گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۹

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکَنم
چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست
شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست
صنع را آیینه‌ای باید که بر وی زنگ نیست
با زمانی دیگر انداز ای که پند‌م می‌دهی
کاین زمانم گوش بر چنگ است و دل در چنگ نیست
گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار
بعد از آن نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
سست‌پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای؟
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست
گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش
دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست
ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت
خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه می‌ترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
زور آوران : جمعِ زور آور، زور مندان ، پهلوانان / فرهنگ: عقل و خرد، تدبیر / معنی: تو به هر صورت که می خواهی با ما رفتار کن، اما ما را با تو سرِ جنگ نیست، زیرا از خردمندی به دور است که آدمی با زور مندان در افتد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکَنم
چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست
کنایه: دل بستن به چیزی یا کسی ( علاقه و دلبستگی و عشق به چیزی یا کسی پیدا کردن ). / معنی: اگر دلم وصال تو را نخواهد، دیگر به چه کسی می توانم دل ببندم و به کجا روم، گر چه دنیا بسیار وسیع و گسترده است،  اما نظیر تو در هیچ جا یافت نمی شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست
صنع را آیینه‌ای باید که بر وی زنگ نیست
شاهد: معشوق زیبا / صنع: خلقت و آفرینش / زنگ: زنگار 97/7. / تشبیه مرکّب: مصراع اول مشبّه، مصراع دوم مشبّه به. / معنی: هر دیده ای قادر نیست محبوب زیبا روی ما را آنچنانکه هست مشاهده نماید. آری، برای منعکس شدن مخلوق زیبای خداوند در آینه ضرورت دارد که آن آیینه از زنگار زدوده شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
با زمانی دیگر انداز ای که پند‌م می‌دهی
کاین زمانم گوش بر چنگ است و دل در چنگ نیست
چنگ (اول) سازی زهی که سری خمیده داشت و با انگشتان نواخته میشد. / کنایه: دل در چنگ نبودن (بی تاب و طاقت بودن) / جناس تام: چنگ (ساز)، چنگ (پنجه) / آرایهٔ تکرار: زمان / معنی: ای ناصح، نصیحت مرا به زمانی دیگر موکول کن، زیرا اکنون به نوای چنگ گوش سپرده و دل از کف داده ام. - منبع: شرح غزلهای سعدی
گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار
بعد از آن نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
کام بر آمدن: مراد حاصل شدن، به آرزو رسیدن / دیرزود: قید مرکّب در زمان نزدیک یا دور، سرانجام و عاقبت (لغت نامه )، و "واو" در این ترکیب "واو" عاطفه است به معنی "یا". / پارادوکس: دیر زود / معنی: اگر دیر یا زود در اثر رسیدن به یار کامروا شوی و از آن پس نامت به رسوایی علم گردد، این را ننگ و عار مدان. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سست‌پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای؟
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست
رای: فکر و تدبیر / تضاد: دشمن، دوست / معنی: ای یار سست عهد، اگر با دوستان سر جنگ نداری، چرا بر خلاف عقل با دشمنان از درِ آشتی در آمدی؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش
دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست
آهنگ: قصد و عزم / نوعی ردّ الصدر علی العجز: آهنگ. / معنی: اگر تو عزم دیدار ما نداری، بگذار چنین باشد مانعی نیست اما ما جز دیدار تو هیچ قصد دیگری نداریم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت
خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
صحبت: مصاحبت و همنشینی / بخشاییدن: عفو کردن، از گناه و تقصیر کسی در گذشتن، رحم آوردن. / نوعی ردّ الصّدر علی العجز: سنگ / معنی: اگر با زدن سنگ مرا از مصاحبت خویش برانی، تحمل می کنم، زیرا سرانجام دلت بر ما خواهد سوخت، چرا که آن دل از سنگ نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه می‌ترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست
رندی: لا ابالی گری و بی قیدی، رسوایی -> 11/2 (رند، در غزل های سعدی عاشق مستی است که با پارسایی وداع گفته ...کسی که به هیچ قیدی وابسته نیست بجز خدا و از شیخی و مرادی بیزار است...) / افسانه شدن: به داستان در آمدن، دهن به دهن گشتن و سر ِ زبان افتادن . / ارسال المثل: اشاره است به این ضرب المثل "بالای سیاهی رنگی نیست " (امثال و حکم دهخدا، ۳۶۸) / معنی: ای سعدی، نامت به عنوان رند در دنیا شهرت یافت. از چه واهمه داری می دانی که "بالاتر از سیاهی رنگی نیست ." - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی

خوانش ها

غزل ۱۱۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۱۱۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۱۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۱۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۱۹ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۱۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۹ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1394/04/12 00:07
کسرا

سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه می‌ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست
سعدیا... کجایی که ببینی نامت نه به رندی بلکه به هنرمندی و شیرین سخنی در همه ی جهان پیچیده است... عطر ناب شعرهایت در محفلی نیست که نیست روحت شاد ♥

1395/01/29 21:03
پویا

سلام
به نظرم حافظ زیاد با بیت آخر این شعر موافق نبوده:
گفتی که پس از سیاهی رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سپید

1396/04/25 23:06
dreamer

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
هر کسی آزاده هرکاری می خواد بکنه و کار بد فرهنگ و شعورش و نشون میده
گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار
بعد از آن نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
اگر به هدفت برسی بعدش هراتفاقی بیفته مهم نیست

1396/10/06 10:01
پژمان رضوی

دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزل
این بیت است : - سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد - از چه می‌ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست

1397/07/11 19:10
Dr.sadr

شاه بیت این شاخه از بوستان غزلهای سعدی از دید بنده این است:
با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی
کاین زمانم گوش بر چنگست و دل در چنگ نیست
‌جناس تام چنگ و چنگ و تفاوت معنایی زیبا سبب ویژه شدن این بیت گردیده. پند خواندن بر گوش دلداده حتی اگر واقعا پند هم باشد سودی ندهد.

