گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۳

خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت
وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود
که در میانه خونابه جگر می‌گشت
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت
ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد
ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می‌گشت
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت
صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی
که روز اولم این روز در نظر می‌گشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت
وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت
هوش مصنوعی: دیروز در خیال تو، تصویر زیبای تو در ذهنم می‌چرخید، اما وجود خسته‌ام که از عشق بی‌خبر بود، همچنان بی‌هدف در حال گشت و گذار بود.
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که نماد خوشی و شادی من است، از لانه‌اش دور شده و مانند مرغی که گردنش بریده شده، به زمین برگشته است.
دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود
که در میانه خونابه جگر می‌گشت
هوش مصنوعی: دل ناتوان من به شدت از دردی جانکاه ناله می‌زند، چون در میانهٔ خونی که از جگرم می‌جوشد، گرفتار شده‌ام.
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت
هوش مصنوعی: آن‌قدر از درد عشق فریاد کرده بودم که حتی زادگانم در کنارم به گریه می‌افتادند.
ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد
ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می‌گشت
هوش مصنوعی: از اشک‌های من زمین خیس می‌شد و صدای ناله‌هایم باعث می‌شد که گوش آسمان ناشنوا بماند.
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت
هوش مصنوعی: تصور کن که چه درد و رنجی را در دلم عشق ایجاد کرد که به خاطر دوری تو، جانم را بر سر عشق و وفاداری فدا می‌کردم.
صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی
که روز اولم این روز در نظر می‌گشت
هوش مصنوعی: صبور باش و به این روز رضا بده، سعدی جان. چرا که روز اولی که به دنیا آمدم، این روز هم در نظر من همین‌گونه به نظر می‌رسید.

خوانش ها

غزل ۱۳۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۳۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۳۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۳۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۳۳ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۳۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۳۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۳۳ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۱۳۳ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1395/03/25 12:05
۷

چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت
از غم عشق چنان فریادی برآوردم و گریستم که زهره=ناهید که نماد شادی و طرب است با من به سوگ نشست

1395/03/25 13:05
۷

همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
چو مرغ حلق بریده به خاک (در) می‌گشت
همای شخص من=جان کالبد من
چنان وجودم از شادی دور افتاده بود که همچون مرغ گلو بریده ای که در خاک می غلتد در حال جان کندن بودم

1396/05/27 02:07
۷

همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
همای=مرغ خوب،مرغ فرخنده
هوماک
هو=خو=خوب(هوتن،هوتخش)
ماک=مرغ ماکیان=مرغان

1397/02/03 23:05
۷

چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت
آوای غم عشقم چنان بود که زهره نیز (خدای شادی) با من همنوا شده بود.

1401/02/22 23:04
رها

چه غزل سوزناکی...

جناب ۷ توضیحات شما خیلی به فهم شعر کمک کرد، تشکر میکنم.

1401/06/02 22:09
فاطمه زندی

غزل ۱۳۳ سعدی 

وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان 

۱. خیال : تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق،/ دوش : دیشب / نظر : نگاه و چشم / خسته : آزرده و مجروح .

۲. هما: " مرغی است افسانه ای که استخوان می خورد و مبارک و خوش یمن است و سایه اش بر سر هر کس افتد ، به دولت و سلطنت رسد. در ادبیات فارسی آن را مظهر فرّ و شکوه دانند و به فال نیک گیرند ." (لغت نامه )/شخص : جسم و ذات ، خود / به خاک بر گشتن : بر خاک غلتیدن .

تشبیه : شخص و تن به هما و شادی به آشیان ( اضافه ء تشبیهی ) و نیز : همای شخص به مرغ حلق بریده مانند شده است .

۳. کنایه در میانه ء خونابه ء جگر گشتن ( دچار رنج و محنت بسیار بودن ) .

۴. غریو : بانگ و فریاد ، ناله و زاری / موافقت : سازگاری و توافق / زهره : " ناهید، از سیاره های منظومه ء شمسی است و در شعر فارسی نوازنده و خنیاگر فلک است و از نظر منجمان زهره سعد اصغر و مشتری سعد اکبر است ." ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ) / نوحه گر : فغان و زاری کننده .

۵. تشبیه خاک به فرش ( اضافه ء تشبیهی ) / استعارهء مکنیه : گوش چرخ .

۶.ناوک : تیر کوچک .

تشبیه : عشق به تیر و هجر و جدایی به ناوک (اضافهء تشبیهی ) / ایهام : جان سپر گشتن ۱_ جان را سپر کردن .۲_ جان سپردن و هلاک گشتن / تناسب : تیر ، ناوک ، سپر .

۷.در نظر گشتن : به چشم دیدن .

کنایه : دل نهادن ( پذیرفتن و رضا دادن ، دل به کاری بستن ) / آرایه ء تکرار : روز / آرایهء التفات : مخاطب " سعدی" است که منادا واقع شده و " در نظرم مجسم می گشت " به جای " در نظر می گشت " آمده که سوم شخص غایب است.

معنای غزل ۱۳۳ 

۱_ دیشب تصور چهرهء تو در نظرم به حرکت در آمده بود و هستی ام که در اثر بلای عشق آزرده گشته بود، ناآگاهانه به هر سوی جولانی می کرد .

۲_ تن هما گونم که از آشیان شادی دور مانده است، مثل مرغ سربریده در خاک می تپید .

۳_ دل ناتوانم از آن روی آهی خون آلود بر کشید که در میان خونابه ء جگر به گردش در آمده و رنج و محنت بسیاری را تحمل کرده بود.

۴_ از غم و اندوه عشق آنچنان به فریاد آمدم که دل زهره هم به درد آمد و برای نشان دادن موافقت خود با من نوحه سر داد .

۵_در اثر بسیاری اشک چشمانم گسترهء خاک تر می شد و شدت صدای نوحه سرایی و نالیدنم گوش فلک را کر می کرد.

۶_بنگر که چه تیر عشقی به دلم اصابت کرد و چگونه عاشق شدم که جانم در برابر هجرانت که چونان تیری است ، سپر می گردد و هلاکت را می پذیرد ؟ به سخن دیگر، بی عشق،تو زنده ماندن ممکن نیست .

۷_ ای سعدی ، بر این روزگار سخت و بلای عشق دل خوش دار، زیرا در آغاز عاشقی این روز را در نظر داشتم و پیش بینی می کردم .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

1401/09/26 12:11
سفید

 

قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید

که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت...

 

صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی

که روز اولم این روز در نظر می‌گشت...

 

1403/10/04 09:01
جلال ارغوانی

عجب زگفته سعدی عجب زکار فلک

به خیره چرا پی بلبل هنر می گشت؟