گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۶

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
که قمر چون رخ منیر تو نیست
ندهم دل به قد و قامت سرو
که چو بالای دلپذیر تو نیست
در همه شهر ای کمان‌ابرو
کس ندانم که صید تیر تو نیست
دل مردم دگر کسی نبرد
که دلی نیست کان اسیر تو نیست
گر بگیری نظیر‌ من چه کنم‌؟
که مرا در جهان نظیر تو نیست
ظاهر آنست کان دل چو حدید
درخور صدر چون حریر تو نیست
همه عالم به عشقبازی رفت
نام سعدی که در ضمیر تو نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
که قمر چون رخ منیر تو نیست
فقط در زمین نیست که در زیبایی بی‌نظیر هستی بلکه ماه درخشنده آسمان هم به‌زیبایی تو نیست.
ندهم دل به قد و قامت سرو
که چو بالای دلپذیر تو نیست
به قد و قامت زیبای سرو توجه نمی‌کنم زیرا به‌زیبایی قد و بالای تو نیست.
در همه شهر ای کمان‌ابرو
کس ندانم که صید تیر تو نیست
در همه شهر کسی را نمی‌شناسم که شکار تیر تو نشده‌است. { دانستن: شناختن. / تشبیه (صفت تشبیهی): کمان ابرو ( دارای ابروانی چون کمان ) / تناسب: کمان، صید، تیر / استعارهٔ مصرّحه: تیر (نگاه) به قرینهٔ از کمان ابرو رها شدن. / معنی: ای یار کمان ابرو، در تمام شهر کسی را نمی شناسم که با تیر نگاه تو صید نشده باشد. - شرح غزل‌های سعدی }
دل مردم دگر کسی نبرد
که دلی نیست کان اسیر تو نیست
هیچکس عاشق غیر تو نخواهد شد زیرا دلی نیست که عاشق تو نیست. { کنایه: دل بردن (عاشق و شیفته کردن ). / معنی: دیگر هیچ دلربایی نمی تواند دل از کف مردم برباید؛ زیرا تمام دلها اسیر توست و دلی نمانده تا دیگری صید کند. - شرح غزل‌های سعدی }
گر بگیری نظیر‌ من چه کنم‌؟
که مرا در جهان نظیر تو نیست
اگر مثل منی را به یاری بگیری، من چه کنم که مثل تویی ندارم؟
ظاهر آنست کان دل چو حدید
درخور صدر چون حریر تو نیست
چیزی که عیان است این‌است‌ که دلی آهنین و سخت، شایسته سینه مانند حریر تو نیست. { حدید: آهن / در خور: شایسته و لایق / صدر: سینه / حریر: ابریشم و پرنیان. / تشبیه: دل به حدید، و صدر و سینه به حریر مانند شده است. / سجع متوازی: حدید، حریر. / معنی: این امر آشکار است که قلب آهنیت با آن سینهٔ حریر گون و نرم تو تناسب و سازگاری ندارد. - شرح غزل‌های سعدی }
همه عالم به عشقبازی رفت
نام سعدی که در ضمیر تو نیست
نام سعدی که آن‌را نمی‌شناسی، در همه دنیا به عاشقی و عشق‌بازی معروف شده است. { همه عالم: در همه عالم / ضمیر: اندیشه و دل. / ایهام تناسب: بین "ضمیر" در معنای یکی از انواع کلمات که در اینجا منظور نیست با نام (اسم) و ضمیر شخصی تو. / معنی: نام سعدی که در خاطرت نمانده و آن را فراموش کرده ای، از لحاظ عشق بازی در سراسر جهان شهره گشته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی }

خوانش ها

غزل ۱۲۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۲۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۲۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۲۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۲۶ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1398/01/07 23:04
محسن

بیت آخر فوق العاده ست، درود بر سعدی که زبان حال عشاقه

1401/06/30 22:08
فاطمه زندی

غزل ۱۲۶

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلات 

۱.منیر: نورانی و درخشان .

تشبیه مضمر و تفضیلی : تشبیه معشوق به ماه و برتری او بر ماه .

معنی بیت اول  :

نه تنها در روی زمین نظیری نداری ،بلکه ماه تمام به اندازهء چهرهء تابانت زیبایی و درخشندگی ندارد،یعنی در آسمان بی همتایی .

۲.بالا : قد و قامت .

کنایه دل دادن ( عاشق شدن ، توجّه کردن ) / تشبیه مضمر و تفضیلی : تشبیه قامت یار به سرو و برتری قد یار به آن .

معنی بیت دوم  :

به قد و بالای سرو دل نمی بندم و عاشق آن نمی شوم ؛زیرا سرو ،این نماد خوش قامتی هم ،در برابر بالای تو دلپذیر نمی نماید.

۳.دانستن : شناختن .

تشبیه (صفت تشبیهی ) : کمان ابرو ( دارای ابروانی چون کمان ) / تناسب : کمان ، صید ،تیر / استعارهء مصرّحه : تیر (نگاه ) به قرینه ء از کمان ابرو رها شدن .

معنی بیت سوم :

ای یار کمان ابرو ، در تمام شهر کسی را نمی شناسم که با تیر نگاه تو صید نشده باشد.

۴. کنایه : دل بردن (عاشق و شیفته کردن ).

معنی بیت چهارم :

دیگر هیچ دلربایی نمی تواند دل از کف مردم برباید ؛ زیرا تمام دلها اسیر توست و دلی نمانده تا دیگری صید کند.

۵.جناس زاید : گر ، گیر / سجع مطرّف : گیر ، نظیر .

معنی بیت پنجم  :

اگر کسی مثل من را بر گزینی چه سازم ؟ آری نظیر من برای تو بسیار است؛ اما من در تمام گیتی همتای تو را نخواهم یافت .

حدید: آهن / در خور : شایسته و لایق / صدر : سینه / حریر : ابریشم و پرنیان .

تشبیه : دل به حدید و صدر و سینه به حریر مانند شده است / سجع متوازی : حدید ،حریر.

معنی بیت ششم :

این امر آشکار است که قلب آهنیت با آن سینهء حریر گون و نرم تو تناسب و سازگاری ندارد.

۷. همه عالم : در همه عالم / ضمیر : اندیشه و دل .

ایهام تناسب : بین " ضمیر " در معنای یکی از انواع کلمات که در اینجا منظور نیست با نام (اسم ) و ضمیر شخصی تو.

معنی بیت هفتم :

نام سعدی که در خاطرت نمانده و آن را فراموش کرده ای ،از لحاظ عشق بازی در سراسر جهان شهره گشته است

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان من بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید..

1403/10/04 09:01
جلال ارغوانی

شاه گفتار سعدیست اما

شد اسیر تو امیر تو نیست