1399/02/27 19:04
shlmrj

سلام دوستان
در بیت: با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی ....
نقش "م" متصل به پند چیست؟
در واقع پند را به من می‌دهی یا مرا پند می‌دهی؟

1399/02/28 00:04
nabavar

گرامی shlmrj
با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی
‌” مرا پند می دهی “درست است

1399/03/29 10:05
امیر

سلام خدمت عزیزان. دوستان واضح است که در بیت 4 جناس همسان دیده میشود.میخواستم بدونم واژه چنگ دوم چه معنی دارد به احتمال زیاد اولین چنگ به معنی ساز قدیمی است.؟؟

1401/02/22 12:04
رها

سلام

اولین چنگ به معنی ساز دومین به معنی پنجه انسان، دست

دل در چنگ نیست به معنی دلی در دست نیست که پند بشنود، دل از دست رفته

1401/02/22 12:04
رها

این بیت سعدی:

ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت

خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست

من رو یاد این بیت از حافظ میندازه:

گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم

که نهانش نظری با من دلسوخته بود

 

1401/06/30 22:08
فاطمه زندی

غزل شماره ۱۱۹ 

 

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات . 

۱_زور آوران : جمعِ زور آور زور مندان ،پهلوانان /

فرهنگ :عقل و خرد ،تدبیر 

معنی :تو به هر صورت که می خواهی با ما رفتار کن ،اما ما را با تو سرِ جنگ نیست ،زیرا از خردمندی به دور است که آدمی با زور مندان در افتد .

۲_کنایه : دل بستن به چیزی یا کسی ( علاقه و دلبستگی و عشق به چیزی یا کسی پیدا کردن ) .

معنی :اگر دلم وصال تو را نخواهد ،دیگر به چه کسی می توانم دل ببندم و به کجا روم ،گر چه دنیا بسیار وسیع و گسترده است ، اما نظیر تو در هیچ جا یافت نمی شود.

۳_شاهد :معشوق زیبا 

صنع : خلقت و آفرینش 

زنگ :زنگار

تشبیه مرکّب :مصراع اول مشبّه ، مصراع دوم مشبّه به .

معنی :هر دیده ای قادر نیست محبوب زیبا روی ما را آنچنانکه هست مشاهده نماید .آری برای منعکس شدن مخلوق زیبای خداوند در آینه ضرورت دارد که آن آیینه از زنگار زدوده شود.

۴-چنگ (اول ) سازی زهی که سری خمیده داشت و با انگشتان نواخته میشد 

کنایه : دل در چنگ نبودن (بی تاب و طاقت بودن ) / جناس تام : چنگ (ساز ) ،چنگ (پنجه )

آرایه ء تکرار : زمان 

معنی : ای ناصح ،نصیحت مرا به زمانی دیگر موکول کن ،زیرا اکنون به نوای چنگ گوش سپرده و دل از کف داده ام.

۵_ کام بر آمدن : مراد حاصل شدن ، به آرزو رسیدن 

دیرزود : قید مرکّب در زمان نزدیک یا دور ،سرانجام و عاقبت (لغت نامه ) ، و "واو" در این ترکیب "واو" عاطفه است به معنی "یا " .

پارادوکس : دیر زود 

معنی : اگر دیر یا زود در اثر رسیدن به یار کامروا 

شوی و از آن پس نامت به رسوایی علم گردد ، این را ننگ و عار مدان .

۶_ رای: فکر و تدبیر 

تضاد : دشمن ، دوست 

معنی ای یار سست عهد ،اگر با دوستان سر جنگ نداری ، چرا بر خلاف عقل با دشمنان از درِ آشتی در آمدی؟

۷_ آهنگ : قصد و عزم 

نوعی ردّ الصدر علی العجز : آهنگ .

معنی : اگر تو عزم دیدار ما نداری ،بگذار چنین باشد مانعی نیست اما ما جز دیدار تو هیچ قصد دیگری نداریم .

۸_صحبت :مصاحبت و همنشینی 

بخشاییدن : عفو کردن ،از گناه و تقصیر کسی در گذشتن ،رحم آوردن .

نوعی ردّ الصّدر علی العجز : سنگ 

معنی : اگر با زدن سنگ مرا از مصاحبت خویش برانی ،تحمل می کنم ،زیرا سرانجام دلت بر ما خواهد سوخت ،چرا که آن دل از سنگ نیست.

۹_رندی : لا ابالی گری و بی قیدی ،رسوایی (رند ،در غزل های سعدی عاشق مستی است که با پارسایی وداع گفته ..کسی که به هیچ قیدی وابسته نیست بجز خدا و از شیخی و مرادی بیزار است.....)

افسانه شدن : به داستان در آمدن ،دهن به دهن گشتن و سر ِ زبان افتادن .

ارسال المثل : اشاره است به این ضرب المثل "بالای سیاهی رنگی نیست " (امثال و حکم دهخدا ، ۳۶۸)

معنی :ای سعدی ،نامت به عنوان رند در دنیا شهرت یافت .از چه واهمه داری می دانی که "بالاتر از سیاهی رنگی نیست ."

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی

دکتر تورج عقدایی

شاد و تندرست باشید ..

1403/09/20 02:12
جلال ارغوانی

کافر ومسلم کنند اشعار سعدی رازبر

چون نگارستان رنگینش گل صد رنگ نیست