندانت
"آفرین" از "فری" میآید و در اوستایی "فرینا" به معنی خرسند ساختن و ستودن است.
واژه نفرین از همین ساخته شده است و نه آفرین بوده است.

1401/06/19 17:09
فاطمه زندی

غزل ۱۴۵ سعدی 

وزن : فاعلاتن مفاعلن فع لن 

معنی بیت اول 

درود خدای بر تو باد که چه لب و دندان شیرینی داری !

[آفرین : دعا و تحسین .]

معنی بیت دوم 

به هر کس که دلش مثل یوسف گم شده است ،بگو که آن را در چاه زنخدانت ببیند .

[تشبیه : دل به یوسف ( اضافه ء تشبیهی ) /استعاره ء مصرحه : چَه : ( گودی چانه در زیر لب ) ]

معنی بیت سوم 

در پارس هیچ آشوبی به پای نمی شود ، مگر آنکه چشمان فتنه انگیز تو آن را به وجود آورده باشد .

[ فتنه : آشوب و غوغا / فتان : فتنه انگیز و فتنه جو ، زیبا و دلفریب که به زیبایی مردم را به مفتون سازد /جناس اشتقاق : فتنه ،فتان ]

معنی بیت چهارم 

اگر سرو حرکت هم می داشت و رفت و آمدی می کرد ، باز هم به گرد حرکات تو نمی رسید .

[ شدن : رفتن / جولان : گردیدن و گشتن / کنایه: به گردچیزی یا  کسی نرسیدن ( نرسیدن به کسی یا چیزی به جهت سریع رفتن و یا در نیافتن پایه و مقام کسی یا چیزی ) /تشبیه مضمر و تفضیلی : تشبیه خرامیدن معشوق به سرو و  برتری خرامیدن او بر آن .]

معنی بیت پنجم : 

تو مثل آفتابی و شبستان تو بر اثر وجودت مثل روز روشن می گردد ، پس شب تو با روز دیگران برابر است .

[ شبستان : خوابگاه و شب خانه ، اندرونی و خلوت خانه ./تضاد : شب ، روز / تناسب : روز ، آفتاب /تشبیه مضمر : معشوق به آفتاب مانند شده است /جناس زاید : شب ، شبستان /]

معنی بیت ششم 

ای معشوق زیبا و روحانی  ، تا کی باید از دست نگهبان تو شکوه داشته باشیم ؟ 

[ استعاره ء مصرحه : بوستان روحانی  ( معشوق زیبا و لطیف ) ،بوستان بان ( رقیب ) ]

معنی بیت هفتم 

ما همانند بلبلان نغمه سرای رخسارت هستیم ، پس بگذار لحظه ای در گلستان وجودت ناله سر دهیم .

بلبل : پرنده ای ست که نماد عاشق نالان است و معشوق او گل سرخ /یک نفس : یک دم و یک لحظه / نالیدن : به آواز اندوه خود را بیان کردن ،بانگ و فریاد زدن ./تشبیه : ما ( عاشقان ) به بلبلان و معشوق به گلستان مانند شده است ]

معنی بیت هشتم 

اگر هزار بار بر من جور و جفا روا داری ، باز هم هزار برابر دوستت دارم .

[ هزار چندان : هزار برابر.] 

معنی بیت نهم : 

توانایی بازوی شکیبایی را امتحان کردیم ، گویی توانایی آن  مثل توانایی شیشه است در برابر سندان دوری تو .

[ آبگینه : شیشه /سندان:  ابزاری است که آهنگران و مسگران بر آن چیزها کوبند./استعارهء مکنیه : زور بازوی صبر /تضاد : آبگینه ، سندان .]

معنی بیت دهم 

اگر تو بر سر پیمان خویش بمانی یا نه ، ما عهد خویش را  باتو به پایان می بریم و وفادار می مانیم .

[ به آخر بردن : به پایان رساندن و به عهد خود وفا کردن .] 

معنی بیت یازدهم 

اگر در دوری از تو جان بسپارم ، این مرگ را مژده ای دان که برای رسیدن به تو می پردازم .مردن من رسیدن به توست .

[ تضاد : وصل ،هجران .]

معنی بیت دوازدهم 

ای سعدی ، اگر در راه طلب معشوق جانت را فدا سازی   ،عارفی زنده و جاوید خواهی بود .

[ عارف : دانا و شناسنده  /کنایه : جان بر آمدن ، رنجور و دردمند گشتن .]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

 

 

 

1403/10/04 00:01
جلال ارغوانی

 

به گلستان چهره ات دلبر

سعدی است بلبل غزل خوانت