غزل شمارهٔ ۱۲۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۲۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۲۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۲۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۲۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۲۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۱۲۱ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۲۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۲۱ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۲۱ به خوانش حجت الله عباسی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
"بگذار در باغ وصال" قاعدتا بایستی درست باشد.
دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزل
این بیت است : - ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد - ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
جناب آقای پژمان درود برشما من هم نظرم چنین است واقعا بیت زیباییست پیشنهاد میکنم این شعر وغزل را با اجرای استادان محمد موسوی وشجریان گوش کنید تا ببینید عمق معانی ومفهوم این غزل استاد سخن حضرت سعدی را 💚💚✋
این حافظ ناقلا عبارت پایاب شکیبایی رو از سعدی برداشته ها. جالبه
سعدی استاد حافظ است
اقای مجتبی عسگری ساز و اواز مخالف بی نظیری روی این شعر خوانده اند که توصیه میکنم حتما بشنوید و لذت ببرید
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
دوستان
اجرایی قدیمی این شعر از مرحوم کسایی و شجریان داشتم ولی متاسفانه کاست از بین رفته و جایی در اینترنت پیدا نکردم، اگر کسی از دوستان، نشانی و یا در اینترنت سراغی از آن دارد، التماس اطلاع رسانی دارم.
سلام دوست گرامی
به تازگی اجرای خصوصی از استاد شجریان و استاد موسوی با همین شعر منتشر شده به نام ( برگ تنهایی)
اگر جستجو بفرمایید احتمالا همون باشه که دنبالش میگردین
طلب خیر براتون
درود بر شما آقای فلاح دستمریزاد دقیقا همین بود
زنده باشید. گوارای وجودتان
و احتمالا حق با شماست و نوازنده نی استاد کسایی هستن؛ با توجه به سبک نی نوازی عرض میکنم.
دوست عزیز آرا در نت جستجو کردم نبود البته در آپارات یکی بود که متن غزل مطابق همین بود ولی اینکه خواسته شما هست نمیدانم ؛به احتمال زیاد از تلگرام میتوانید پیدا کنید؛تو کانال رسمی استاد شجریان و ...
از لطف و زحمتتون متشکرم
اثری که در آپارات پیدا کردم، "زندان فراق" است با مطلع: "یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت" از فروغی بسطامی با نی موسوی
متاسفانه در سایت خصوصی و سایت استاد هم چیزی نیافتم، می ترسم از آن ضبط های خصوصی باشد که در اماکنی مانند خانه مرحوم شاطر رمضان ضبط شده که به آنها دسترسی نیست.
کاری نکردم ؛اتفاقا چون گفتید از استاد بود مشتاق هم شده بودم تا بیابم تا هم بنده از شنودن آن بهره برم و هم کمک و لطفی به شما عزیز کرده باشم ... و بله ؛در سایت خصوصی هم نبود و فکر کنم که شاید همانی باشد که گفتید ...؛ :-)😢😞
برگ تنهایی رو جستجو بفرمایید
غزل ۱۲۱
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
معنی غزل :
۱_برگ: ساز و نوا ،قدرت و توان / دستگاه : اسباب و قدرت / پایاب : "بن و ته آب ،آبی که پای بر زمین آن رسد و از آنجا پیاده توان گذشت ،بر خلاف غرقاب.
کنایه : پایاب (تاب و طاقت و توان )
معنی: من که آمادگی و توان تنهایی ندارم ،تا کی می توانم ،با جدایی تو بسازم ؟ ساز و سامان شکیبایی و تاب و تحمّل صبر از تو در من نیست.
۲_ ترسیدن : بیم داشتن ،مطمین بودن / تنهایی : هجران و جدایی .
آرایه ء تکرار : ترس ،رسوایی.
معنی : بیم آن دارم که در اثر تنهایی کارم به رسوایی کشد.من از تنها ماندن ،هراسانم و گرنه از رسوا شدن بیمی به خود راه نمی دهم .
۳_ گستاخ : بی پروا و بی باک / جان : تن و بدن
کنایه : دست بالا ( برتر و بالاتر ،قدرت و نیرو )
جناس لاحق : تا، پا،در،بر .
معنی : ای محبوب من، من آدمی بی پروا نیستم تا گستاخانه تو را در آغوش کشم ، بلکه به دلیل اینکه قدرتی ندارم ،خاک پایت را می بوسم.
۴_ آشفته : شوریده و پریشان / زاغ بانگی کردن : آواز زاغ سر دادن / آوا : کوتاه شدهء آواز .
استعاره ء مصرّحه : گل ( صورت چون گل و یا وجود زیبای معشوق )
تناسب : بانگ ،آوا / تشبیه : وصال به باغ ( اضافه تشبیهی ).
معنی : من بر چهره ء گلگونت عاشقم . اجازه فرمای اکنون که قادر نیستم در باغ وصالت مثل بلبل نغمه سرایی کنم ،دست کم چونان زاغ بانگی بر آورم .
۵_مصوّر گشتن : نقش بسته شدن ، به تصوّر آمدن / خیال: تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / روی: راه و طریق .
ایهام تناسب : بین " روی" در معنی " چهره " که در اینجا مراد نیست با " چشم " / جناس تام : روی (چهره ) ، روی ( روش ) .
معنی : از زمانی که خیال رخسارت در نظرم تجسّم یافته است ،چشم خود بینی ام بسته شده و طرز و روش خود خواهی و خود کامگی را ترک گفته ام .
تشبیه : دوری به درد و جور به یار ( اضافه تشبیهی ) / کنایه : خراب افتادن ( مست و بی خود بودن ) .
معنی : با وجود آنکه مست و مد هوش افتاده ام ، درد جدایی را تحمل می کنم و با آنکه توانایی خود را از دست داده ام ،بار ستم تو را بر دوش می کشم .
۷_ طبع : خوی و سرشت / طبع هر جایی : خوی و طبع هوسباز .
نوعی ردّ الصّدر علی العجز : طبع
استعاره ء مکنیّه : طبع تو ( به قرینهء سیر آمدن از من و دل نهادن به کس دیگر ) / مجاز مرسل : سیری (بیزاری) به قرینه ء سبب به مسبّب / کنایه : دل نهادن ( دل به کار بستن ، شیفته و عاشق شدن ).
معنی : طبع و نهاد تو از من بیزار شد و به دیگری دل سپرد .من که نهادم مثل تو هر لحظه به دیگری میل نمی کند ،فقط تو را می خواهم و به دنبال کس دیگری نمی روم .
۸_ گیرایی : حاصل مصدر ، تاثیر و جذب .
کنایه : آتش زبان ( تیز زبان ،فصیح و بلیغ ) / آرایه ء تکرار : آتش زبان .
معنی: من ،سعدی ،شاعری هستم که زبانم چونان آتش می سوزاند و موثّر است،اما در اندوه تو همانند شمعی می سوزم و با تمام قدرت سوزندگی و تاثیری که در زبانم وجود دارد آتش سخنانم بر تو اثری نمی نهد
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
شاد و تندرست باشید ...
سپاس بیکران از شرح مفصلی که در اینجا قرار دادید
سلام چگونه میتوانم خوانش انجام دهم و در زیر شعر درج کنم؟
اینجا را ببینید.
از ترکیبات بدیع سعدی چه لذتی به انسان دست می دهد: زاغبانگی، بلبلآوایی، آتشزبانی
شاید اگر آواز دشتی برگ تنهایی (محمد موسوی و محمدرضا شجریان) را نمی شنیدم این غزل بسیار زیبا برایم غریب میماند.
چه محشری است این غزل و چه سوزی دارد. و چه خوب این دو استاد سوزش را تلقین میکنند
بیت چهارم
بر گلت آشفتهام بگذار تا در باغ وصل
زاغبانگی میکنم چون بلبلآواییم نیست
به نظرم برخی خوانش ها ایراد دارند و بر عبارت «بر گلت آشفته ام» جمله را تمام کرده اند در حالی که باید جمله بعد از «بگذار» تمام شود: مرا بر گلت آشفته بگذار
اگر زاغبانگی می کنم دلیل دارد چون نمی توانم مثل بلبل بخوانم
سعی کردم در خوانشی که انجام دادم مشکل را برطرف کنم هرچند به نظرم کاملا موفق نبودم
بسیارعالی 👏خوانش هم مرتب وصحیح بوداتفاقاجناب عباسی استادنقدشعروادبیات وصرف ونحو
درد دوری میکشم گرچه خراب افتادهام
بار جورت میبرم گر چه تواناییم نیست...
غزلی زیبا از دفتر ” عشق و مستی “
تاج سلطانی
گفت با من زندگی ماتم سرایی بیش نیست
جز شرنگ تلخ در کام و دل پر ریش نیست
بخت نا فرجام در میدان چو چوگان میزند
گوی ناچاری ِ غم جز ناله و زاریش نیست
آتش حسرت چو در دل ترکتا زی میکند
مرغ خوشخوان ِ زبان، دیگر دُرّ افشانیش نیست
رنگ و بوی گل نیارد آتش شوقی به دل
تا که بحر سینه و امواج ِ توفانی ش نیست
ساقی ِ گردون به کامت زهر میریزد مدام
این عجب کز جور خود روی پشیمانیش نیست
در زمین ِ جان دگر بذری نمی پاشد ، مگر؟
چرخ مینا را هوای کشت و دهقانی ش نیست ؟
گفتمش نازکتر آ ، هِی مشت برسندان مکوب
این جهان را مختصر نقش هیولایی ش نیست
رسم درویشی ست با افسون گردون ساختن
آسمان را هم نصیبی غیر حیرانی ش نیست
گر همه کار جهان همگام آلام تو نیست
گر نشانی از ضمیر و راز ِ پنهانی ش نیست
گُرز تکفیرت مگردان ، تا که بر سر کوبی اش
این طبیعت را بجز انوار رحمانی ش نیست
در تن آسانی کجا عشق آیدت بر لوح دل ؟
نامرادی ها چو مُهری روی پیشانی ش نیست
پیرُوِ پیرِ خرد را زندگی پیچ و خم است
غرقه در دریا نگشته ، درّ شهواری ش نیست
زندگی زیبا ست با پستی بلندی ها ی آن
گو ” نیا “ را آرزوی تاج سلطانی ش نیست
شاه بیت این شعر وغزل
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم
فوقالعاده است معرکه بویژه آنکه بانوای نی مسیحی هایی استاد محمد موسوی و آواز آسمانی استاد شجریان وای وای 💐💐💯💯✋✋
کرد سعدی عالمی شیدا زشعر دل نشین
ای عجب با تونگارا لفظ گیراییم نیست